مهدی فیروزان در گفتوگو با «فنزی» از تجربیات کارش در حوزه نوآوری فرهنگی و اجتماعی میگوید
سرمایهگذار «جاروب» را زمین زد
فیروزان میگوید جاروب را مجدد احیا میکند، چه در ایران و چه در خارج از مرزهای ایران؛ برای اینکه این استارتاپ به فرهنگ و اقتصاد چرخشی کمک بسزایی میکند
سونیتا سرابپور-دبیر فنزی: مهدی فیروزان از آن مدیرانی است که با اینکه سابقهای طولانی در مدیریت بخش فرهنگی کشور دارد، از مدیریت سروش گرفته تا کتابفروشیهای زنجیرهای شهر کتاب، شیفته کارآفرینی و سرمایهگذاری روی ایدههای نو جوانان است. با اینکه بیرون از دنیای استارتاپها یک فوقستاره فرهنگی و اجتماعی است، اما در همین اکوسیستم نوآوری هم توانسته قدمهای بزرگی بردارد. او بهنوعی پدر کتاب الکترونیکی فارسی با فیدیبو به حساب میآید و در زمینههای دیگر فرهنگ نیز در اکوسیستم استارتاپی دستی داشته؛ از شنوتو گرفته تا بهخوان، شتابدهنده میزوکار و سرمایهگذاری در Topredrs. بااینحال، در گفتوگو با «فنزی» میتوان فهمید که استارتاپ محبوب او «جاروب» است؛ استارتاپی که چند ماهی است کار خود را متوقف کرده. فیروزان دلیل اصلی شرایط پیشآمده برای این استارتاپ را که به زعم خودش بسیار موفق بوده، سرمایهگذارانی میداند که بهموقع و بر اساس بندهای قراردادشان برای تزریق پول به این استارتاپ وارد عمل نشدند و زیر قرارهایشان زدند. بااینحال، او در این گفتوگو میگوید کار جاروب آنقدر ارزشمند است که مجدد بهعنوان یک سرمایهگذار با کمک بنیانگذار آن وارد میشود و آن را احیا میکند. او بزرگترین مشکل پانگرفتن استارتاپهای شهری و اجتماعی در کشور را علاوه بر سیاستگذاریهای اشتباه، نبود سرمایهگذاران قوی در این حوزه میداند؛ چراکه معتقدند این کسبوکارها درآمدزا نیستند و از طرف دیگر ریسکهای بزرگی هم از سمت دولت به خاطر داشتن نگاه امنیتی به سمت آنها سرازیر است. او خودش را سرمایهگذار سنتی اما بلندپروازانهای میداند که وارد این حوزه شده و تأکید میکند اگر باز هم گروه جوانی را ببیند که از آنها و کارشان خوشش بیاید، روی آنها سرمایهگذاری میکند. با فیروزان درباره تجربه جاروب و همچنین تجربه سرمایهگذاری در حوزه شهری و اجتماعی به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
شما بهنوعی یک ستاره فرهنگی و اجتماعی به حساب میآیید و تا به حال کسبوکارهای مختلفی را در فضای فرهنگی و اجتماعی راهاندازی کردهاید؛ از مجموعه سروش گرفته تا مدیریت شهر کتاب و... اما نتوانستهاید این موفقیت را در حوزه استارتاپهای اجتماعی بیاورید. دلیل این اتفاق چه میتواند باشد؟
