|

مدیرعامل مجتمع آموزشی و نیکوکاری رعد در مورد کمک تکنولوژی به افراد توانیاب می‌گوید

خروج توانیابان از محیط ایزوله

در این شماره از «فن‌زی» آنت میناسیان از فعالیت‌های اخیر «رعد» تا تلاش‌های انجام‌شده در راستای دسترس‌پذیرشدن اپلیکیشن‌ها، ایجاد استارتاپ‌های ویژه معلولین و برنامه‌های ویژه آنها در حوزه معلولین و آموزش‌هایی که لازم است جامعه ببیند تا بتواند تعامل درست‌تری با افراد دارای معلولیت داشته باشد، صحبت کرده است.

خروج توانیابان از محیط ایزوله

به آخرین باری که یک معلول را در خیابان یا فضاهای عمومی شهری دیده‌اید فکر کنید؟ حضور افراد دارای معلولیت چقدر برای ما عادی است؟ چند درصد از معلولین می‌توانند بدون مشکل در شهر تردد کنند یا کارهای اداری خود را پیش ببرند و با وسایل حمل‌ونقل عمومی رفت‌وآمد کنند؟ چند نفر از ما در مدارس کنار یک فرد دارای معلولیت درس خوانده‌ایم؟ واقعیت این است که بسیاری از ما تجربه همزیستی، حتی برای چند ساعت با معلولین را نداشته‌ایم و از جزئی‌ترین مسائل آنها بی‌خبریم. با این حال برخی از مؤسسات در این حوزه فعالیت‌های قابل قبولی دارند و «رعد» یکی از آنهاست. مؤسسه «رعد» اوایل دهه 60 پایه‌گذاری شد و فعالیت خود را در حوزه معلولین آغاز کرد. این مؤسسه که در کنار خدمات آموزشی، توانبخشی و مشاوره، از افراد دارای معلولیت در حوزه‌های کاریابی و اشتغال نیز حمایت می‌کند، حالا تبدیل به مکانی شده که در سال‌های اخیر معلولان را تشویق می‌کند تا حضورشان را در جامعه پررنگ کنند. حضوری که برای مدتی طولانی از آن محروم بوده‌اند. آنت میناسیان، مدیرعامل مجتمع آموزشی و نیکوکاری رعد معتقد است یکی از بزرگ‌ترین معضلاتی که جامعه معلولین با آن در ارتباط هستند، عدم حضور فعال در جامعه است. آنها به دلیل نداشتن امکانات و نبود دغدغه عمومی نسبت به حوزه توانیابان، ترجیح می‌دهند در خانه و فضای ایزوله بمانند و همین امر باعث می‌شود به‌تدریج به دست فراموشی سپرده شوند. در این میان اما تکنولوژی در مواردی به کمک معلولان می‌آید تا بر کیفیت زندگی این گروه بیفزاید. در این گفت‌وگو نقش استارتاپ‌ها بر بهبود شرایط زندگی معلولان بررسی شده است. در این شماره از «فن‌زی» آنت میناسیان از فعالیت‌های اخیر «رعد» تا تلاش‌های انجام‌شده در راستای دسترس‌پذیرشدن اپلیکیشن‌ها، ایجاد استارتاپ‌های ویژه معلولین و برنامه‌های ویژه آنها در حوزه معلولین و آموزش‌هایی که لازم است جامعه ببیند تا بتواند تعامل درست‌تری با افراد دارای معلولیت داشته باشد، صحبت کرده است.

