از جهان کهنه به نو
«خانه» آخرین اثر یودیت هرمان است که در سال 2021 منتشر و به تازگی با ترجمه محمود حسینیزاد در نشر افق منتشر شده است. هرمان از نویسندگان امروز ادبیات آلمان است که در ایران هم شناخته شده است.
شرق: «خانه» آخرین اثر یودیت هرمان است که در سال 2021 منتشر و به تازگی با ترجمه محمود حسینیزاد در نشر افق منتشر شده است. هرمان از نویسندگان امروز ادبیات آلمان است که در ایران هم شناخته شده است. محمود حسینیزاد که در سالهای اخیر اغلب آثار نویسندگان امروز آلمان، نویسندگان پس از اتحاد دو آلمان را ترجمه کرده، نخستین بار هرمان را با ترجمه داستانهایی از او در مجموعه «گذران روز» به خواننده فارسیزبان معرفی کرد. پس از آن او آثار دیگری از هرمان ترجمه کرد که «این سوی روخانه ادر» از جمله آنهاست. این کتاب مجموعهای است شامل داستانهایی از دو کتاب اول یودیت هرمان با عناوین «خانه تابستانی، بعدا» و «هیچجز ازدواج». «آلیس»، «لتی پارک» و «اول عاشقی» از دیگر ترجمههای حسینیزاد از این نویسنده آلمانی هستند که همگی در نشر افق منتشر شدهاند.
در «آلیس» با شخصیتی اصلی به نام آلیس روبهروییم که درگیر مرگ و غم ازدستدادن و عشق است، گرچه داستانهای کتاب به نام شخصیتهای دیگری نوشته شدهاند. «لتی پارک» مجموعهداستانی است که هرمان در آن به سراغ نوشتن داستانهای خیلی کوتاه و موجز رفته است. در این داستانها شخصیتها اغلب به درون خود رفتهاند و به مسائل شخصی و دوراهیهای عاطفی پیشرویشان فکر میکنند. «اول عاشقی» که این نیز توسط نشر افق منتشر شده، داستان زنی است به نام استلا که دختری کوچک دارد. این زن گرفتار مزاحمت غریبهای مرموز میشود و این غریبه تهدیدی میشود برای زندگی او. شوهر استلا، کارگری است که در شهری دیگر کار میکند. به این خاطر او اغلب خانه نیست و در یکی از روزهایی که استلا به تنهایی در خانه است، غریبهای زنگ خانه را میزند. زن در را به روی غریبه باز نمیکند اما غریبه دستبردار نیست.
«خانه» روایت مردمانی است که در پی رسیدن به موطنی آشنا هستند و در تکاپوی گذر از جهان کهنه به نو. آنها در این مسیر تلاش میکنند فراتر از روزمرگیهای زندگی حرکت کنند و به این ترتیب به جستوجوگرانی تبدیل میشوند که میخواهند بر روزمرگی غلبه کنند و گذشتهای چندتکه را رستگار کنند. رمان اینگونه آغاز میشود: «آن وقتها، در آن تابستان تقریبا سی سال پیش، در نواحی غربی زندگی میکردم و خیلی دور از دریا. آپارتمان تکاتاقهای داشتم در محله نوساز شهری نهچندان بزرگ و کاری در کارخانه سیگارسازی. کار راحتی بود، باید مراقب میبودم تا کلاف توتون کاملا صاف وارد دستگاه برش بود، همهاش همین. راستش خود دستگاه این کار را میکرد، سنسوری داشت که کلاف توتون از مقابل آن رد میشد و اگر کلاف کج بود، دستگاه متوقف میشد (مثل توقف کسی که میدود به سمت دیواری، با تکانی شدید متوقف میشود). سنسور اغلب کار نمیکرد. برای همین من کنار دستگاه ایستاده بودم و به کلاف توتون نگاه میکردم، اگر کلاف کج شده بود صافش میکردم. از ساعت هفت تا دوازده، نیمساعتی وقت ناهار و بعد باز سه ساعت دیگر».
راوی این داستان زنی است که تا پایان روایت نامی از او برده نمیشود. آنطورکه در سطور ابتدایی رمان خواندیم، او در کارخانه سیگارسازی کار میکند و پیشنهاد اغواکننده یک شعبدهباز مسیر زندگی او را دگرگون میکند. هرمان در این داستان بیش از آثار قبلیاش به ستایش زندگی پرداخته است. سرنوشت، تنهایی، عشق و معنای زندگی از جمله مضامین این رمان هستند. در بخشی دیگر از رمان میخوانیم: «نیکه به پشت خوابیده، دستها دراز دو طرف، کف دستها رو به بالا، باز و نرم. بازوهایش صدمه ندیده، فقط روی مچ دستها حلقههای کبود، احتمالا به خاطر بستن دستها، به خاطر تسمهها، لاک ناخنها پریده. جراحتهای قابل رؤیت روی بدنش به خاطر کف اتومبیلی است که کسی با آن از روی این بدن رد شده، کف اتومبیل شکم و سینه نیکه را پاره کرده، قفسه سینه را شکسته، به احتمال خیلی زیاد نیکه در آن زمان دیگر زنده نبوده، مرگ در اثر خفگی بوده، طبق گزارش تشریح زمان مرگ بین هفت و نه شب بوده. برادرم نیکه را در جاده جلوی تریلرها پیدا کرده بود. در آن وقت اقلا دو ساعت از مرگش میگذشت، برادرم که از اتومبیل پیاده شده بود، سگآبیها از دور نیکه فرار کرده بودند. صورت نیکه آسیب ندیده بود، بدون آرایش، رنگپریده و زیبا، چشمها بسته، مژهها رنگ روشن و پرپشت، دهان بدون دندان جمع شده...».