در کل استارتاپهایی که من وارد شدم، فقط «جاروب» شکست خورد؛ وگرنه فیدیبو که به سرمنزل مقصود رسید، شنوتو کار خودش را بهخوبی انجام میدهد و شتابدهنده میزوکار و... نیز کارشان را بهدرستی انجام دادهاند. درباره «جاروب» هم یک مشکل بزرگ وجود داشت و آن سرمایهگذاران بودند که همکاری نکردند. یک جمله معروفی کامو دارد که میگوید «دولت شریک شوربختی است»؛ من اشتباه کردم که با نهادهای دولتی یا بهتر است بگوییم خصولتی شراکت کردم. سرمایهگذار «جاروب» خود من بودم و بنیانگذار آن آقای نیکمرام. ایدهای بود که در شتابدهنده خود ما هم (میزوکار) مشغول فعالیت بود و چون ایده بسیار درخشانی بود، از سوی شرکت «شناسا» مورد توجه قرار گرفت؛ بهگونهای که نزدیک به یک ماه و نیم مراحل ارزیابی آن را گذراندیم و شب عید سال ۱۳۹8 اولین راند سرمایهگذاری شرکت شناسا پرداخت شد. طبیعی است که وقتی اولین سرمایهگذاری پرداخت میشود، شرکت جان تازهای میگیرد و قرار شد سرمایهگذاران بعدی دعوت شوند. در همین راستا، با شرکت سرمایهگذاری «داوین» (زیرمجموعه بنیاد برکت) شروع به مذاکره کردیم. داوین بسیار سخت «جاروب» را پذیرفت؛ علت آن هم این بود که در چارچوب سیاستهای این شرکت قرار نداشت. داوین برای سرمایهگذاری استارتاپهای صنایع خلاق را انتخاب کرده بود و این در حالی بود که جاروب در حوزه محیط زیست کار میکرد. با وجود این، بعد از زمان طولانی این شرکت پذیرفت که در جاروب سرمایهگذاری کند. در کنار آن، شرکت «کران» هم وارد فرایند سرمایهگذاری روی جاروب شد. در نهایت قرار شد شرکتهای داوین، شناسا و کران روی جاروب همسرمایهگذاری کنند. همسرمایهگذاری کردن یعنی هم به نسبتهای وارد شوند. تنظیم و امضای قرارداد همسرمایهگذاری تقریبا شش ماه طول کشید تا منعقد شد. در این شرایط، جاروب به ۶۰ هزار کاربر رسیده بود و به پول نیاز داشت. این عدد کمی نیست و جاروب در اوج خودش بود. امضای قرارداد همسرمایهگذاری باعث شد من هم دیگر در جاروب سرمایهگذاری نکنم؛ چون به اندازه کافی بهعنوان مجموعهای از استارتاپهای خودم از آن حمایت کرده بودم و به جای خوبی رسیده بود که وقتش بود دیگران در آن سرمایهگذاری کنند. امضای قرارداد هم بسیار طولانی شده بود، بوروکراسی در این زمینه بسیار کشنده است. در حسن نیت سه همسرمایهگذار شکی ندارم و در نهایت قرارداد سرمایهگذاری بین داوین، شناسا و کران امضا شد. فاجعه اصلی بعد از امضای این قرارداد رخ داد؛ یعنی از جایی به مشکل برخوردیم که همسرمایهگذاران به تعهدات خودشان عمل نکردند. یک استارتاپی که دیگر یک پلتفرم شناختهشده جمعآوری زباله بود، در حال مذاکره با شهرداری استانبول بود، اما همسرمایهگذاران همه چیز را به هم ریختند.
دلیلش چه بود؟
یکی از دلایلش که ما هیچوقت قطعی نفهمیدیم، مخالفت هیئتمدیره شناسا بود. هرچند داوین سعی کرده بود تصویر ذهنی مدیر شناسا در این زمینه را عوض کند، اما مؤثر واقع نشد. درواقع مدیر شناسا بهعنوان یک شخص باعث شکست جاروب شد. سرمایهگذار وقتی تعهدی میدهد و آن تعهد را انجام نمیدهد، استارتاپ از بین میرود. البته الان آشفتگیهای دیگری هم داریم و آن اینکه سرمایهگذاران، سرمایه خود را به شکل وام وارد استارتاپها میکنند. این موضوع که میگویم ربطی به پروژه جاروب ندارد، ولی من الان دارم میبینم که سرمایهگذاران چنین کاری میکنند و دیگر ریسکپذیر نیستند.
