گفتوگو با گلاره عباسی، مؤسس «سوینا» در مورد چالشهای نوآوری در حوزه اجتماعی و فرهنگی
اگر اینترنت باکیفیت داشتیم خیلی از مشکلات نبود
هنرمندان و سلبریتیها همیشه در موقعیتهای گوناگون فعالیتهای مختلفی در قالبهای اجتماعی و عامالمنفعه انجام دادهاند. آنها در بزنگاههای ویژه مانند بلایای طبیعی برای کمک به مردم و در راستای مسئولیت اجتماعی خود به کارهای زیادی دست زدهاند. گاهی هم به عنوان سفیر با انجمنها و خیریههای مختلف همکاری کردهاند.
هنرمندان و سلبریتیها همیشه در موقعیتهای گوناگون فعالیتهای مختلفی در قالبهای اجتماعی و عامالمنفعه انجام دادهاند. آنها در بزنگاههای ویژه مانند بلایای طبیعی برای کمک به مردم و در راستای مسئولیت اجتماعی خود به کارهای زیادی دست زدهاند. گاهی هم به عنوان سفیر با انجمنها و خیریههای مختلف همکاری کردهاند. حال چند سالی است که پای برخی از هنرمندان به دنیای تکنولوژی هم باز شده و سعی کردهاند با کمک تکنولوژی و در راستای مسئولیت اجتماعی، قدمهایی برای گروههای خاصی از جامعه بردارند. استارتاپ «سوینا» یکی از این قدمهاست که با نام گلاره عباسی، بازیگر سینما و تئاتر گره خورده است. او حدود شش سال پیش این استارتاپ را به کمک یک فرد نابینا راهاندازی کرده و هدفش آنطور که در گفتوگو با «فنزی» میگوید، دسترسی محصولات فرهنگی برای نابینایان است. گلاره عباسی در این گفتوگو میگوید با کمک «سوینا» میخواهند در نهایت بتوانند آرشیوی از سینما را تا امروز درست کنند که تمام آن دسترسپذیر باشد و این آرشیو برای نسلهای آینده هم بماند و آنها هم بتوانند سینما را ببینند و بشنوند. همچنین او تأکید میکند با امکانات و سرویسهایی که سوینا دارد، این محصول فقط برای نابینایان نیست و افراد بینا هم میتوانند از آن بهره ببرند. او با اینکه راهاندازی «سوینا» را نقطه عطفی در زندگی خود میداند، اما اعلام میکند که رشد و توسعه آن تاکنون بدون مشکل هم نبوده است. به باور گلاره عباسی راهاندازی استارتاپهای اجتماعی در ایران با توجه به شرایط، مشکلات و چالشهای خودش را دارد. آنطور که او میگوید علاوه بر مشکل سرمایهگذاری، رشد این استارتاپها به زیرساختهای فنی بازمیگردد. برای نمونه اگر اینترنت کشور، اینترنت پایدار و باکیفیتی بود، شاید آنها میتوانستند در ارائه سرویسها و خدمات سوینا راحتتر قدم بردارند و کار برایشان پیچیدهتر نمیشد.
فکر میکنم از معدود مصاحبههایی باشد که قرار نیست در مورد سینما و تئاتر با هم صحبت کنیم. قرار است درباره سرویسی صحبت کنم به اسم سوینا که شما آن را خلق کردید. سوینا چیست و چه کاری انجام میدهد؟
هر چقدر بیشتر راجع به سوینا توضیح میدهم، مسلما ممکن است بیشتر به گوش عزیزان نابینا برسد و بیشتر بتوانند از این سرویس استفاده کنند. در واقع با توجه به شغل من، به نوعی اتفاقا سوینا مربوط به سینما، هنر، تئاتر و سریال است. درحقیقت سوینا، سینمای ویژه نابینایان است؛ یعنی دسترسپذیری سینما برای نابینایان. البته با توجه به پنج سالی که در این زمینه فعالیت میکنیم، زیرمجموعههای دیگری هم به آن اضافه شده مانند سریال، پادکست، برنامهسازی برای کودکان و کتابهای صوتی که در دل سینمای ویژه نابینایان به وجود آمده است.
