زنگ مدرسه؛ مرور چند فیلم ایرانی با موضوع درس و مدرسه
حالوهوای مدرسههای قدیم که با وجود تلخیها و تیرگیهایشان، سوژه خنده و خاطرات بامزهای و یا بسیار دراماتیکی هستند
مهر، فصل مرور خاطراتی است که به جز دیدار دوباره همکلاسیها چندان هم شیرین نیست اما اغلب با نوعی دلتنگی نوستالژیک همراه است. این دلتنگی، با تماشای فیلمهای مدرسهایطور میتواند تا حدی برطرف شود. چون هیچکس دوست ندارد واقعا دوباره به مدرسه برگردد و به قول وودی آلن، باید هر روز خدا را شکر کنیم که دیگر دانشآموز نیستیم. فیلمهایی با موضوع رابطه معلم و شاگرد کم نیست و محیط مدرسه همیشه سوژهای جذاب برای فیلمسازان و درامسازان بوده است.
به خصوص حالوهوای مدرسههای قدیم که با وجود تلخیها و تیرگیهایشان، سوژه خنده و خاطرات بامزهای و یا بسیار دراماتیکی هستند که پررنگترینشان مجموعه «قصههای مجید» و فیلم «صبح روز بعد» بود که «کیومرث پوراحمد» نازنین برمبنای فضای قصههای مجید ساخت اما فیلمهای مدرسهای خوب در سینمای ایران کم نیست.
آثاری که در ارائه رابطه معلم و شاگردی یا انعکاس فضای آموزشی هر دهه موفق بودهاند و مرور برخی از این عنوانها سرنخی است برای درک هر دوره. 21 روز بعد، نیاز، نفس، خواهران غریب، رابطه، من ترانه 15 سال دارم، مادری، تیک تاک، مدرسهای که میرفتیم، ای ایران، رگبار، سفر جادویی، حوض نقاشی، کمدی انسانی، دبیرستان، دختری با کفشهای کتانی، کتونی سفید، پرنده کوچک خوشبختی و دهها عنوان دیگر هستند که قصههایشان جایی به مدرسه گره میخورد. در ادامه چندتایشان را با لنز نزدیکتر مرور میکنیم.
اولیها
عباس کیارستمی
از آنجایی که عباس کیارستمی به واسطه کانون پرورشی به سینما متصل شد و از دنیای کودکان به سینما وصل شد در بین آثارش چه مستند چه داستانی فیلمهای زیادی در ارتباط با مسئله دانشآموزان و کلاس درس دیده میشود اما مرتبطترین فیلم کیارستمی با حال هوای مدرسه اولی هاست. این فیلم درباره بچههایی است که برای نخستینبار از خانوادههایشان جدا میشوند، ساعات زیادی را در مدرسه میگذرانند. واکنش آنها در برابر این شرایط جدید یکسان نیست. برخی زود به این محیط عادت میکنند. اما دیگران نیاز به زمان دارند.
بهانه کیارستمی برای ورود به داستان، چالشهای ناظم مدرسه است و بر رابطه ناظم مدرسه با دانشآموزان کلاس اول دبستان تمرکز کرده است. آقای ناظم، روزها پشت میزش مینشیند و به امور بچهها رسیدگی میکند. بیشترین وقت او صرف قضاوت بین بچههایی میشود که باهم دعوا میکنند یا با تاخیر به مدرسه میرسند.
خورشید
مجید مجیدی
مجید مجیدی هم از آن دست کارگردانی است که به داستانهای کودکان و نوجوانان علاقهمند است. شخصیت فیلمهای بچههای آسمان و رنگ خدا هر کدام دانش آموزانی بودند که بیشتر مشکلاتشان به خانواده برمیگشت اما در فیلم خورشید مجیدی از مدرسه به عنوان لوکشین اصلی استفاده کرد.
