معرفی فیلم «نامههای کوچک شرورانه» اثر تئا شاروک
دختر خوبی باش
فیلم سروساده «نامههای کوچک شرورانه» از یک داستان واقعی و پروندهای محلی برداشت شده است؛ قصهای بامزه که ابعادی فراتر از آنچه تعریف میکند، دارد.
حضور «الیویا کلمن» در یک فیلم کافی است تا چشمبسته و بدون دانستن نام و سابقه کارگردانش، برای دیدن انتخاب شود.
فیلم سروساده «نامههای کوچک شرورانه» از یک داستان واقعی و پروندهای محلی برداشت شده است؛ قصهای بامزه که ابعادی فراتر از آنچه تعریف میکند، دارد. داستان به دعوای کوچک محلی در سالهای ۱۹۲۰ برمیگردد که ناگهان به تیتر خبرهای ملی انگلیس تبدیل شد. زمان فیلم به دورانی مربوط است که زنان حتی در اروپا محدودیتهای جانفرسایی داشتند و کوچکترین تصمیم و رفتارشان در سلطه عرف و قوانین نانوشته مردانه بود. مردانی که زنده از جنگ بازگشته بودند و تلاش میکردند، زنان را به آشپزخانه برگردانند و مشاغل و نقشهایی را که پیش از جنگ برعهده خودشان بود، پس بگیرند.
داستان فیلم در شهر ساحلی لیتل همپتون انگلستان اتفاق میافتد. جایی که همه یکدیگر را میشناسند و غریبهای بینشان نیست. همه چیز به ظاهر آرام و مرتب است که ماجرای نامههای مشکوک و پر ناسزا آغاز میشود. نامههای خوشخطی که خط به خطش سرشار از الفاظ ناپسند خطاب به گیرنده است. نخستین گیرنده نامه ادیت است. دختر میانسال و مجردی که با خانواده به شدت مذهبیاش زندگی میکند. ادیت آنقدر تحت سلطه افکار رادیکال پدرش است که قوه ارادهاش از دست رفته و حتی برای کوچکترین رفتارهایش مضطربانه، به دست و چشمهای پدرش نگاه میکند. کنترل شدید پدر از او دختری سر به راه و منفعل ساخته که کاملا منطبق بر ایدهآلهای انگلستان دهه ۱۹۲۰ است.
او و خانوادهاش برای یافتن هویت فرستنده نامههای آزاردهنده به پلیس مراجعه میکنند. پلیس بلافاصله به رز مشکوک میشود. زن جوان، زیبا و چارچوب ناپذیری که درست نقطه مقابل ادیت است. رز بددهن است و در رفتارش حد و مرزی ندارد. پلیس بر این اعتقاد است که کسی جز رز نمیتواند فرستنده نامهها باشد؛ اما رز اتهامش را نمیپذیرد. معما از این نقطه آغاز میشود. افسر پلیس ماس و زنان دیگر محله تحقیقاتشان را آغاز میکنند تا نویسنده واقعی را پیدا کنند. به لحاظ ساختاری فیلم یک معمایی-بریتانیایی واقعاً کلاسیک است که با المانهای این ژانر همراه شده و بیشباهت به آثار کلاسیک معمایی انگلیسی نیست. شخصیتهای فیلم همانند کاراکتر همان آثار با دوچرخه این ور و آن ور میروند و برای پیدا کردن مقصر جایی مخفی میشوند و مظنونین را تعقیب میکنند. این تبحر در اجرای ژانر به سابقه سینمای تیا شاروک، کارگردان اثر بازمیگردد.
شاروک علاوه بر ساخت فیلم سینمایی اقتباسی «من پیش از تو» فعالیتهای دیگری هم در تلویزیون بیبیسی و تئاتر بریتانیا داشته که نشان دهنده تسلط او به فرهنگ بریتانیا است. تئا شاروک زمانی به عنوان جوانترین کارگردان هنری تئاتر بریتانیا شناخته شد کسی که حتی مدتی رئیس انجمن دراماتیک دانشگاه آکسفورد هم شد. او از حامیان سرسخت افزایش تعداد کارگردانان زن در صنعت فیلم است
الیویا کولمن و جسی باکلی در فیلم «دختر گمشده» اثر مگی جیلنهال سنین متفاوت از یک شخصیت را بازی کردند که هر دو هم نامزد دریافت جوایز اسکار شدند و حالا در این فیلم مقابل یکدیگر بازی کنند و زوج بسیار دلپذیری که در فیلم «نامهها» کاراکتری متفاوت دارند. بازی هر دوی آنها با جنسی از جسارت همراه است. جسی باکلی ارائهای دلپذیر از شخصیت وحشی و جذاب رز دارد. غم، ترس، خشم و شادی به راحتی برای او قابل دسترسی است و هرگاه لازم باشد، بروز پیدا میکند.
او در دفاع از خود درستکار و شفاف رفتار میکند. ادیت برعکس رز، رفتاری کنترل شده دارد و گاهی باید تضاد درونیاش را در صورت یخزده نشان دهد. کاری که کلمن در آن استاد است و حتی کمی هم زیادی تکراری شده. کولمن بازیگری است میتواند بسیار بامزه و همزمان سرخورده و غمگین باشد.
کمدی ساده نامهها به امیال تیرهتر انسان اشاره دارد و با وجود اینکه در زمان گذشته میگذرد، تمی مدرن و امروزی دارد. فحاشی میتواند راهی برای رهایی از تنش در یک محیط محدود باشد. فناوری پیشرفت کرده؛ اما انگیزه و رفتار آدمها تغییر چندانی نکرده. ترولهایی که در بخش نظرات اینستاگرام و سایر شبکههای اجتماعی نفرتپراکنی میکنند، بسیار شبیه فرستنده نامههای آزاردهنده در فیلم نامههای کوچک شرورانه هستند. فردی که ممکن است در زندگی واقعی کاملاً خوشایند باشد؛ اما وقتی پشت یک نام مستعار پنهان میشود شیطان است. نامهنویس در «نامههای کوچک شرور» از فناوری موجود در آن زمان استفاده کرد. اگر سال ۲۰۲۴ بود، احتمالا با نامهای مستعار در رسانههای اجتماعی میچرخید و انگشت اتهامش را به سمت رز گودینگها نشانه میگرفت که خطایی جز لذت بردن از زندگی ندارند.
داستان زنانه و حالخوبکن نامههای کوچک شرورانه، انتقادی پررنگی دارد؛ اما با لحنی مهربان و سرخوش که قصد گرهافکنیهای پیچیده ندارد و میتواند انتخاب مناسبی برای یک عصر دلگیر بارانی باشد. فیلمساز قصد ورود به پیچیدگیهای شخصیتی کاراکترهای فرعی ندارد و به ارائه کلیشهای از آنها اکتفا میکند. این نوع ساختار در ارائه شخصیتها، ضعف اثر نیست و به وضوح انتخاب فیلمساز برای روایت قصهاش است. قصهای ساده و بدون تنش که در عین حال پرکشش و سرگرمکننده هم هست.