 اردیبهشت 1400، تصمیم گرفتید مدیریت مجتمع رعد را به عهده بگیرید، درحالی‌که پیش از این عمده فعالیت‌های شما در حوزه کسب‌وکارهای مالی بود. تفاوت‌های بین یک کسب‌وکار و NGO را در چه می‌بینید؟

تفاوت‌ها زیاد است، در عین حال شباهت‌هایی هم وجود دارد. «رعد» مثل هر مؤسسه یا کسب‌وکاری هیئت‌مدیره دارد. البته ما هیئت امنا هم داریم. تفاوت جالبش در این است که شما ذی‌نفعان خیلی متفاوت‌تری دارید. در واقع مأموریت «رعد» برای آموزش و اشتغال افراد دارای معلولیت است و قاعدتا یکی از ذی‌نفعان اصلی ما افراد دارای معلولیت هستند. ذی‌نفع دیگری که باید خیلی به آنها دقت کنیم و به قول معروف حواسمان به آنها باشد، گروه داوطلبانی است که در مأموریت‌ها به ما کمک می‌کنند و خیرینی که نقدی یا غیرنقدی همراهمان هستند. این نوع از مسئولیت، پاسخ‌گویی و حساسیت در مؤسسات مردم‌نهاد بسیار پررنگ و خاص‌تر است و همین هم مؤسسات مردم‌نهاد را از کسب‌وکارها متفاوت می‌کند. البته در کسب‌وکارها، فعالیت و مأموریت شما کمی مشخص‌تر است؛ به این معنا که شما برای سود بیشتر و یک درآمدزایی کار می‌کنید و کاملا مشخص است که ذی‌نفعان چطور راضی می‌شوند، اما در مکانی که سود مادی چندانی معنا ندارد و مأموریتی که دارید چیز دیگری است، پاسخ‌گویی و راضی نگه‌داشتن همه ذی‌نفعان حساسیت خیلی ویژه‌ای دارد و به نظر من اصلی‌ترین تفاوت کسب‌وکارها با سازمان‌های مردم‌نهاد در این است.

موضوع دیگری که می‌توانم به آن اشاره کنم، اما نمی‌شود به همه تعمیم داد، این است که ساختار مشخصی که یک کسب‌وکار دارد، در خیریه‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد دیده نمی‌شود. در خیریه‌ها به اصطلاح افراد با دل کار می‌کنند و خطوط مشخص کسب‌وکارها را ندارد؛ این موضوع تنها مختص «رعد» نیست و در عموم سازمان‌های مردم‌نهاد این موضوع دیده می‌شود. باید به این نکته هم توجه کرد که در کارهای خیریه تمرکز شما کم است، چراکه فعالیت‌های خیریه بسیار گسترده هستند. تفاوت اصلی که حال من را خوب می‌کند، این است که در فضاهای کسب‌وکار اقتصادی رقابت -از هر نوع - با همکاران زیاد است، اما وقتی شما در یک سازمان مردم‌نهاد کار می‌کنید، افرادی بدون چشمداشت کنار شما می‌ایستند و به شما کمک می‌کنند که هرکدام در حوزه خودشان آدم‌های بسیار متخصص و توانمندی هستند. آنها کنار شما می‌مانند تا مأموریت اصلی‌تان را به بهترین نحو انجام دهید. در کسب‌وکار چنین چیزی دیده نمی‌شود و افراد بر اساس یکسری سود و اهداف مالی به شما کمک می‌کنند. اگر سازمان‌ها بخواهند از خیریه‌ها چیزی یاد بگیرند این است که اگر روی کار اصلی تمرکز کنید سود هم با خودش می‌آید. بنابراین این دو را از هم تفکیک نکنید که به دنبال سود باشید و از مأموریت اصلی باز بمانیم.

 با این حساب این تفاوت در کسب‌وکارهای اقتصادمحور با کسب‌وکارهای فعال در حوزه اجتماعی هم وجود دارد؟

در این میان یک خط باریک وجود دارد؛ یک سازمان مردم‌نهاد و خیریه، کسب‌وکار نیست و هرکسی مأموریتی دارد، اما یک کسب‌وکار اجتماعی، بیزینسی است که محصولی اجتماعی تولید می‌کند و از جنس اقتصادی نیست. در این میان مرزهای باریکی وجود دارد و باید این را در نظر بگیریم که بالاخره یک کار اقتصادی با اهداف و رویکرد اجتماعی انجام شده است. برای مثال ما محصولی داریم که خدمات اجتماعی می‌دهد، اما خودش یک بنگاه کسب‌وکار است که سرمایه آن از منابع دولتی تأمین می‌شود، اما محصولی اجتماعی است که دیگران از آن استفاده می‌کنند.

