|

معرفی فیلم قطار سریع‌السیر (Bullet Train) به کارگردانی دیوید لیچ

سریع و خشن

ده‌ها عنوان فیلم اکشن وجود دارد که می‌تواند هیجان‌انگیز و درعین‌حال لذت‌بخش باشد، بدون آنکه به ذهن آسیب برساند؛ اما فیلم‌هایی هستند که مرز گناه و لذت را رد می‌کنند و تبدیل به نمایش مطلق خشونت می‌شوند که حتی توجیهی برای کشت و کشتارشان ندارند. قطار سریع والسیر اثر دیود لیچ یکی از آن‌هاست که در ظاهر شبیه فیلم‌های تارانتینو است اما در باطن حتی نزدیک هم نمی‌شود. فیلمی ضعیف و سطحی که حضور برد پیت تا حدودی نجاتش می‌دهد. قطار سریع والسیر سرگرم‌کننده و جنون‌آمیز است و دیالوگ‌های پینگ‌پونگی بانمکی دارد که در اجرا کار می‌کند. سهم این شوخی‌ها بیشتر بر دوش شخصیت «لیدی باگ» با بازی «برد پیت» است. داستان فیلم از رمان پرفروش ژاپنی «کوتارو ایساکا» اقتباس شده است. لیچ و همکارش فیلم‌نامه را برای اجرای بین‌المللی بازنویسی کرده‌اند و طبق گزارش‌ها، ابتدا قصد داشتند آن را در اروپا بسازند، اما درنهایت تصمیم گرفتند فضای ژاپنی قصه را حفظ کنند

سریع و خشن

ده‌ها عنوان فیلم اکشن وجود دارد که می‌تواند هیجان‌انگیز و درعین‌حال لذت‌بخش باشد، بدون آنکه به ذهن آسیب برساند؛ اما فیلم‌هایی هستند که مرز گناه و لذت را رد می‌کنند و تبدیل به نمایش مطلق خشونت می‌شوند که حتی توجیهی برای کشت و کشتارشان ندارند. قطار سریع والسیر اثر دیود لیچ یکی از آن‌هاست که در ظاهر شبیه فیلم‌های تارانتینو است اما در باطن حتی نزدیک هم نمی‌شود. فیلمی ضعیف و سطحی که حضور برد پیت تا حدودی نجاتش می‌دهد. قطار سریع والسیر سرگرم‌کننده و جنون‌آمیز است و دیالوگ‌های پینگ‌پونگی بانمکی دارد که در اجرا کار می‌کند. سهم این شوخی‌ها بیشتر بر دوش شخصیت «لیدی باگ» با بازی «برد پیت» است.

داستان فیلم از رمان پرفروش ژاپنی «کوتارو ایساکا» اقتباس شده است. لیچ و همکارش فیلم‌نامه را برای اجرای بین‌المللی بازنویسی کرده‌اند و طبق گزارش‌ها، ابتدا قصد داشتند آن را در اروپا بسازند، اما درنهایت تصمیم گرفتند فضای ژاپنی قصه را حفظ کنند. فیلم می‌تواند در هر جایی اتفاق بیفتد و اساساً در هیچ کجا اتفاق نمی‌افتد. داستانش از این‌ قرار است: یک مأمور خصوصی توسط مشتریان ناشناس استخدام می‌شود. مأموریت محوله می‌تواند هر چیزی باشد حتی قتل؛ اما لیدی باگ در دوران مراقبه است و قصد دارد تا دستیابی به درمان روحی، مأموریت‌های ساده‌تری بپذیرد. او به‌تازگی از تمرین‌های کنترل خشم بیرون آمده و حاضر نیست با خودش اسلحه ببرد اما در عمل ابایی از قتل‌عام ندارد. بخش خنده‌دار، همین تضاد است. قاتل حرفه‌ای که کتاب‌های خودیاری را بلعیده و مدام توصیه‌های روان‌شناسانه می‌کند.

بناست اولین مأموریت او در دوران خودسازی، آسان باشد. لیدی باگ باید یک کیف نقره‌ای را در قطار سریع بدزدد و پیاده شود؛ اما او نفرین‌ شده است و در قطار پر از قاتل حرفه‌ای گیر می‌کند. فیلم اسرار داد دفترچه راهنمای کاملی از انواع قتل باشد از کشتن با شمشیر تا مسموم کردن سوژه با مار؛ بنابراین اگر دل رحم هستید و از دیدن خشونت لذت نمی‌برید، بی خیال دیدن قطار سریع‌السیر شوید.

