به مناسبت تجدید چاپ اثری از خسرو شاکری
سوسیالیسم و تاریخ مردمی مشروطه
«پیشینههای اقتصادی-اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیالدموکراسی»، پژوهش ارزنده خسرو شاکری، که سالها پیش در نشر اختران منتشر شده بود پس از مدتها توسط همین نشر بازنشر شده است. شاکری در این اثر برخلاف بسیاری از تاریخنگاریهای مرسوم مشروطه، به تاریخ اجتماعی و روند اثرگذاری نیروی کار و طبقات فرودست در انقلاب مشروطه توجه داشته و به تأثیر و نسبت این جنبش بر دیگر جنبشهای مردمی و رهاییبخش منطقه هم توجه کرده است.
پیام حیدرقزوینی: «پیشینههای اقتصادی-اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیالدموکراسی»، پژوهش ارزنده خسرو شاکری، که سالها پیش در نشر اختران منتشر شده بود پس از مدتها توسط همین نشر بازنشر شده است. شاکری در این اثر برخلاف بسیاری از تاریخنگاریهای مرسوم مشروطه، به تاریخ اجتماعی و روند اثرگذاری نیروی کار و طبقات فرودست در انقلاب مشروطه توجه داشته و به تأثیر و نسبت این جنبش بر دیگر جنبشهای مردمی و رهاییبخش منطقه هم توجه کرده است.
این پژوهش، آنطورکه در پیشگفتار اثر هم اشاره شده، بیش از هر چیز در پی بازسازی و بررسی تاریخ خط مشی سیاسی جناح چپ در ایران و پیشینههای روسی-قفقازی آن در دوره انقلاب مشروطه است؛ یعنی در زمانی که این جریان برای نخستینبار زاییده شد و رشد کرد. شاکری در پیشگفتار اثر به ضرورت این بررسی اشاره کرده و نوشته: «...چندین کتابی که به تاریخ چپ ایران پرداختهاند عملا تاریخ مهم و بنیادی سوسیالدموکراسی را نادیده گرفتهاند. هیچکدام از پژوهشهایی که به انقلاب مشروطیت ایران پرداختهاند نیز به بررسی این جنبش، که نقش قاطعی در موفقیت آن انقلاب، به ویژه در مرحله دوم آن، پس از به توپ بستهشدن مجلس، همت نگماشتهاند».
شاکری در پژوهش خود به نقاطی از انقلاب مشروطه و تاریخ معاصر ایران توجه کرده که کمتر مورد توجه بودهاند. او تلاش کرده با نورانداختن بر تاریکجاهای تاریخ به قول خودش از رمز و رازهای گیجکننده و اسرارآمیز تاریخ معاصر بکاهد: «این پژوهش وظیفه دارد تاریخ و نقش سوسیالدموکراسی را در انقلاب مشروطیت ایران در تمام ابعادش بازنمایاند و رازگونگیای را که از همه سو بر نقش سوسیالدموکراسی در آن انقلاب سایه افکنده و در نتیجه آن را دگرگونه جلوه داده به کناری نهد.
در واقع این کوششی است به منظور راززدایی از مبارزه ایدئولوژیکی که، طی حدود هفتاد سال، میکوشید این تاریخ را برای خدمت به توجیه حکومت شوروی، دچار ابهام و رازگونگی کند».
برای رسیدن به این هدف، شاکری نخست به بررسی و تحلیل تغییر تدریجی نظام اقتصادی سنتی ایران پرداخته است. او معتقد است که این تغیرات دو نتیجه به بار آورد: از یک سو به موج بزرگ مهاجرت ایرانیان و سیاسیشدن بعدی تعداد زیادی از آنان در قلمروهای تازه به دست آمده قفقاز و آسیانه میانه روسیه تزاری منجر شد؛ و از سوی دیگر باعث نارضایتی سیاسی در مراکز عمده شهری شد که در دهه نخست قرن بیستم در جنبش مشروطه به اوج خود رسید.
کتاب در فصلهای ابتدایی به صورت اجمالی تاریخ معاصر ایران را در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پیش از پیدایش نخستین سازمانهای کارگری و با سمتگیری سوسیالیستی در آغاز قرن، بررسی کرده است. در این بررسی، دو جنگ با روسیه تزاری اهمیت دارد چراکه تبعاتی برای حکومت ایران بههمراه داشت. از جمله اینکه به ازدسترفتن درآمدهای دولت از مناطق ازدسترفته انجامید، و همچنین به تغییر تدریجی اما محسوس اقتصاد سنتی از جمله در بخش کشاورزی و پیوند آن با بازار جهانی و خانهخرابی دهقانان و پیشهوران و بخشهایی از بازگانان و نهادهای سنتی منجر شد.