فیلمها و سریالها را برای این سرویس چگونه انتخاب میکنید؟
درحقیقت فیلمهای سینمایی و سریال دو مقوله جدا برای ما محسوب میشوند، برای اینکه سریالها حق کپیرایت دارند و فیلمهای خارجی یا فیلمهای قدیمی ایرانی را ما خودمان میتوانیم توضیحدار کنیم. ولی باید سریالها از طریق پلتفرم صورت بگیرد و ما برای پلتفرم کار کنیم که این یک بخش دیگر کاری سوینا است. درباره انتخاب آن هم، تصمیمی که گرفتیم این است که آرشیوی داشته باشیم از فیلمهای مهم سینمای ایرانی و خارجی؛ فیلمهای تأثیرگذار و ماندگار در سینما، چه از بخش جدید و نو سینما، چه از بخش قدیمی و کلاسیک. به خاطر همین دست ما برای انتخاب باز است که باید راوی آن را هم انتخاب کنیم. با توجه به محتوای فیلم سعی میکنیم ارتباطی بین راوی و محتوای فیلممان داشته باشیم یا به هر صورت پیوندی وجود داشته باشد که برای مخاطب هم شنیدن آن جذاب باشد. درنهایت هدف این است که بتوانیم آرشیوی از سینمای تا به امروز را درست کنیم که همه آن دسترسپذیر شده باشد و این آرشیو برای نسلهای آینده هم بماند و آنها هم بتوانند سینما را ببینند و بشنوند.
کاری که سوینا انجام میدهد، روایتکردن فیلم و سریالهایی است که تاکنون برای افراد معمولی پخش شده است. شما افراد خاصی دارید که این کار را برای شما انجام میدهند؟
بله.
در این فرایند چقدر سعی میکنید از فناوری و تکنولوژیهای روز استفاده کنید و از آنها کمک بگیرید؟
درحقیقت ما audio description هستیم؛ یعنی توضیحدار کردن فیلمها و سریالها و تولید پادکست را انجام میدهیم. قبل از کرونا، ما در سینما این کار را انجام میدادیم، یعنی چیزی به نام «آیین سینمارفتن» داشتیم. چون فعالیت فرهنگی و سینما برای ما همیشه ارجح بود تا اینکه بخواهیم از تکنولوژی استفاده کنیم یا اینکه از چه طریقی بتوانیم سینما را دسترسپذیر کنیم. دوست داشتیم سینمارفتن هم به عنوان یک آیین برای عزیزان نابینا همراه با خانواده دسترسپذیر شود. اتفاقی که کرونا برای ما رقم زد این بود که به صورت حضوری نمیتوانستیم در مؤسسه و دفترمان فعالیت داشته باشیم و سینمارفتن هم که محدودیتهای خودش را داشت و این باعث شد که ما فکر کردیم باید به دنبال چیز جدیدی باشیم و آن هم پخشهای آنلاین است. رادیو اینترنتی، رادیویی که ما یک سروری را تهیه کردیم که رادیو سوینا داشته باشیم تا وقتی نمیتوانیم برنامهمان را حضوری در سینما نمایش بدهیم، یا اگر کلاسهای آموزشیمان را به نوعی نمیتوانیم به طور حضوری در مؤسسه پیاده کنیم؛ از طریق اینترنت و پخش آنلاین و سایت و تلگرام و رادیو اینترنتی که پخش آنلاین داریم (سه روز یا چهار روز در هفته) این کار را انجام دهیم. این باعث پیوند جدیدی شد که ما تمام محصولاتمان را غیرحضوری ارائه دهیم. این به ماندگاری هم کمک میکند برای اینکه به صورت آرشیو باقی میماند و یک سبک دیگری را ایجاد کرد که تلاش دیگری میطلبید و آن هم اینکه ما همه چیز را ثبت کنیم و در پادکستهای مختلف قرار دهیم که همه بتوانند دسترسی داشته باشند. برای ما خیلی مهم بود که فقط مخاطب ما عزیزان نابینا نباشند، بلکه آدمهای دیگر هم به عنوان پادکست بتوانند فیلم بشنوند (پادکست بشنوند). مثل برنامهسازهایمان که هم برنامهساز بینا داریم و هم برنامهساز نابینا، درواقع این تفاوت را میخواستیم از بین ببریم. برای خودِ من، فیلمشنیدن جزو یکی از برنامههای روتین زندگیام شده. فکر نمیکنم که فقط باید فیلم را دید، بلکه حتی میتوانی فیلم را به عنوان پادکست بشنویم؛ مثل کتاب صوتی است. کتاب صوتی فقط برای عزیزان نابینا نیست بلکه همه ما این روزها دیگر کتاب صوتی میشنویم، پادکست میشنویم. کرونا باعث شد که وابستگی به بخش تکنولوژی، اینترنت، رادیو آنلاین و... بیشتر شود.