 امروز نیاز اصلی جامعه توانیابان چیست؟

موضوعات کوچک زیادی وجود دارد اما اگر بخواهیم همه آنها را کنار هم جمع کرده و به یک نیاز تبدیل کنیم، به نظر من جداسازی و ایزوله‌بودن افراد معلول از جامعه است، موضوعی که در دیگر کشورها کمتر به چشم می‌آید. این جداسازی‌ها شاید با نیت خیر همراه باشد اما به معنای جدا بودن آنها از جامعه است. وقتی شما بیرون از جامعه باشید، نمی‌توانید صدا و دغدغه خودتان را به گوش جامعه برسانید به همین دلیل افراد دیگری برای این حوزه تصمیم‌گیری می‌کنند. گاهی در این حوزه چیزی طراحی می‌شود که واقعا برای معلولین مناسب نیست؛ دلیلش این است که افرادی که خدمات را طراحی کرده‌اند در این جامعه نبوده و هر روز با این مسئله مواجهه نداشته‌اند. به عنوان مثال یکی از پیشنهادهایی که مطرح و در سایر کشورها به بیزینس بزرگی هم تبدیل شده، زیباسازی ویلچرهاست. برای بچه‌ها بال می‌گذارند و به کودکی که روی ویلچر نشسته است احساس خوبی دست می‌دهد. حالا پیشنهاد شده که این طرح را در ایران پیاده‌سازی کنیم. قبل از هر چیز باید از خودمان بپرسیم: آخرین بار که یک بچه را روی ویلچر و بیرون خانه دیدیم کی بود؟ کجا بوده؟ کدام‌یک از مراکز خرید و خیابان‌های ما برای رفت‌وآمد یک فرد که از ویلچر استفاده می‌کند مناسب‌سازی شده که یک بچه بتواند با ویلچر بیرون بیاید و بعد ما برویم ویلچرش را زیبا کنیم؟ در این حوزه ما مشکلات زیادی داریم.

هدف اصلی «رعد» آموزش‌های منجر به اشتغال است. ما روی مهارت افرادی که به ما مراجعه می‌کنند، تمرکز می‌کنیم، اما در نهایت ممکن است سر کار نروند و یا در اشتغالشان پایدار و موفق نباشند. چرا؟ چون از زمان کودکی مدارس عادی قبولشان نکردند؛ با اینکه معلولیت ذهنی ندارند و فقط از نظر جسمی معلولیت دارند. مدرسه‌ها آنها را قبول نمی‌کنند چون برایشان دردسر است و چاره‌ای جز رفتن به مدارس استثنائی ندارد؛ در این مدارس هوش اجتماعی و هیجانی‌شان رشد نکرده و مثلا در 25 سالگی به ما مراجعه می‌کند، چون از جامعه دور بوده و حالا برایش سخت است که به جامعه برگردد. در واقع مشکل اشتغال و مهارت آنها نیست، مسئله اصلی ایزوله‌بودنشان است و بیشترین نیاز این افراد قرارگرفتن در جامعه و مستقل بودنشان است. زمانی که معلولان در جامعه حضور فعال داشته باشند، چالش‌های آنها هم به چشم می‌آید و برایش راه‌حل ایجاد می‌شود. اشتباه ما این است که همیشه به دنبال ساختن مدرسه مختص معلولان یا ایجاد کسب‌وکار فقط برای این جامعه هستیم. این بد نیست که مثلا شما یک کارگاه درست کنید و 50 یا 100 نفر دارای معلولیت را استخدام می‌کنید، اما قدم بعدی چیست؟ این پذیرش باید در جامعه ایجاد شود که کسی که معلولیت دارد با بقیه جامعه متفاوت نیست، مثل کسی که رنگ چشمش متفاوت است. بنابراین افراد معلول باید مثل دیگران در جامعه حاضر باشند نه اینکه ایزوله شوند و درون اجتماعی مختص به خودشان بمانند.