داستان فیلم خورشید درباره چند کودک بزهکار است که برای خارج کردن یک زیرخاکی از آب راه مدرسه خورشید در کلاس درس ثبت نام میکنند. کودکانی که سالهاست طعم کودکی را نچشیدهاند ناخواسته وارد محیطی میشوند که جایگاه اصلیشان است. بدین ترتیب فیلم موقعیتی متناقض را پیش روی بیننده قرار میدهد.
از سویی کودکانی بزهکار را به عنوان کودکان کار معرفی میکند و از سوی دیگر نشان میدهد آنها به جز خلاف کردن راهی ندارند. خارج از درهای مدرسه، بچهها یا در استخدام خلافکارها هستند یا درگیر مشکلات خانوادگی. اما مدرسه و محیط بسته کلاسها جایی است که شاید کورسویی امیدی برای آیندهشان باشد و زندگیشان را در مسیری متفاوت قرار دهند اما بچههای خورشید برای کار دیگری آنجا هستند. جواد عزتی به عنوان معلم رابطه درستی در فیلم با شاگردانش دارد و فراتر از یک کارمند وظیفهشناس است.
بمب، یک عاشقانه
پیمان معادی
دوران جنگ و آژیرهایی که مدام صدایشان بلند می شد و مردم را به پناهگاه هدایت میکرد. قلکهایی که برای کمک به جبهه در مدرسه پخش میشد و همه اتفاقات عجیب دهه شصت تجربه عجیبی برای دانش آموزان آن دوره ساخت.
تجربههای غریبی که اگر چندین سال بعد روایت شوند قابل باور نیستند. پیمان معادی با فیلم بمب یک عاشقانه توانسته روایت درستی از مدرسه رفتن در آن سالها داشته باشد. قصهای که معادی تعریف میکند، بستری عاشقانه دارد که تلاش میکند از تلخی آن روزها کم کند و یادآوری میکند که مردم آن سالها چطور چنین تلخیهایی را تاب میآورند.
فیلم بمب در پس داستان اصلی نقدی به سیستم آموزشی دهه 60 دارد. سیستم آموزشی مبتنی بر تنبیه نتیجهای جز پرورش جامعهای ریاکار و بیعزت نفس ندارد و محصولش میتواند آدمهای عصبی و پرخاشگری باشد که امروز به مرحله بزرگسالی رسیدهاند. پیمان معادی در افعی تهران هم با همین رویکرد پیش رفت. پرداختن به موضوع مشترک در دو اثر نشان میدهد او به این موضوع حساسیت بالاتری دارد.
ورود آقایان ممنوع
رامبد جوان
فیلم ورود آقایان ممنوع یکی از نمونههای موفق سینمای کمدی ایران است که توانست با ترکیب طنز و مسائل روزمره اجتماعی مخاطب جذب کند. همکاری رامبد جوان و پیمان قاسمخانی اثری پرفروش شد و راوی مشکلات و سختگیریهایی شد که در دبیرستانهای دخترانه میگذرد.
داستان فیلم در یک دبیرستان دخترانه ممتاز میگذرد که مدیرش، خانم دارابی، بسیار سختگیر و مخالف حضور مردان در مدرسه است. او معتقد است که حضور مردان میتواند بر روی تمرکز و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دختر تأثیر منفی بگذارد.
با این حال، وقتی دبیر شیمی دانشآموزان المپیادی به دلیل زایمان مرخصی میگیرد، خانم دارابی مجبور میشود برای اولین بار به این قانون سفت و سخت خود شک کند و یک دبیر مرد را به مدرسه بیاورد. ورود دبیر مرد به مدرسه، حوادث و اتفاقات طنزی را به همراه دارد و باعث ایجاد تغییراتی در روابط بین دانشآموزان، معلمان و مدیر مدرسه میشود. روابط بین دانشآموزان، معلمان و مدیر مدرسه و چالشهایی که در این روابط وجود دارد، از دیگر موضوعات مهم فیلم است.