در گذشته وقتی هنرمندان میخواستند در قالب مسئولیت اجتماعی کاری کنند، به خیریهها کمک میکردند. بعد کمکم به این سمت رفتند که سفیر یک جایی شوند. الان در نسل سوم به نظر میآید دارند به سمت نوآوری اجتماعی که لزوما کار فناورانه نیست، ولی یک جوری به کار فناورانه متصل است پیش میروند. به نظر شما این یک موج است؟ یا کاری است که قرار است ادامهدار باشد؟
در رابطه با مسئولیت اجتماعی من خیلی سعی میکنم این مطلب را جا بیندازم که سوینا یک مؤسسه فرهنگی است که کار مسئولیت اجتماعی انجام میدهد و خودش این کار را به صورت مستقل انجام میدهد و کاملا مرتبط با سینما و هنر و ادبیات است؛ یعنی چیزی جدای از آن نیست. ما فعالیتی خارج از آن نداریم و کاملا حوزه مسئولیت اجتماعی در زمینه تولید محصولات فرهنگی است و میطلبد که شرایطش جداگانه باشد؛ یعنی شرایطش بر پایه تکنولوژی باشد برای اینکه الان دیگر ما باید با تکنولوژی جلو برویم. به این دلیل که میخواهیم مخاطب بیشتری هم داشته باشیم و فقط مخاطب درونمرزی نداریم که بگوییم در حوزه یک شهر فعالیت میکنیم. عزیزان نابینای بسیاری داریم که خارج از کشور زندگی میکنند و میخواهیم از محصولات فرهنگی ما استفاده کنند. فکر میکنم درست است که تکنولوژی حتی برای همنسلان من هم هنوز یک مقدار چیز غریب و سختی است و هنوز خیلی جاافتاده نیست، ولی واقعا بزرگترین کمک را دارد به ما میکند برای اینکه بتوانیم مخاطبینمان را گسترده کنیم و یک چیز ماندگار باشد که از ما به جا بماند.
چقدر اکوسیستم هنر و اکوسیستم استارتاپی را شبیه هم میدانید؟ اینها چقدر با همدیگر تلفیق شدند؟ چون در کشورهای دیگر به اینها صنایع خلاق گفته میشد؛ یعنی وقتی کار هنر و تکنولوژی با هم گره میخورد. آیا این اتفاق در کشور ما رخ داده است؟
فکر میکنم ما بعد از کرونا زندگی جدیدی را شروع کنیم و یا حداقل برای همنسلان من که فکر میکنم نسلی هستند که یک دورهای بدون استفاده از تکنولوژی به صورت پیشرفته زندگی کردیم ولی وارد مرحله جدیدی شدیم، حالا نسل های جدیدتر که اصلا با تکنولوژی به دنیا آمدند و دارند زندگی میکنند و مثل آنها به دشواری نسل من نیست و یا حتی بزرگترها؛ ولی الان دیگر این ارتباط و پیوند وجود دارد. شما ببینید حتی نه من به عنوان کسی که محصولات فرهنگی تولید میکنم، بلکه کسانی که میشنوند و فقط مخاطب هستند یا خودم به عنوان مخاطب و شنونده، از کتابهای صوتی استفاده میکنیم، پادکست گوش میدهیم و این ارتباط وجود دارد و در زندگی ما دائمی شده است. چیز جدایی نیست که بخواهید به آن فکر کنید که استفاده کنید یا نه. واقعا الان استفاده از محصولات فرهنگی از طریق استارتاپها و پلتفرمها اتفاق میافتد و فکر میکنم دیگر خیلی انتخابی نیست چون من خودم به عنوان مخاطب هم دائما دارم استفاده میکنم و در این تولید پادکستها میبینیم هر کسی از هر شهری میتواند با ما در ارتباط باشد، پادکست تولید کند و شما وارد فضایی دیگری میشوید از هر کشوری. چیز جدایی از ما نیست، این ترکیب و تلفیق وجود دارد.