در این نقطه میتوان دیدگاه اصلی پژوهش شاکری را هم دید؛ اینکه دخالت نظاممند استعماری در ایران، که با جنگهای ایران و روس در نخستین دهههای قرن نوزدهم آغاز شد، به فروپاشی نظام اقتصاد سنتی ایران منجر شد. شاکری با اشاره به مدرنیزاسیون زیر سایه قدرتی استعماری نوشته: «فرایند مدرنکردن که زیر سلطه استعمار آغاز شد، به وضعیتی پارادکسال انجامید که در آن تمام نهادها و ارزشهای سنتی، که به عنوان شالودههای پیش-دموکراتیک بالقوه میتوانستند برای فرایند دموکراتیککردن مترقی جامعه مفید باشند، به تدریج رو به نابودی رفتند، در حالی که تمام کسانی که تا آن زمان مانع پیشرفت سیاسی-اقتصادی کشور بودند تقویت شدند». در واقع شاکری معتقد است که تا پیش از این قدرت شاه در عرصه سیاسی با برخی سازوکارهای سنتی محدود میشد. شاه اگرچه سایه خدا بر روی زمین بود اما با این حال تابع سازوکارهای کنترلیای بود که سه واحد مولد اقتصادی یعنی روستاها، ایلات، کسبه و پیشهوران شهری به وجود آورده بودند و سلطنت به مازاد آنها وابسته بود: «در درون سامان این پادشاهی غیرمتمرکز، این واحدهای اقتصادی قادر بودند استبداد سلطنتی را مهار کنند و از شدت آن بکاهند».
شاکری در اینجا روی نکتهای قابل توجه دست میگذارد و میگوید با ازبینرفتن سازوکارهای کنترلی قدرت مطلقه شاه، سازوکارهای مدرن بهصورتی کارا شکل نگرفتند و میپرسد آیا تلاشی همهجانبه در کار نبود تا کوششهای عناصر مترقی و دموکراتیک برای جایگزینی استبداد سنتی با یک نظام سیاسی کارآمد خنثی شود؟ و به عبارتی آیا ایران زیر سلطه استعمار به گسستگی فاجعهآمیز و تداوم فرساینده دچار نشد؟
شاکری میگوید زیر نفوذ استعمار ایران نتوانست به سمت حیات سیاسی دموکراتیک گام بردارد: «شگفت آنکه نوع استعماری مدرنکردن، با ایجاد بدلهای ظاهرفریب نهادهای غربی یعنی پارلمان، احزاب سیاسی، و اتحادیههای کارگری- که روشنفکران لیبرال و چپی ایران در آن نقش مهمی ایفا میکردند- به نحو مؤثری از دموکراتیککردن حیات سیاسی جلوگیری کرد و در نتیجه تقویت قدرت مطلقه شاه، بهویژه در دوره پس از مشروطیت را موجب شد». شاکری میگوید این اتفاق در دو سطح رخ داد: یکی با تقویت جایگاه و قدرت مطلقه شاه از طریق کنارزدن تمام سازوکارهای کنترل سنتی که مردم به خوبی با آنها آشنا بودند، و دیگری با ایجاد ناباوری تدریجی در مردم نسبت به کارایی نهادهای اقتباسشده غربی و این مسئله باعث شد که نهادهای غربی تازه برآمده به اسباب مضحکه بدل شوند.
یکی دیگر از نقاط قابل توجه پژوهش شاکری این است که کار او برخلاف بسیاری دیگر از آثاری که به تاریخ چپ ایران پرداختهاند، حاصل بیش از 20 سال تلاش او روی منابع بایگانی و اسناد چاپشده ایرانی، آذری، ارمنی، گرجی، روسی، انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و آمریکایی است. علاوه بر این، او به اسناد محرمانه آرشیو شوروی که در نتیجه گلاسنوست و فضای باز سیاسی در اواخر دوران اتحادیه جماهیر شوروی به دست آمد هم توجه کرده است. شاکری در فصلهایی جداگانه به فرقه اجتماعیون عامیون، گروههای سوسیالدموکرات ارمنی، حزب دموکرات ایران پرداخته و در بخش پایانی نیز نکاتی درباره پیدایش و تأثیر سوسیالدموکراسی بر تاریخ ایران ذکر کرده است.