انتشارات کتاب شرق منتشر خواهد کرد
کتابی از کمال اطهاری؛ اقتصاددان و پژوهشگر توسعه/ درآمدی بر سرمشق توسعهی اقتصاد و جامعهی دانش در ایران
ساختار عمومی کتاب به این صورت است: ابتدا بررسی نظری و تجربیِ نحوهی تحقق اقتصاد و جامعهی دانش در جهان در چارچوب اقتصاد توسعه و اقتصاد سیاسی مارکسی؛ بعد استخراجِ اصول و ارکان این دوران نوین برای بهکارگیری در ایران صورت گرفته است.
به گزارش شبکه شرق، در مقدمهی کتاب آمده است: ... کوشیدهام با ارائهی مفهومی جامع از شکلبندی اقتصادی و اجتماعیِ اقتصاد و جامعهی دانش و تجربهی تحقق آنها در جهان، مبانیِ سرمشقی نوین را برای توسعه به جامعهی مدنی ایران ارائه کنم. از همینرو نام کتاب را «درآمدی بر سرمشق توسعهی اقتصاد و جامعهی دانش در ایران» نهادهام. در این کتاب ساختار سرمشق توسعهی اقتصاد و جامعهی دانش را در ایران، همراه با جهتگیریهای راهبردیِ (strategic direction) تحقق آن ارائه خواهم نمود، تا مبنای گفتمان در حوزهی عمومی برای تدقیق مدلسازی و نهادسازی توسعه قرار گیرد، چراکه سرآغاز تشکیل یک بلوک تاریخی یا جبههی سیاسی رهاییبخش، بحث و توافق دربارهی ساختارِ سرمشقی نوین یا مدل اجتماعی بدیل وضع موجود است.
ساختار عمومی کتاب به این صورت است: ابتدا بررسی نظری و تجربیِ نحوهی تحقق اقتصاد و جامعهی دانش در جهان در چارچوب اقتصاد توسعه و اقتصاد سیاسی مارکسی؛ بعد استخراجِ اصول و ارکان این دوران نوین برای بهکارگیری در ایران صورت گرفته است. در ادامه بررسی فاصلهی الگوی توسعه در ایران با این اصول و ارکان؛ و در نهایت ارائهی سرمشق تحقق اقتصاد و جامعهی دانش در ایران صورت گرفته است. البته به دلیل اهمیتی که مقولهی دولت توسعهبخش (developmental state)، که در ادبیات مربوطه کشورهای کرهی جنوبی، چین و اسکاندیناوی را شامل میشود، برای ورود کشورهای پیرامونی و نیمهپیرامونی به اقتصاد و جامعهی دانش و رهایی از تلهی توسعه دارد، و نیز اهمیت آن برای تحلیل وضعیت ایران، مبحث «شکلبندی اقتصادی و اجتماعی دولت توسعهبخش» را به فصل ۹ بردهام تا سرآغازی برای تحلیل وضعیت ایران و نتیجهگیری نهایی گردد. همین روش را در فصل ۱۰ دربارهی رابطهی قانون و توسعه بهکار بردهام، که موضوعی مغفول در گفتمان توسعه در ایران است. گفتنی است در بررسی نظری و تجربهی جهانی پس از بررسی متونی متعدد، به انتخاب، ترجمه و نقل آثاری پرداختهام که علاوه بر عمق نظری دارای رویکرد کارکردی هم بودهاند و در انتخاب آنها به نامدار بودن نویسنده توجهی نداشتهام. بهخصوص که نویسندگانی از کشورهای پیرامونی و نیمهپیرامونی، و اقتصادهای نوظهور که به اقتصاد توسعه و اقتصاد سیاسی مارکسی، و نیز اقتصاد و جامعهی دانش پرداختهاند، دارای دیدگاههایی راهگشاتر از نویسندگان کشورهای مرکزی هستند، چون خلاف غالب آنها از پیرامون به مرکز مینگرند، و تحلیلهای مشخصتر و کاربردیتری دارند... در پژوهشهای مربوط به ایران نیز کوشیدهام چکیدهی زبدهترین آثار را ارائه کنم. البته مدعی نیستم توانستهام به همهی آثار باارزش موجود دست پیدا کنم، اما گمان میکنم لبّ مطلب را منتقل کردهام. در نهایت نیز روایت خود را از حاصل این بررسیها بهطور مستدل شرح دادهام.