کاری که شما انجام میدهید، بیشتر نوآوری اجتماعی است. به نظر میآید در جامعه ما بیشتر از اینکه به سمت نوآوری اجتماعی برویم، به سمت نوآوری تجاری رفتهایم. این در حالی است که جامعه ایران جامعهای جمعگرا است. چرا توجه به نوآوریهای اجتماعی در جامعه ما اینقدر کمتر است؟
شاید به خاطر طیفی است که ما با آنها در ارتباط هستیم. من فکر میکنم خیلی از هنرمندان و فعالان اجتماعی دغدغه این ماجرا را دارند و کارهایی را هم انجام میدهند. حالا به هر صورت شرایط سختی که وجود دارد، روی همه کارها تأثیر میگذارد، حتی روی کسانی که میخواهند مسئولیت اجتماعی انجام دهند. ولی اکنون من دوستان بسیاری دارم که در این حوزه فعالیت میکنند. حالا شاید مثلا سوینا به واسطه اینکه ما با رسانهها بیشتر در ارتباط بودیم یا کسانی که تولیدکننده هستند بیشتر شناختهشدهاند، بیشتر مطرح میشود. در حوزههای دیگر ممکن است از آنها بیخبر باشیم وگرنه این فعالیت وجود دارد. ولی در حوزه فرهنگ و هنر، من همیشه فعالان اجتماعی زیادی میبینم که مثلا مدرسهسازی میکنند، کتابخانه درست میکنند و یا پادکستهای آموزشی میشنوید که خیلیها به صورت رایگان در اختیار همه قرار میدهند. من الان خودم کسانی را میشنوم که به ما پیشنهاد میدهند که خودشان داوطلبانه محصولات آموزشی تولید کنند. به هر صورت اکنون این اتفاق دارد بیشتر جا میافتد یا خیلی موارد اینچنینی دارد انجام میشود که زیاد علنی نیستند یا خیلی به آن پرداخته نمیشود.
چرا؟
سینما چیزی است که بیشتر راجع به آن صحبت میشود و افرادی که در این حوزه فعالیت میکنند، شناختهشده هستند. شاید همین به سوینا برای بیشتر دیدهشدن کمک کرده است. شاید به اینکه یک کسی محصولات آموزشی دارد تولید میکند و رایگان در اختیار آدمها قرار میدهد و یا کتابخانه میسازد، یا مسئولیت اجتماعی دیگری را انجام میدهد، خیلی پرداخته نشود به این دلیل که شناختهشده نیستند. ولی الان در این حوزه درخواستهایی میشود که ما برایتان پادکستهای آموزشی تولید میکنیم، حالا نمیتوانم نسبت بگیرم با کشورهای دیگر که در چه جایگاهی قرار داریم، این یک موضوع تخصصی است که واقعا من نمیدانم. ولی فکر میکنم خیلیهایش هم وجود دارد که ما از آن خبر نداریم و یا زیاد به آن پرداخته نمیشود تا مطرح شود.
مثلا خود شما در راهاندازی پلتفرمی مثل سوینا، با چه چالشهایی روبهرو بودید تا این نوآوری اجتماعی را به وجود بیاورید؟
مسئلهای که وجود دارد این است که ابتدا شما بتوانید خودتان را بشناسانید؛ یعنی مردم بدانند وجود دارید و مخاطب شما را پیدا کند، برای اینکه خیلی از عزیزان ما در جاهایی زندگی میکنند که شاید اهل دسترسی به شبکههای مجازی نباشند و نشنوند که چنین چیزی وجود دارد و باید از طریق رسانهها به آن پرداخته شود. مخاطبش ما را پیدا کند و تداوم این کار مهم است. بعضی مواقع یکسری کارها انجام میشود که تداوم ندارد. چالشهایی که وجود دارد یکی اینکه شما بتوانید مدام راجع به کارتان صحبت کرده و مخاطب جدید جذب کنید. مثلا کاری که ما در حوزه کودک میکنیم برای سوینا یا خیلیهای دیگر در حوزه کودک انجام میدهند که حالا برای ما مخصوص بچههای نابیناست، این است که خانوادهها هم این همراهی را بکنند تا برای بچههایشان دسترسپذیر باشد. برای ما این چالش وجود داشت؛ اینکه همه باید گوشی هوشمند داشته باشند تا بتوانند استفاده کنند که بعد برای کسانی که اینترنت پرسرعت و باکیفیت و گوشی هوشمند ندارند محصولاتمان را به صورت CD و DVD تولید کردیم و در اختیار آنها قرار دادیم (در شهرستانها و روستاهای خیلی دور) و اینکه از طریق یکسری کانالهایی سعی کردیم خیلی از عزیزانی که در روستاها یا شهرستانهای دور هستند، متوجه بشوند که سوینا وجود دارد؛ خانوادهها برای بخش کودک با ما همراهی کنند، وقت بگذارند و برای کودکانشان این محصولات را پخش کنند. یا سیدیهای آموزشیمان که در زمینههای موسیقی و آموزش پیانو وجود دارد، این است که بچه را جذب کنیم تا سیدیهای آموزشی ما را گوش دهند و یا برنامههایمان را از طریق اینترنت ببینند. در هر صورت چالشهای اینچنینی داشتیم.
