|

معرفی چند فیلم از پل استر

رد پای پل استر در سینما

استر همیشه در آثارش رد پایی از خود به‌جا می‌گذاشت و ارجاعاتی به زندگی شخصی‌اش می‌داد. بسیاری از کاراکترهایش نویسنده‌اند و در رمان‌های بعدی تکرار و تکرار می‌شوند.

رد پای پل استر در سینما

نویسنده‌ای که با چهره شناخته شود، زیادی معروف است. پل استر با چشم‌های بزرگ و کتاب‌های درخشانش، فراموش‌نشدنی بود. مدتی پیش پس از تحمل رنج سرطان از دست رفت و امکان داشتن اثری دیگر از او غیرممکن شد. استر در ایران شناخته‌تر از آن است که نیاز به معرفی داشته باشد. سه‌گانه نیویورک، دست‌به‌دهان، مون پالاس و ده‌ها اثر دیگرش ترجمه و بارها تجدید چاپ شدند. استر همیشه در آثارش رد پایی از خود به‌جا می‌گذاشت و ارجاعاتی به زندگی شخصی‌اش می‌داد. بسیاری از کاراکترهایش نویسنده‌اند و در رمان‌های بعدی تکرار و تکرار می‌شوند. استر ساده و تصویری می‌نوشت و به همین دلیل آثارش موردتوجه فیلم‌نامه نویسان بود. همین اقبال او را واداشت تا به فیلم‌نامه‌نویسی هم ورود کند. فیلم‌هایی که پل استر در نوشتن قصه‌شان دست داشته ازاین‌قرارند:

لولو روی پل Lulu on the Bridge

سال ۱۹۹۸، استر همراه کایتل، سوروینو و ریچارد ادسون فیلم‌نامه «لولو روی پل» را نوشت و کارگردانی کرد. این فیلم در مورد یک نوازنده ساکسیفون جاز است که زندگی او پس از یک تیراندازی متحول می‌شود. پس از کشف سنگی مرموز، او با یک هنرپیشه زن زیبا آشنا می‌شود و عاشقش می‌شود، او برایش کاری در رستورانی که خودش در آن مشغول است، پیدا می‌کند؛ اما در پی دعوا با یکی از مشتری‌ها هر دو را از رستوران اخراج می‌کنند. هنگامی‌که زن برای بازی در فیلمی به ایرلند می‌رود، سروکله فردی مرموز پیدا می‌شود که دنبال سنگ شفابخش می‌گردد و نوازنده شکست‌خورده ناخواسته وارد ماجرایی پیچیده می‌شود. فیلم در بخش نگاه مشخص در جشنواره فیلم کن 1998 به نمایش درآمد.

دود/ Smoke

دود محصول سال ۱۹۹۵ وین وانگ و پل آستر است. داستان اصلی توسط پل استر نوشته شده است و فیلم‌نامه آن را نیز نوشته است. فیلم زندگی شخصیت‌های متعددی را دنبال می‌کند که همگی مشتری یک فروشگاه کوچک تنباکوفروشی در بروکلین هستند که توسط آگوستوس «آگی» مدیریت می‌شود. آگی هر روز صبح ساعت 8 صبح از آن طرف خیابان از مغازه عکس می‌گیرد و عکس‌هایش را در آلبوم جمع می‌کند. پل بنجامین دوست تازه آگی می‌گوید عکس‌ها همه یکسان هستند. آگی پاسخ می‌دهد که آن‌ها فقط از نظر ظاهری یکسان به نظر می‌رسند، اما در واقع همه آن‌ها متفاوت هستند و هر عکس نشان‌دهنده یک لحظه منحصربه‌فرد در زمان است. آگی از پل خواهش می‌کند که عکس‌ها را آهسته‌تر ورق بزند. پل همسرش را در یکی از عکس‌ها می‌بیند و شوکه می‌شود. این فیلم‌نامه جایزه معتبر ایندپندنت اسپرایت را برای بهترین فیلم‌نامه اول کسب کرد.