شما که چنین شرایطی را دیدید، چرا قرارداد را لغو نکردید و خودتان مجدد وارد سرمایهگذاری در جاروب نشدید؟
اولا سرمایه من در هشت استارتاپ دیگر قرار داشت و من تعهداتی به استارتاپهایم داشتم که تا سر ماه باید ۱.۲ میلیارد تومان به آنها تزریق میکردم؛ بنابراین دیگر نمیتوانستم روی جاروب دوباره سرمایهگذاری کنم. جاروب را مانند فیدیبو در بغل دیگران گذاشته بودم که بزرگش کنند. من همیشه به زعم خودم استارتاپ خوبی را راهاندازی کردهام و آدمهای آن استارتاپ را انتخاب کردهام. درواقع من در انتخاب استارتاپها، پیشنهاددهندگان را انتخاب میکنم و بعد ایده آنها را بررسی میکنم. اسم این را میخواهید بگذارید سرمایهگذار فرشته یا هر چیز دیگر، ولی در نهایت من ایده را پرورش میدهم و به مرحله اثبات میرسانم و بعد برای آن سرمایهگذار جذب میکنم. طبیعی است تا زمانی که به قرارداد با سرمایهگذار جدید برسد، هزینههایش را پرداخت میکنم، اما وقتی به قرارداد میرسد، یعنی لازمالاجرا بودن آن؛ بنابراین من از چرخه سرمایهگذاری استارتاپ خارج میشوم. شناسا یک سال تمام مدام این هفته و آن هفته میکرد که سرمایه را تزریق کند.
آیا در قرارداد، بندی وجود نداشت که اگر سرمایهگذار به تعهداتش عمل نکرد باید چه راهی را در پیش بگیرید؟
علیه این نهادها نمیتوان کار حقوقی کرد؛ چون اینها نهادهای برتر هستند. بعد هم در تمام قراردادهایی که در دو سال اخیر با سرمایهگذاران دیدهام، این است که خودشان را در امنترین شرایط قرار میدهند و شما بهعنوان یک استارتاپ چون پول لازم دارید، آن شرایط را میپذیرید. درواقع بندهایی در این قراردادها وجود دارد که سرمایهگذار امکان شکایت را از شما میگیرد و شرایطی را در قرارداد برای شما میگذارد که اگر هوشمند باشید شکایت نمیکنید؛ چون از طریق شکایت به جایی نمیرسید.
الان جاروب در چه وضعیتی قرار دارد؛ چون آخرین خبر درباره آن این بود که فعلا فعالیت خودش را به تعویق انداخته است؟
الان آقای نیکمرام بهعنوان مؤسس جاروب یک بازنگری در کل جاروب کرده و هیئت جدیدی برای آن انتخاب کرده است. در حال حاضر «کران» که تنها سرمایهگذار بخش خصوصی ما در جاروب بوده، همت کرده و گفته است این ایده را دوست دارم و به سرمایهگذاری روی آن ادامه میدهم. تاکنون هم این شرکت ۱.۲ میلیارد تومان روی آن سرمایهگذاری کرده است. جاروب در این مدت با اینکه به ۶۰ هزار کاربر رسیده بود، به خاطر بدقولی سرمایهگذارانش خیلی لطمه روحی، روانی و زمانی به من، مؤسس و تیم آن زد. جالب این است که به ما نمیگفتند که سرمایه نمیآید، مدام امروز و فردا میکردند و میگفتند صبوری کنید هفته دیگر پول میآید. اگر به ما میگفتند سرمایه تزریق نمیشود، تکلیف خودمان را مشخص میکردیم. این یکی از مواردی بود که سرمایهگذاران باعث شکست جاروب شدند.
یعنی شما الان جاروب را یک پروژه تمامشده میبینید؟
برای من اینطور نیست؛ چون من دوباره جاروب را راه میاندازم. درواقع تصمیم دارم این استارتاپ را با کمک مؤسس آن، شرکت کران و یکی از پیمانکاران بزرگ تهران دوباره راه بیندازم. هرچند جاروب را به سمت شکست بردند، ولی این ما هستیم که مجدد داریم آن را نجات میدهیم. جاروب نجات پیدا میکند و قطعا اگر در مرزهای ایران نتواند کار کند، به خارج از مرزهای ایران خواهد رفت. همین الان با لبنان و عراق صحبتهایی کردیم و آمادگی فعالیت جاروب در این کشورها وجود دارد. جاروب این توانایی را دارد که دوباره شروع کند؛ چون زیرساختها و نرمافزار آن وجود دارد. نرمافزار جاروب یکی از مهمترین نرمافزارهای بدون باگ حوزه جمعآوری زباله است که پنج ذینفع را میبیند؛ یک داشبورد برای راننده دارد، یک داشبورد برای خود مدیریت جاروب دارد، داشبوردی برای منطقه شهرداری دارد، یک داشبورد برای پیمانکار دارد و داشبوردی هم برای کاربر دارد.