موضوع اقتصادی هم برای تمام استارتاپهایی که دارند کار میکنند خیلی مهم است و همینطور برای سوینا. اینکه به هر صورت هزینهای باید وجود داشته باشد که شما بتوانید بهترین محصولات را در اختیارشان قرار دهید. تولید CD و DVD یک چیزی بود که دوباره به برنامه ما اضافه شد و اگر اینترنت پرسرعت داشتیم، اگر از تلگرام میتوانستند استفاده کنند، از سایت راحتتر میتوانستند بهره ببرند و یک چیز عادی و حلشده بود، خب مسلما برای مخاطب ما راحتتر بود و ما مدام دچار چالش نمیشدیم که چطور سرویسمان را در اختیارشان قرار دهیم. به مرور این مشکلات به نظرم حل میشود و همه راه چاره پیدا میکنند. الان ما بعد از پنج سال خیلی از مشکلاتمان را پشت سر گذاشتیم و روی یک روالی افتادیم و راحتتر کار میکنیم.
وقتی شما چنین مجموعهای را راه میاندازید، درواقع دارید از یک بخش از آن وجه هنری خودتان استفاده میکنید و محصولی ارائه میدهید که رایگان است، مسلما این کار هزینههایی هم برای شما دارد مخصوصا در بخش سختافزاری. هر استارتاپی؛ چه استارتاپی باشد که در حوزه اجتماعی است و چه یک استارتاپ در حوزه تجاری، باید یک بیزینسمدل داشته باشد که بتواند آن محصول یا سرویسی که ارائه میدهد را سربهسر کند. تا جایی که من میدانم شما مشکل تأمین سرمایه داشتید و بخش زیادی از سرمایه سوینا چیزی بوده که خودتان وسط گذاشتید. این معضل را چگونه حل میکنید و پیش میبرید؟
صحبت درباره مسئله مالی خیلی خوب است مخصوصا مجموعه ما که مستقل است و اصلا متکی بر یک شخص نیست. اینطور نیست که من همه هزینهها را گذاشته باشم، چون این کار نمیتواند تداوم داشته باشد و خیلی دوست دارم که اتفاقا شفاف راجع به آن صحبت کنم. خیلی از دوستان هنرمند چه در پشت صحنه سوینا و چه عزیزان روایتکننده و افرادی که به عنوان گوینده میآیند، به صورت رایگان (داوطلبانه بهعنوان مسئولیت اجتماعی) برای سوینا کار میکنند. یکسری پرسنل ثابت هم داریم که از عزیزان نابینا هستند و شرایطش فرق میکند و حامیهای مالی برای پرداخت این هزینهها داریم، هم برای تولید محتوا و هم برای گرداندن این مجموعه. حامیهای مالی ما هم حامیهای مستقلی هستند؛ مثلا از دوستانمان یا از پزشکان عزیزی که با ما همراهی میکنند که درواقع به عنوان تهیهکننده در مجموعه سوینا حضور دارند. هر برنامهای را تهیه میکنند؛ مثلا برنامه ضرباهنگ حامی مالیای دارد که هزینههای تولید آن برنامهها با ایشان است یا برنامهای که مثلا مربوط به دوبله است، حامی مالی دارد و حالا این باعث میشود که چرخش مالی در سوینا وجود داشته باشد.