 چقدر فضای کسب‌وکارهای نوآور را همسو با ایجاد شرایط و امکاناتی می‌بینید که به توانیاب‌ها کمک کند؟

می‌توانم بگویم هر کسی وارد این فضا می‌شود صددرصد نیتش خیر است و چیزی که من در حوزه آی‌سی‌تی می‌بینم بسیار همسو هستند و دوست دارند که کمک کنند، اما اینکه چقدر راه را درست می‌روند، جای بحث دارد. با اطمینان می‌گویم دغدغه‌هایی وجود دارد و تلاش‌هایی صورت می‌گیرد، اما نه می‌توانم بگویم که خوب هستند و نه می‌توانم بگویم مسیر را اشتباه می‌روند.

برای مثال «تپسی» یک گزینه برای افرادی که از ویلچر استفاده می‌کنند اختصاص می‌دهد و ماشینی می‌فرستد که جای مناسب برای قرارگرفتن ویلچر داشته باشد. این یک دغدغه بود که عملی شده یا «اسنپ» فعالیت‌های دیگری انجام می‌دهد. اتفاقات زیادی در این حوزه رخ می‌دهد اما نمی‌توانم بگویم همه آنها درست است.

 کدام شرکت‌های نوآور و استارتاپی می‌توانند به این حوزه کمک کنند؟

همه این اکوسیستم می‌توانند کمک کنند. جمله‌ای کلیدی وجود دارد که می‌گوید: «تکنولوژی می‌تواند معلولیت را کمرنگ کند». هر اتفاقی که در حوزه تکنولوژی، استارتاپ‌ها و فناوری اطلاعات رخ دهد می‌تواند به ما کمک کند و البته همه پلتفرم‌ها می‌توانند دسترس‌پذیر باشند. دو هفته پیش طی تماسی تیم «دیجی‌کالا» مطرح کرد که می‌خواهد اپلیکیشن و سایتش را دسترس‌پذیر کند و از ما مشورت گرفتند که چطور می‌توانند سایت دسترس‌پذیری داشته باشند. گروه متخصص پیشنهادهایی داد که شاید هیچ وقت به ذهن شرکتی مثل دیجی‌کالا نمی‌رسید. برای مثال پیشنهاد داده شد که حتما قید شود که این بسته قرار است به دست فرد دارای معلولیت برسد و حتما جلوی در واحد مسکونی تحویل داده شود تا فرد دارای معلولیت لازم نباشد تا در اصلی خانه برود و بسته‌اش را تحویل بگیرد. پیشنهاد دیگر مشخص‌شدن نوع معلولیت بود، به این صورت که برای مأمور تحویل‌دهنده مشخص شود تحویل‌گیرنده از دو عصا استفاده می‌کند و بسته در کیسه دسته‌دار تحویل داده شود. این دسترس‌پذیری می‌تواند برای افراد نابینا، ناشنوا و سایر افراد دارای معلولیت هم گزینه‌هایی اختصاص دهد.

نمونه دیگر، جایزه مسئولیت اجتماعی «توانتک» بود که به دلیل استخدام دو هزار و 500 راننده دارای معلولیت و نگرفتن کمیسیون از آنها به «اسنپ» تعلق گرفت که کمک خیلی بزرگی است.