شما امیدوارید که جاروب را برگردانید، ولی الان شهرداری وارد این حوزه شده و پلتفرمی هم معرفی کرده است. چقدر فکر میکنید در این شرایط بتوانید با این پلتفرم که سرمایه بزرگی هم پشت خود دارد، رقابت کنید؟
من خوشحالم که «نوماند» تمام تجربه جاروب را در پیادهسازی نرمافزار خود استفاده کرده است. خودم تجربه استفاده از نوماند را ندارم و نمیدانم چه اشکالاتی دارد، اما گمان میکنم شهرداری بهعنوان یک نهاد دولتی نمیتواند در اجرا موفق باشد، این را هم یک قانون میدانم. دولت هیچوقت نمیتواند یک مجری خوب باشد.
دقیقا سؤالی که اینجا مطرح است، آن است که آیا ورود یک سیاستگذار به حوزه بخش خصوصی اتفاق درستی است؟ اینکه شهرداری وارد رقابت با استارتاپهای شهری میشود در نهایت چه پیامدهایی دارد؟
الان تجربه خوبی در مشهد داریم که توسط بخش خصوصی در حوزه پسماند در حال اجراست و ما هم با آنها در ارتباط هستیم. در تهران هم جاروب را داریم که البته سرمایهگذار خواست آن را شکست بدهد، اما بنیانگذار و سرمایهگذار اولیه آن را نجات میدهند. من این را یک قانون تجربهشده میدانم که دولت و نهاد عمومی نمیتواند مجری باشد. این اتفاق نهتنها در ایران بلکه در تمام دنیا افتاده است. الان شهرداریهای استانبول، نجف، کربلا و... کارها را در این زمینه به بخش خصوصی دادهاند و خودشان وارد آن نشدهاند. درواقع شهرداری در این شهرها یک تجربه شکستخورده داشته و در نهایت کار را به بخش خصوصی واگذار کردهاند. اما در حوزه پسماند، امری است که میتواند سیاسی شود؛ همیشه نهاد تصمیمگیر میترسد آن را به بخش خصوصی واگذار کند و سعی میکند بهنوعی در آن دست داشته باشد و سهمی از آن بردارد.
بهجز جاروب، ما تجربه بیدود را هم داشتیم که درواقع به خاطر سیاستگذاریهای شهرداری با شکست مواجه شد. اساسا چرا شهرداری بهنوعی وارد حوزه نوآوری شهری و اجتماعی میشود و کاری میکند که یک تجربه خوب با شکست مواجه شود؟
واقعا نمیدانم، ولی از بیرون که نگاه میکنم و تجربه جاهای دیگر را میبینم، این است که دولت تا میبیند بخش خصوصی یک کار خوب راهاندازی کرده، به تکاپو میافتد که همان کار را انجام دهد. برای نمونه، وقتی من فیدیبو را راهاندازی کردم، صداوسیما رفت سراغ اینکه روی کتاب الکترونیک کار کند. معاونت فناوری وزارت ارشاد نمیدانست فیدیبو را من حمایت میکنم و با من تماس گرفتند که شما وقتی به نمایشگاه کتاب فرانکفورت میروید، برای ما نمایندگی E-BOOK را بگیرید و بیاورید؛ یعنی یک اشتهایی در دولت همیشه وجود دارد که وقتی بخش خصوصی در یک حوزهای موفق میشود، بیاید و همان کار را انجام دهد. امکانات دارند، قدرت دارند، سرمایه دارند و احتمالا فکر میکنند موفق میشوند، اما شما یک مورد بگویید که دولت در حوزه بخش خصوصی وارد شده و موفق شده است. من واقعا تا به حال یک مورد هم ندیدهام. نکته دوم این است که خیلی از نگاهها در قانونگذاری امنیتی شده است. من اینقدر امنیتیشدن را نمیفهمم.
