محمدهاشمی درباره سریال اوشین و زندانی شدن چند نفر چه گفت
با محمد هاشمی، مدیر اسبق صداوسیما، گفتگویی انجام شده است.

به گزارش گروه رسانه ای شرق؛ اودر دوبخش این گفتگو هم به ابعاد مختلف چالشهایی که پس از انقلاب در صداوسیما با آن مواجه بودند، پرداخته و هم درباره علاقمندی امام (ره) به سریال اوشین اشاره کرده است.
در این گفتگو هم به تغییرات ساختاری این سریال و هم درباره دستگیری یک نفر به خاطر علاقمندی به سریال اوشین جزییات جالبی بیان شده است.
بخشهایی از این گفتگو که دقیقا به اوشین و تغییرات آن است، در ادامه میآید.
****
در سریال اوشین تغییرات زیادی داده شد؟
بله، «اوشین» را تغییر دادیم. ژاپنیها وقتی آمدند که وضعیت پخش را ببینند، متوجه شدند ما برخی صحنهها را تغییر دادهایم. ماجرا این بود که میخواستیم شخصیت اوشین را بیشتر بهعنوان یک زن تلاشگر و مقاوم نشان بدهیم، نه صرفاً آنطور که در نسخه اصلی بود، چون واقعیت خیلی متفاوت بود. این تغییرات در حدی بود که وقتی ژاپنیها دیدند، تعجب کردند. حتی ما به این نتیجه رسیده بودیم که حالا که اینقدر تغییر دادهایم، ژاپنیها باید به ما پول بدهند، نه ما به آنها! (با خنده).
برای خرید سریال اوشین چقدر هزینه شد؟
مبلغ دقیقش یادم نیست، اما یک مبلغی پرداخت کردیم. معمولاً برای خرید فیلم و سریال، ما تیمهایی را میفرستادیم کشورهای مختلف. مثلاً آقای محمد بهشتی که مدیر ما بود، یا مدیران شبکهها، همراه بچهها میرفتند و فیلم و سریال میخریدند.
امام در جریان تغییراتی که روی اوشین اعمال شده بود، قرار داشتند؟
بله، امام در جریان بودند و موافق هم بودند. اما یکی از ائمه جمعه، امامجمعه رشت، در نماز جمعه مخالفت کرد و گفت که این سریال مناسب نیست. من رفتم خدمت امام و موضوع را مطرح کردم. امام فرمودند: نه، آموزنده است. و ما هم به همین دلیل پخش را ادامه دادیم. ایشان هم این سریال را دوست داشتند.
در مورد ماجرای برنامه رادیویی که در آن دختری گفت اوشین الگوی اوست، چه اتفاقی افتاد؟ آیا عوامل اخراج و زندانی شدند؟
این ماجرا در یکی از برنامههای زنده رادیو رخ داد. برنامهای به مناسبت ولادت حضرت زهرا (س) در حال پخش بود و از یک دختر خانم سؤال کردند: الگوی شما کیست؟ او جواب داد: اوشین! وقتی پرسیدند که حضرت زهرا (س) نیست؟ گفت: حضرت زهرا خیلی خوب هستند، ولی متعلق به هزار سال قبلاند، اوشین برای زمان حال است.
این برنامه بهصورت زنده پخش شد و عدهای آن را توهین تلقی کردند. به امام گزارش دادند و ایشان خواستند که نوار برنامه بررسی شود. امام دستور دادند که نوار را بدهیم به آقای [سیدضیاالدین]میرعماد، رئیس دادگستری تهران تا ببیند آیا واقعاً توهینی شده یا نه. ایشان هم بررسی کردند و گفتند که اگر قصد توهین ثابت شود، حکم اعدام دارد، اما اگر سوءتفاهم بوده، مجازات متفاوت خواهد بود.
آقای میرعماد از ما نوار خواست، ما هم فرستادیم. شش نفر از دستاندرکاران برنامه را که شامل تهیهکننده، کارگردان و عوامل دیگر بودند، احضار کردند و در دفتر ایشان، در میدان ارگ، از آنها بازجویی شد. در نهایت، احکام مختلفی صادر شد؛ برخی انفصال از خدمت گرفتند، برخی هم حکم پنج سال زندان.
سرنوشت آنها چه شد، آیا آن افراد به زندان رفتند؟
من همان روز در جلسه دولت بودم که زنگ زدند و گفتند: احکام صادر شده و این بچهها را میخواهیم به زندان بفرستیم. من بلافاصله با آقای میرعماد تماس گرفتم و گفتم: فعلاً آنها را زندان نبرید و بگذارید در اتاق خودم بمانند، تا من برسم. آن روز جلسه دولت داشتیم و طول کشید وقتی جلسه دولت تمام شد، باز زنگ زدم، ایشان گفت خیلی منتظر ماندیم من دارم میروم و اینها را هم به دفتر زندان میفرستم.
من هم سریع خودم را رساندم و با رئیس زندان صحبت کردم. گفتم: این بچهها را پیش خودتان نگه دارید، من فردا میآیم. بعد از آن، رفتم خدمت امام و یک نامه نوشتم که: اگر کسی مقصر است، من هستم، نه این بچهها. اگر آنها مجازات شوند، دیگر اداره کردن رادیو و تلویزیون ممکن نیست، چون همه از کار کردن خواهند ترسید.
واکنش امام چه بود؟
امام گفتند: پس شما بنویس، من عفو میکنم. من نامه را تایپ کردم و خدمت امام بردم. ایشان هم دستور عفو نوشتند و گفتند: بدهید به آقای موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور، تا اجرا کند. وقتی نامه را به ایشان دادم، گفتند: محمد، حالا چه عجلهای داری؟ بذار برای فردا! اما من میخواستم سریع کار را حل کنم. پس چند پرس چلوکباب، میوه و شش پتوی نو برای آنها خریدم و رفتم دفتر زندان، پیش آن شش نفر. شام را با هم خوردیم و شب را همانجا ماندند. حتی رئیس زندان گفت: اگر میخواهی، ببرشان خانهات! اما گفتم: نه، اگر الان اینها را ببرم، فردا میگویند که قلدری کردم! بگذار همینجا بمانند تا حکمشان بیاید.
در همان دفتر زندان، یک نوازنده معروف هم بود که به جرم قتل غیرعمد در یک دعوا زندانی شده بود.
گفت: ۳۰۰ هزار تومان دیه بدهکارم، ولی ندارم. من همانجا با دفتر امام تماس گرفتم. خانم دباغ آنجا بود. گفتم: از امام بپرسید که آیا دولت میتواند دیه او را بدهد؟ او رفت و برگشت و گفت: بله، امام اجازه دادند. ما هم مبلغ را پرداخت کردیم و آن فرد را آزاد کردیم.
بله، فردای آن روز آقای موسوی اردبیلی احکام عفو را صادر کرد و من رفتم زندان و آنها را آوردم صداوسیما. این ماجرا باعث شد خیلیها نگران آینده کاریشان نشوند و اعتماد کارکنان صداوسیما بالا برود.
برخی از کارمندان با احکام انفصال از خدمت مواجه شده بودند، اما این احکام اجرا نشد و همه آنها عفو شدند، بخشیده شدند و به کارشان بازگشتند. حتی حقوقشان نیز محفوظ ماند. جالب اینجاست که برخی از این افراد، از مخالفین من بودند، اما وظیفه مدیریتی ایجاب میکرد که از آنها حمایت کنم.