|

زنی که بار نبودن را به دوش می‌کشد

آنچه فیلم «نبودنت» را قوام می‌بخشد؛ نوع نگاه فیلم‌نامه‌نویسان این کار به دو جنس زن و مرد است. نگاهی که برخلاف دیدگاهی است که در جامعه رواج دارد. اصولا در پیرامونمان وقتی زنی به هر دلیل تنها می‌شود

زنی که بار نبودن را به دوش می‌کشد

ابراهیم عمران: آنچه فیلم «نبودنت» را قوام می‌بخشد؛ نوع نگاه فیلم‌نامه‌نویسان این کار به دو جنس زن و مرد است. نگاهی که برخلاف دیدگاهی است که در جامعه رواج دارد. اصولا در پیرامونمان وقتی زنی به هر دلیل تنها می‌شود؛ در معرض قضاوت‌های گوناگونی قرار می‌گیرد و چه بسا این داوری‌های نابجا، شاکله روح و روانش را خدشه‌دار می‌کند. کاوه سجادی‌حسینی و فیلم «نبودنت» در میان فیلم‌های امسال که به طریق مختلف وام‌دار ارگان و نهادهای مختلفی هستند؛ جایگاه خاصی دارد. بوی سفارشی‌سازی از آن نمی‌آید. فیلم در اتمسفری تلخ روایت می‌شود. مهاجرت، تنهایی و جوانی، سه مؤلفه اصلی کار هستند که در خرده‌روایت‌هایی به هم نزدیک می‌شوند. فیلم قصه دارد. حال در جاهایی آنچنان کدهایی شاید به مخاطب ندهد. تا نیم‌ساعت اول فیلم کمی پیچیدگی روایت دارد. اندکی خست به خرج می‌دهد تا داستان را به سرمنزل مقصود رهنمون کند. سه شخصیت زن فیلم هر یک در مشکلاتی غوطه‌ور هستند. مرضیه شوهرش را پنج سالی است گم کرده است. شیرین مادری است که فرزندش را و پروانه (با بازی آزاده صمدی که یادآور بازی پگاه آهنگرانی در هفت‌ماهگی است با نوع پوشش و اکت خاص) زنی شاید متفاوت با آنها که زندگی مجردواری دارند، که فیلم‌ساز عامدانه به نوع زیستش ورود نمی‌کند. اصولا کارگردان بر شخصیت اصلی داستانش هم آن‌چنان زوم نمی‌کند؛ از نقش‌آفرینی‌های دلچسب سحر دولتشاهی است این نقش. نوع گریم و حتی پوشش او باورپذیر است. کاراکتری که همچنان دلبسته و منتظر شوهری است که مهاجرت کرده و در این بین پسر همسایه را نیز با خود برده است. کاوه سجادی‌حسینی نقبی به مهاجرت می‌زند. به طریق اولی دستمایه کارش همین مهاجرت است که داستان‌های بعدی را سبب می‌شود. هرچند در دل چرایی مهاجرت و مصائب آن ورود نمی‌کند. آنچه مستتر در کارش نمایان می‌شود؛ تنهایی زنی است که بار این نبودن را باید به دوش بکشد. از شعاردادن پرهیز می‌کند. فیلم به درستی نگاه زیرپوستی بی‌آزاری به مقوله تنهایی مادر و زن دارد. زنی که می‌داند پیرامونش چه می‌گذرد. پسری نوجوان در خانه دارد و همسایه‌ای که سر و گوشش می‌جنبد (همان پروانه). دلپذیری این فیلم‌نامه در آن است که نیم‌نگاهی به مشکلات جامعه آلوده‌مان دارد. بی‌آنکه در پی گل‌درشت نشان‌دادن آن باشد. زنی شوهرش نیست و فرار کرده است. حال که برگشته و به سبب آنکه پسر همسایه را نیاورده، در خفا زندگی می‌کند. گاهی تکیه‌گاهش مردی می‌شود که در همسایگی‌شان آرایشگاه دارد که پسرش در آن کار می‌کند و این مرد دورادور هوایشان را دارد و اینجاست که جنس مرد در این فیلم جایگاه ویژه‌ای می‌یابد. این مرد اگر هم دلداده باشد که المانی در فیلم این وجه را نشان نمی‌دهد؛ از این در وارد زندگی زن نمی‌شود. بهتان‌ها را به جان می‌خرد. نمی‌دانم فیلم‌نامه‌نویس یا فیلم‌نامه‌نویسان این کار آگاه بوده‌اند که چقدر کارشده این نقش را نوشته‌اند یا نه، که برای مخاطب، تخیلش را باز نگه دارند که هر فرضی را در ذهن بپروراند. این نگاه نگاهی است که گمشده این روزهای ماست. نگاهی بی‌چشمداشت برای جنس مقابل و این بار مردی که شاید به صرف کمک و رهایی زن از تنهایی موقتی، یاری‌رسانش باشد. سکانسی که امیر آقایی (احسان) از مرضیه می‌خواهد سوار ماشینش شود که او را برساند؛ بار سنگینی است که بر دوشش احساس می‌شود. نوع میمیک صورت آقایی و طرز ایستادنش هم گواهی می‌دهد بر این نوع کمک‌کردن. فیلم‌ساز یا نخواست یا نتوانست بیشتر این کاراکتر را شناسنامه‌دار کند. معرفی خاصی از او به مخاطب نمی‌دهد. این مخاطب است که باید او را باور کند و در این بین معصومیت پنهان و دلدادگی مرضیه به همسرش نیز مؤید این باورپذیری می‌شود. حتی زمانی که مرضیه با آمدن پنهانی همسرش به خانه و شبی با او گذراندن که فرجامش بارداری ناخواسته‌ای می‌شود؛ همه نگاه‌ها به آرایشگر مورد نظر می‌رود. غافل از اینکه این دلدادگی حلال‌وار یک زن و شوهر بود و بس. ای کاش وجه هواداری این کاراکتر بیشتر پرورانده می‌شد. آن هم در جامعه‌ای که در این موارد معمولا قسم منفی کردار باورپذیرتر است. فیلم «نبودنت» قصه‌ای است باورپذیر هرچند شاید ساده؛ ولی سینما جز قصه مگر معنایی دگر دارد؟ این کار را بگذاریم کنار سایر فیلم‌هایی که قصه‌گویی در آنها جایی نداشت. اگر همین سویه قصه‌داشتن اثر را بنگریم؛ کار جدید سجادی‌حسینی، نمره قابل قبولی می‌گیرد. هرچند به حتم دستان فیلم‌نامه‌نویسان و کارگردان این اثر بابت نوع سوژه اگر بازتر می‌بود؛ برخی خرده‌روایت‌های دیگر هم مطرح می‌شد که کلیت کار ماناتر می‌شد. هر چه بود این «نبودنت» می‌ارزید به همه بودن‌های برخی فیلم‌های به ظاهر وجودداشته که در اصل بود و نبودشان توفیری برای مخاطب ندارد. «نبودنت» تا حدی جای سینمای مستقل که در این دوره مهجور واقع شد را پر کرد. بعید نیست جوایزی هم نصیبش شود. از فیلم‌نامه تا بازیگری. فرجام کلام آنکه این سوژه رئال بود. کمی دوروبرمان را بنگریم، شاید بهتر ببینیم و درست‌تر قضاوت کنیم تا هر نبودنی را متصف به صفات نکوهیده نکنیم. که این پیام پنهان فیلم نیز جای واکاوی بسیار دارد.