چرخش مالی این ماجرا نمیتواند متکی بر یک شخص باشد برای اینکه هم خیلی هزینه دارد و هم الان پنج سال است ادامه دارد و ما خیلی به سالهای دور فکر میکنیم که قرار است این جریان وجود داشته باشد و حامیهای مالی مستقلی داریم که همه آنها از عزیزانی هستند که دوست دارند برنامهها را حمایت کنند؛ دغدغه فرهنگی و اجتماعی دارند. ما سعی میکنیم کیفیت برنامههایمان را هم طوری نگه داریم که آدمهای متخصص بیایند و برنامه را بسازند که درواقع بتوانیم کسانی که به عنوان تهیهکننده و حامی مالیمان هستند، یک محصول خوب فرهنگی را تولید کرده باشند.
پس با توجه این توضیحات، شما دنبال یک سرمایهگذار ویژه و ثابت نیستید.
تا به امروز کاری که ما کردیم اینطور بوده و همچنان همین است. اینکه حالا یک جای مشخصی باشد که از پس هزینه همه برنامهها بربیاید، ما از این شراکت با حامیان مالی استقبال میکنیم؛ درواقع تعداد زیادی از کسانی که دوست دارند مسئولیت اجتماعی و در کنار آن کار فرهنگی انجام دهند، کنارمان باشند. این برای ما خیلی مهم است.
در عین حال، به هر صورت ما باید طوری کار کنیم که پاسخگو باشیم بابت هزینههایی که میکنیم؛ یعنی سعی کنیم هزینههایمان مشخص باشد که کجا میرود، چه دستمزدی پرداخت میشود و چه کار داریم میکنیم. چون وقتی یک مجموعه اینگونه وجود دارد که افراد سرشناس هم میآیند و به صورت رایگان همراهی میکنند به عنوان مسئولیت اجتماعیاش، خیلی مهم است که تکلیف ماجراهای مالی آن مشخص باشد و بتوانیم بگوییم که ما چطور داریم این مجموعه را پیش میبریم و عملکردمان چگونه است برای اینکه آن آدمها دارند میآیند رایگان برای یک مجموعه کار میکنند که دوست دارند یک مسئولیت اجتماعی تر و تمیز و درست انجام دهند. این بخش مسئولیت سنگینی است که وقتی تکلیف همه چیز معلوم باشد، خب بار بزرگی از روی دوش ما برداشته میشود.
برنامهتان برای آینده سوینا چیست؟ آیا قرار است با همین فرمانی که تا الان آمدید، ادامه دهید؟ یا نه، برنامههای ویژه و جدیدتری هم برای سوینا دارید؟
برنامههای گسترده بسیاری وجود دارد. همانطور که گفتم مجموعه سوینا مجموعهای است که به صورت گروهی دارد اداره میشود و ما اتاق فکری داریم که راهحلهایی به ما میدهند و ایده و پیشنهادهایی دارند. درحقیقت برای ادامه مسیر هم با توجه به چالشهای مختلفی که ما در این پنج سال به آن برخوردیم، از کرونا گرفته تا مشکلات اقتصادی، این را ما در گروه و اتاق فکر سوینا مطرح میکنیم و سعی میکنیم چارهای برای ادامهداربودن این مجموعه و گستردهکردن آن بیندیشیم. خیلی کارها میخواستیم بکنیم و خیلیهایش را انجام دادیم؛ مثلا اینکه همیشه دلمان میخواست به صورت پایگاهی هم فعالیت کنیم، یعنی خانهای به نام خانه سوینا که غیر از اینکه از طریق فضای مجازی و اینترنت در اختیار عزیزان قرار میگیرد، یک جایی هم باشد که حضوری، مخصوصا برای کودکان هم باشد که بیایند و یکسری بحثهای آموزشی نیز در کنار تولید محصولات فرهنگی برای ما مطرح بوده که مثلا کلاسهای آموزشی هم داشته باشیم.
در حوزه آموزش دلمان میخواهد بتوانیم کلاسهای آموزشی برگزار کنیم و خیلی کارهای دیگر. شاید یک روزی به یک خانهای به نام خانه سوینا برسیم. همه اینها بستگی به شرایط دارد ولی تا جایی که میدانم و مطمئنم از کسانی که در سوینا کار میکنند و از خودم، این است که دلمان میخواهد فعالیتها نه فقط به این شکل بلکه گستردهتر هم ادامه داشته باشد. دوستانی هستند در کنار کن که بیدریغ و پرمهر، هم به عنوان حامی مالی کار میکنند. بعضی وقتها میگویم من درواقع بیشتر سخنگوی گروه هستم و خیلی تصمیمات از طریق آنها گرفته میشود.