 به نظر شما دسترس‌پذیرکردن خدمات استارتاپ‌ها کفایت می‌کند یا لازم است کنار دسترس‌پذیرشدن، استارتاپ‌هایی هم مخصوص توانیاب‌ها راه‌اندازی شود؟

اینها هیچ‌کدام همدیگر را نفی نمی‌کنند. از نظر من اپلیکیشن‌هایی که وجود دارد حتما باید دسترس‌پذیر باشند و در کنارش می‌تواند ایده‌های نوآورانه‌ای هم تأسیس شود که کیفیت زندگی افراد معلول را بالا ببرد. در حوزه ناشنوایی استارتاپ‌های جدیدی داریم که کاملا در حوزه ناشنوایی است و خود کسی هم که استارتاپ را راه‌اندازی کرده ناشنوا است. همواره دغدغه‌هایی وجود دارد که می‌تواند استارتاپ‌هایی برای افراد دارای معلولیت ایجاد شود، اما تا جایی که می‌شود باید به این موضوع توجه کرد که جداسازی اتفاق نیفتد و پلتفرمی عمومی باشد که همه بتوانند از آن استفاده کنند؛ مثل دیجی‌کالا که همه از آن استفاده می‌کنیم و دسترس‌پذیر است. در کنار آن اگر فردی ایده نوآورانه‌ای دارد و می‌تواند برای فرد دارای معلولیت مفید باشد، با مشورت حوزه متخصص راه‌اندازی شود. گاهی پیشنهادهایی مطرح می‌شود که ازقضا اسپانسر هم پیدا می‌کند، اما چیزی نیست که مناسب یک فرد دارای معلولیت باشد؛ بنابراین اگر کسی می‌خواهد کاری انجام دهد باید به همه جنبه‌ها فکر کند.

 آن‌طور که به نظر می‌رسد افراد یا استارتاپ‌های اجتماعی که ایده‌های مفید و کمک‌کننده برای جامعه توانیابان دارند، چندان زیاد نیستند.

بله همین‌طور است؛ نکته مهم اینجاست که درآمد قرار است از کجا تأمین شود؟ بقیه دنیا حمایت‌های دولتی دارند که به استارتاپ‌ها و شرکت‌هایی تعلق می‌گیرد که در این حوزه فعالیت می‌کنند اما این اتفاق در ایران رخ نداده و ما باید به این فکر کنیم که یک استارتاپ مثلا اجتماعی درآمدش را از کجا تأمین کند.

موضوع دیگری که استارتاپ‌ها با آن مواجه می‌شوند این است که ایده‌ای که فقط برای حوزه معلولیت است، چقدر می‌تواند رشدپذیر باشد؟ جامعه معلولین تقریبا جامعه محدودی است و همین محدودبودن ممکن است برای هرکسی جذابیت نداشته باشد؛ بنابراین نمی‌تواند آن‌طور که انتظار می‌رود رشد کند.

 شما تلاش کرده‌اید که نیازهای این جامعه را به جامعه کسب‌وکارهای نوآور برسانید؟

از موضوعاتی که روی آن تأکید داشتیم، رویداد «توانتک» بوده که بار اول در «رعد» و بعد در «الکامپ» برگزار شد. ایده‌اش هم این بود؛ 1. به افراد دارای معلولیت که یک ایده استارتاپی دارند فضا داده شود و خودشان بتوانند ایده‌شان را پرزنت کنند. دلیل آن هم این بود که در چنین فضایی شرکت‌های بزرگ حضور دارند و محل مناسبی برای دیده‌شدن و سرمایه‌گذاری روی این حوزه است. 2. ایجاد فضا برای افرادی که معلولیت ندارند، اما در حوزه معلولیت ایده‌های استارتاپی خوبی دارند که به بهبود زندگی افراد دارای معلولیت کمک می‌کند. به آنها هم این فضا داده شد که ایده خود را پرزنت کنند تا روی آنها سرمایه‌گذاری شود. ما سعی کردیم پلی ایجاد کنیم اما اگر منظور شما این است که خودمان بخواهیم یک استارتاپ را در این حوزه راه‌اندازی کنیم، به نظر من کار درستی نیست چون هرکسی باید کار تخصصی خودش را انجام دهد. ما 40 سال در حوزه معلولیت فعالیت داشتیم و کار تخصصی ما این است و می‌توانیم در این حوزه مشورت بدهیم و حتما بهترین مشورت را می‌دهیم، پس با این طرز فکر ایده‌های اقتصادی و استارتاپی را به آنهایی می‌سپاریم که در این کار باتجربه‌تر هستند.