دیوید لیچ کارگردان قطار سریع‌السیر سینما را با بدلکاری آغاز کرد و همین رزومه‌اش در ثانیه به ثانیه فیلم پیداست. لیچ به خاطر کارگردانی چندین‌ فیلم اکشن و مهیج در دهه گذشته، ازجمله «جان ویک»، «ددپول ۲»، «بلوند اتمی» و هم‌چنین «سریع و خشمگین: هابز و شاو» شناخته می‌شود. بعد ساخت چنین فیلم‌های مهمی او همچنان بر هنر بدلکاری تکیه دارد. اجرای سرگیجه‌آور در فضای محدود کابین‌های باریک قطار به رخ کشیدن هنر او است که درنهایت توانسته قطار توکیو به کیتو را تبدیل به صحنه تئاتر مرگ کند؛ اما برگ برنده فیلم که می‌تواند تماشای آن را توجیه کند، بازی برد پیت است و تشابهی که بین شخصیت قصه و خود او وجود دارد.

اگر مدتی الگوهای شخصیتی برد پیت را دنبال کنید، متوجه شباهتش با شخصیت لیدی باگ در فیلم قطار سریع‌السیر خواهید شد؛ مثلا او کمتر درباره زندگی خود به‌عنوان یک سلبریتی صحبت می‌کند در ساختن شوخی‌ تبحر دارد. او باحال اما هنرمند است، گاهی از مولانا و ریلکه نقل‌قول می‌کند. به راحتی با لباس‌های هزار دلاری ژست می‌گیرد و سعی می‌کند با قرار گرفتن چهره‌اش روی پوستر فیلم مخالفت کند. کلمه غمگین در مورد لبخند یا رفتار او زیاد به کار بده می‌شود.

حرفه پیت را می‌توان به چند مرحله تقسیم کرد. در اواسط دهه 2000، او دست به انتخاب‌های غیرمعمولی زد و اغلب نقش‌های مکمل را در فیلم‌هایی از کارگردان‌های شناخته شده بازی می‌کرد، از جنبه‌های جذاب خود استفاده می‌کرد و جایزه می‌گرفت؛ اما از زمان برنده شدن جایزه اسکار برای روزی روزگاری در هالیوود در سال 2020، او دوباره نقش‌هایی می‌گیرد که بر ظاهر و کاریزمای او تأکید دارند.

لیدی باگ داستان قطار سریع و اسیر هم همین‌طور است. در فیلم هم او نقش کسی را بازی می‌کند که سعی می‌کند توجه را جلب نکند اما باز هم ناگزیر به منبع اصلی دسیسه تبدیل می‌شود. انرژی عرفانی مآبانه ای دارد و با شوخی‌های بی‌مزه خاص خودش فیلم‌نامه را پر می‌کند. در اواخر فیلم، درحالی‌که همه‌چیزتمام شده، از این منظره سرگرم‌کننده مقابلش لذت می‌برد. شاید پیت، با وارد کردن کامل خود به شخصیت، به میل خود اشاره می‌کرد: او همواره از اینکه سلبریتی باشد بیزار است، اما هرگز از جلب‌توجه دست برنمی‌دارد. حتی اگر کرونا باشد با یک تماس تلفنی با جنیفر آنیستون خودش را به خبرها بازمی‌گرداند.

تیتراژ فیلم پر از بازیگران خوش‌سابقه است که در سایه پیت قرار دارند. یکی از جالب‌ترینشان برادران لیمو و نارنگی هستند؛ که به تبعیت از کمدی‌های کلاسیک یکی لاغر و دیگری چاق است. نارنگی را آرون تیلور-جانسون بازی می‌کند و لیمو را برایان تایری هنری.

آرون تیلور-جانسون در نقش نارنگی خوش‌پوش و جذاب است اما لیمو شیرین‌تر است. لیمو هنوز در کودکی مانده. همه زندگی‌اش در مجموعه کتاب‌های کودکان «توماس، موتور تانک» خلاصه‌شده. آدم‌های دوروور با شخصیت قصه برایش تعریف می‌شوند. مثل شرورها دیزل و مثبت‌ها هنری هستند. جهان‌بینی او مدیون این سریال کودکانه است. لیچ هم در نقاط درستی از این ویژگی شخصیتی لیمو استفاده می‌کند و داستانش را پیش می‌برد؛ اما در هیچ نقطه‌ای برای شناخت شخصیت توقف نمی‌کند و با سرعت جنون‌آمیزی فقط قصه را پیش می‌برد. فیلم مردانه قطار سریع‌السیر فقط یک زن مهم دارد. پرنس دخترمدرسه‌ای که می‌تواند تماشاچی بی‌گناهی باشد؛ اما همان‌طور که فیلم‌های اکشن به‌ویژه «بیل را بکش: قسمت یک» اثر تارانتینو، به ما آموخته‌اند، دختران مدرسه‌ای خبیثی است که نباید به او اعتماد کرد.

درمجموع فیلم قطار سریع‌السیر انیمیشنی است که با محدودیت‌های فیلم واقعی ساخته‌شده. شاید اگر با این ذهنیت به تماشایش بنشینیم دیدنش آسان‌تر و جذاب‌تر خواهد بود.