|

انحطاط و عقب‌ماندگی

«بررسی و شناخت نقادانه، دقیق و عالمانه تاریخ تفکر جدید در ایران از بایسته‌ترین و فوری‌ترین کارهایی است که بر عهده پژوهشگران تاریخ معاصر ایران است.» داریوش رحمانیان با چنین اعتقادی، در کتاب «تاریخ علت‌شناسی انحطاط و عقب‌ماندگی ایرانیان و مسلمانان» قصد دارد به اساسی‌ترین محور تاریخ تفکر جدید بپردازد که از نظر او، علت‌شناسی انحطاط و عقب‌ماندگی است.

انحطاط و عقب‌ماندگی

تاریخ علت‌شناسی

انحطاط و عقب‌ماندگی ایرانیان و مسلمانان

از آغاز دوره قاجار تا پایان دوره پهلوی

داریوش رحمانیان

 

«بررسی و شناخت نقادانه، دقیق و عالمانه تاریخ تفکر جدید در ایران از بایسته‌ترین و فوری‌ترین کارهایی است که بر عهده پژوهشگران تاریخ معاصر ایران است.» داریوش رحمانیان با چنین اعتقادی، در کتاب «تاریخ علت‌شناسی انحطاط و عقب‌ماندگی ایرانیان و مسلمانان» قصد دارد به اساسی‌ترین محور تاریخ تفکر جدید بپردازد که از نظر او، علت‌شناسی انحطاط و عقب‌ماندگی است. «فهم چرایی و چگونگی پیدایش این مسئله یا جریان محوری در تاریخ فکری ایران معاصر و شناخت فرازونشیب‌های آن از بدو پیدایش تاکنون و به‌طور کلی بررسی کارنامه مجموعه متفکران ما در این قضیه محوری خود اساسی‌ترین، محوری‌ترین و فوری‌ترین کاری است که برای فهم و شناخت تاریخ تفکر معاصر ایران باید انجام داد.» پژوهشِ رحمانیان در این راه گام برداشته و گزارشی جامع از جریان علت‌شناسی انحطاط ایرانیان و مسلمانان در دوره قاجاریه تا پایان دوره پهلوی ارائه داده است. رحمانیان در کتاب به تفاوت دو مفهومِ «انحطاط» و «عقب‌ماندگی» اشاره می‌کند که گاه از سر تسامح مترادف و هم‌معنا به کار می‌روند. «مفهوم انحطاط بیشتر مفهومی مربوط به حوزه فلسفه تاریخ است و پدید‌ه‌ای عارضی و حادث را به ذهن می‌آورد که پس از یک دوران تعالی و ترقی به وجود آمده است. به عبارت ساده‌تر، اندیشه‌گری که مفهوم یا تعبیر انحطاط را درباره جامعه مورد مطالعه خود به کار می‌گیرد فرضش این است که جامعه موردنظر در گذشته دورانی متعالی و مترقی را پشت سر گذاشته و سپس بنا بر حدوث علل و عوارضی رو به نابودی و زوال نهاده است.» اما مفهوم عقب‌ماندگی با توسعه‌نیافتگی مترادف است و در تحقیقات جامعه‌شناختی و اقتصادی به کار می‌رود که در آنها عقب‌ماندگی وضعیتی سنتی است که در برابر وضعیت جدید توسعه‌یافتگی قرار می‌گیرد. اندیشه‌گرانی همچون میرزا ملکم‌خان و تقی‌زاده یا اندیشه‌گران مارکسیست بیشتر به مفهوم عقب‌ماندگی پرداخته‌اند و به علت‌شناسی تعطیل یا تأخیر تجدد و توسعه در ایران و شرق توجه داشتند نه علت‌شناسی انحطاط.