البته یک تجربه تقریبا ناموفق هم در این زمینه داشتیم و نتیجه دلخواه را نگرفتیم و آن ایده «مپینو» بود. قرار بود مپینو نقشه‌ای باشد برای افراد دارای معلولیت و مردم به مکان‌هایی که برای معلولین دسترس‌پذیر شده امتیاز دهند. این ایده تا یک جا پیش رفت و تیم خوبی هم داشتیم؛ برخی مکان‌ها هم مشخص شد اما وقتی من وارد «رعد» شدم طرح در مرحله‌ای بود که چطور به درآمدزایی برسیم و خودگردان شود. در بهترین حالت ما نیاز به حداقل هشت هزار نصب داشتیم و واقعیت اینکه این تعداد نصب برای سرمایه‌گذار چندان جذابیتی ندارد که روی آن وقت و هزینه بگذارد. همین باعث شد تا ما مدل‌های دیگر جهانی را هم بررسی کنیم و متوجه شدیم «ویلمپ» آلمان بهترین مدل این ایده است که در اروپا از آن استفاده می‌شود و فاند دولتی دارد. به نظر من بهترین راه این بود که این ایده روی برنامه‌هایی مثل «بلد» و «نشان» سوار می‌شد و دسترس‌پذیر می‌شد؛ زیرا در این برنامه‌ها مشارکت زیاد است و در آن بستر می‌توانستیم به مکان‌ها امتیاز دهیم و ایده قشنگی می‌شد. اینکه ما یک برنامه جدا برای معلولان داشته باشیم باز همان جداسازی و ایزوله‌کردن روی می‌داد.

 در واقع شما معتقدید که بزرگ‌ترین مشکلِ پانگرفتن استارتاپ‌ها، ایزوله‌کردن و بودجه‌نداشتن است؟ آیا مشارکت‌های فعال برای رفع نیاز توانیابان با شهرداری و سازمان‌های مربوطه هم داشتید؟

تعاملاتی با شهرداری، بهزیستی و همین‌طور با جامعه هدفی که در ارتباط هستیم داریم و تا جایی که امکان‌پذیر باشد تعاملاتمان را انجام می‌دهیم. آخرین نمونه‌اش سامانه‌ای با نام «سامانه حمل‌ونقل جانبازان و معلولین» بود. مدتی تعداد ماشین‌های این سامانه کم شده بود و یکی از چالش‌های ما این بود که بچه‌ها نمی‌توانستند حضوری در کلاس‌ها حاضر شوند؛ بعد از چندین دیدار و گفت‌وگو قرار شد اگر کسی نتوانست خودش با این سامانه هماهنگ شود بخش مددکاری «رعد» ورود کند تا سرویس‌دهی انجام شود. حالا بسته به شرایط و گذر زمان منتظریم تا ببینیم چه نتیجه‌ای دارد.

 شما روی تأثیرگذاری تأکید دارید و به مناسب‌سازی فرهنگی بیشتر از مناسب‌سازی فیزیکی باور دارید و یکی از اهدافی که دارید، رسیدن به این هدف است. در این راستا چه فعالیت‌هایی داشتید؟ کسب‌وکارهای نوآور چه کمکی می‌تواند به شما کنند؟

دقیقا این‌طور است. تأثیرگذاری از این جنس که بعدا ببینیم چند نفر می‌توانند از این اثرگذاری استفاده کنند، بزرگ‌ترین تغییر نگرش در جامعه است. جامعه ما به این تغییر نگرش نیاز دارد و یک روزی باید این اتفاق رخ دهد. روزی که این موضوع را مطرح کردم، پروژه خیلی بزرگی به نظر می‌آمد، اما به جای ناامیدشدن، آمدیم و جامعه را به نهادهای کوچک‌تر تقسیم کردیم و هر سال روی یک نهاد کار کردیم. امسال قرار است روی رسانه و مدارس کار کنیم.