در این زمینه سیاستگذار از نظر شما باید چه کاری انجام دهد؟
باید بسترسازی کنند. دولتها باید بسترهای قانونی را برای پرواز بخش خصوصی آماده کنند و تسهیلات مالی برای تقویت بخش خصوصی در نظر بگیرند. از طرف دیگر، شرایط ورود به بازارهای بینالمللی را برای صادرات بخش خصوصی آماده کنند. همچنین قوانین داخلی را برای رفع موانع پیش پای بخش خصوصی بهبود ببخشند. ولی ممکن است همه اینها گفته شود و بالای یک قانونی هم بنویسند برای رفع موانع بخش خصوصی، اما در عمل کار درستی اتفاق نمیافتد. دو علت در این زمینه وجود دارد؛ یکی نگاه امنیتی است و یکی نگاه آدمهایی که تجربه ندارند، اما قانون مینویسند. بسیاری از نمایندگان مجلس تجربه مغازهداری را نداشتهاند، ولی امروز درباره قوانین کشور بله و نه میگویند. باید چیزی در دیانای شما باشد تا درباره آن تصمیمسازی کنید. اگر دولتها در انجام کار بخش خصوصی موفق بودند، چرا زودتر از حمید و سعید محمدی به فکر راهاندازی دیجیکالا نیفتادند؟ مگر شهرداری فروشگاههای زنجیرهای شهروند و تجربه رایتل را ندارد، چرا خردهفروشی را زودتر از دیجیکالا راه نینداختند؟ برای اینکه این توانایی را در خودشان نمیدیدند یا اگر هم میدیدند خیلی برایشان مهم نبود؛ چون مدیران دائم عوض میشدند و انگیزهای برای این کار نداشتند.
در مورد نبود سرمایهگذار مناسب در این حوزه صحبت کردید. این مورد چقدر میتواند در این زمینه دخیل باشد؟ چراکه اساسا ما نهادهای بزرگ و مؤسسات بزرگ فرهنگی و اجتماعی هم نداریم که بتوانند در این حوزه که پرریسکتر است، سرمایهگذاری کنند. برای نمونه، الان بزرگترین نهاد فرهنگی از لحاظ دارایی، شعب و مخاطب، همین شهر کتاب است که فکر نمیکنم توان مالی داشته باشد روی موضوعات جدید سرمایهگذاری کند.
کاملا درست است. بهطورکلی کسبوکارهای سنتی در بیزینسهایی اینچنینی وارد نمیشوند. اخیرا هم به این حوزه وارد شدهاند و خوشحالیم از این بابت، اما موضوع فرهنگی و اجتماعی به نظر آنها اقتصادی نیست و کسبوکارهای اجتماعی به نظرشان درآمدساز نیستند. بخش خصوصی ایران بسیار کمتر در بخش فرهنگ سرمایهگذاری کرده و اگر هم در این زمینه سرمایهگذاری انجام داده، بسیار کوچک و در حد نشر کتاب یا ساخت فیلم بوده است، نه در حد راهاندازی یک پلتفرم. تنها پلتفرم بخش خصوصی که کهنسال هم هست، شهر کتاب است. شهر کتاب هم به حمایت از استارتاپهای فرهنگی روی آورده است؛ البته شهر کتاب آنلاین را هشت سال پیش راه انداخته که مشغول پوستاندازی است، اگر باز هم دیگر سرمایهگذار همراهی کند. واقعیت قضیه این است که بخش خصوصی ما از فرهنگ روی خوشی ندیده و هم برایش اقتصاد فرهنگ اقتصادی قوی نیست و هم پر از ریسک و خطر است. تغییر مدام مدیران و سختگیریهای زیاد، سرمایه بخش خصوصی را هدر میدهد. همین شرایط هم باعث میشود که بخش فرهنگ نهتنها وارد بخش سنتی برای سرمایهگذاری نشود، بلکه وارد سرمایهگذاری در بخش تکنولوژی نیز نشود.