آبی در چهره Blue in the Face 

همکاری استر و وانگ پس از فیلم دود ادامه پیدا کرد و این دو به طور مشترک دنباله‌ای فیلمی به نام آبی در چهره را کارگردانی کردند که دوباره کایتل و اسپوزیتو به همراه لو رید، میرا سوروینو و مدونا در آن بازی کردند. استر در نوشتن فیلم‌نامه «مرکز جهان» اثر وانگ نیز نقش دارد. فیلم محصول سال ۱۹۹۵ است. آبی در چهره در ۶ روز 1995 فیلم‌برداری شد. لیلی تاملین برای بازی در این تصویر نامزد جایزه کمدی آمریکایی به عنوان بامزه‌ترین بازیگر زن نقش مکمل در یک فیلم سینمایی شد. این فیلم بار دیگر بر روی فروشگاه سیگار بروکلین و مدیر آگی متمرکز است، اگرچه بیشتر شخصیت‌های دیگر متفاوت هستند. همسر ناامید صاحب فروشگاه دات یکی از آن‌هاست و یکی از داستان‌ها تلاش‌های او برای اغوای آگی را دنبال می‌کند. مدونا، مایکل جی. فاکس، لیلی تاملین و لو رید نیز به عنوان خود ظاهر شدند. راجر ایبرت 2.5 ستاره از 4 ستاره را به فیلم داد و خاطرنشان کرد که فیلم در شش روز فیلمبرداری شده است. او درباره فیلم گفت: «گاهی اوقات احساس می‌کنم برخی از قسمت‌ها کار می‌کنند و برخی دیگر نه»

زندگی درونی مارتین فراست/The Inner Life of Martin Frost

این فیلم محصول سال ۲۰۰۷ است؛ و درباره نویسنده‌ای است که به تازگی چهارمین رمانش را تمام کرده است به خانه روستایی خالی دوستانش سفر می‌کند تا چند هفته را تنها بگذراند. او در آنجا با زنی زیبا و مرموز آشنا می‌شود که مارتین را برای نوشتن داستانی جدید ترغیب می‌کند. مارتین که از رابطه عاشقانه جدید خود هیجان‌زده است، به نوشتن داستان جدید خود ادامه می‌دهد. با نزدیک شدن به اتمام داستان، کلر ناگهان به‌شدت بیمار می‌شود. علی‌رغم تلاش‌های مارتین برای مراقبت از او، کلر عمیق‌تر در حالت تب قرار می‌گیرد. پس از تکمیل داستان کلر می‌میرد. مارتین که ناگهان متوجه ارتباط مرموز بین کلر و داستان می‌شود، به‌سرعت صفحات تایپ‌شده را در آتش می‌اندازد و در نتیجه کلر را زنده می‌کند؛ و تصمیم می‌گیرد به همراه او به نیویورک برود. در راه رفتن به فرودگاه برای رفتن به خانه مارتین در شهر نیویورک، یک لاستیک پنچر می‌شوند. مارتین می‌رود تا یک ایستگاه خدمات برای کمک پیدا کند و در این فاصله کلر فرار می‌کند و ناپدید می‌شود. مارتین در پی یافتن راهی برای پیدا کرد کلر است و داستان ادامه پیدا می‌کند.

موسیقی شانس / The Music of Chanc

موسیقی شانس محصول ۱۹۹۳ به کارگردانی فیلیپ هاس است. جیم ناشه به‌عنوان یک آتش‌نشان کار می‌کرد تا اینکه ارث زیادی نصیبش شد. ثروتمند شدن جیم و طلاق از همسرش او را وا داشت تا زندگی آزادانه‌تری داشته باشد. جیم ماشین جدیدی می‌خرد و به جاده می‌زند تا بقیه اوقات زندگی‌اش طور دیگری باشد. او در مسیر با پسر جوان تیپاخورده‌ای آشنا می‌شود. دنیای ساخته‌شده پل استر در موسیقی شانس دنیایی است سرد و بی‌رحم که قهرمانانش را بی‌رحمانه می‌بلعد. دو مرد قهرمان داستان در یک نقطه مشترک هستند؛ هیچ کدام دوست ندارند تن به قوانین کار کردن بدهند و احساس انزجار از شغلشان دارند. آن‌ها هر دو تمایل دارند به شیوه راحت‌تری کسب درآمد کنند. همین است که به طرف قمار کشیده می‌شوند. یکی از آن‌ها قمارباز ماهری است و معتقد است پولدارهای احمق‌اند و می‌توان به آن‌ها را در قمار شکست داد. این ایده داستان فیلم موسیقی شانس است.