روی مدارس به این دلیل کار می‌کنیم که باید حضور بچه‌های دارای معلولیت در مدارس عادی را پررنگ کنیم و بچه‌های دیگر به حضور افراد دارای معلولیت در کنار خود عادت کنند. از طرف دیگر، یکی از اهداف ما تولید محتوا و آماده‌سازی معلمان است که به معلمان، کادر آموزشی، والدین و خود دانش‌آموزان آموزش دهیم که چگونه باید معلولیت را در مدرسه بپذیرند و چطور با همکلاسی‌ها عادی رفتار کنند.

در مورد رسانه‌ها لازم است بگویم که در همه جای دنیا، رسانه یکسری پروتکل‌ها دارد که تهیه‌کننده و تیم سازنده را راهنمایی می‌کند تا بدانند چطور باید برنامه‌سازی کنند، چطور معلولیت را نشان دهند، با چه ادبیاتی برنامه‌سازی کنند و چه چیزهایی را لازم است نشان دهند. ما در ایران هیچ پروتکلی نداریم و برنامه‌سازی خیلی شخصی و سلیقه‌ای است. بی‌شک قصد تهیه‌کننده خیر است، اما گاهی برنامه‌های طنزی ساخته می‌شود که خوشایند همه نیست و در نهایت سازنده مجبور می‌شود عذرخواهی کند. ما شاهد این اتفاق‌ها هستیم چون در جامعه، مدرسه، خانه، بیرون از خانه یا در محیط کاری، فرد دارای معلولیت ندیده‌ایم و کسی هم به ما آموزش نداده، در نتیجه دغدغه این افراد را نداشته‌ایم. «رعد» از ابتدای امسال تصمیم گرفت این پروتکل را تهیه کند و آخر خرداد آماده می‌شود. البته این فقط 50 درصد راه است و بقیه باید به دست تهیه‌کنندگان برسد. در این راه با تهیه‌کنندگان مختلف در حوزه رسانه و افرادی که متخصص حوزه معلولیت هستند گفت‌وگوهای مفصلی داشتیم.

دستاورد سال گذشته «رعد» موفقیت در سازمان‌ها بود. در حال حاضر پروژه‌ای با «ایرانسل» داریم که بر اساس آن قرار شده با کمک و مشورت ما 17 شعبه خدمات مشتریان ایرانسل، در تهران و چند شهر بزرگ دسترس‌پذیر شود. در دیداری که داشتیم در مورد معلولیت صحبت کردیم و چقدر با استقبال مواجه شدیم. ما تمام سعی‌مان را می‌کنیم تا ایزوله‌بودن افراد دارای معلولیت را کم کنیم.

 استارتاپ‌ها چقدر می‌توانند در این زمینه به شما کمک کنند؟

استارتاپ‌ها در همه زمینه‌ها می‌توانند کمک کنند. از دسترس‌پذیرکردن اپلیکیشن‌ها تا دیده‌شدن افراد دارای معلولیت و حتی اشتغال آنها. این مهم است که شما بدانی وقتی همکار معلول داری، چطور باید با او رفتار کنی و تلاش ما این است که این موضوع را آموزش دهیم. وقتی ما از دسترس‌پذیرشدن «ایرانسل» صحبت می‌کنیم، بخشی از آن دسترس‌پذیری به لحاظ فرهنگی است؛ مثلا اینکه کارکنان بدانند وقتی یک کوتاه‌قامت وارد شعبه می‌شود باید از پشت کانتر به سمت دیگر بیایند، بنشینند تا هم‌سطح مراجعه‌کننده باشند و بعد خدمات ارائه دهند. به همه همکارانی که در «ایرانسل» مشغول هستند این آموزش‌ها داده می‌شود. در نهایت مهم این است که دغدغه وجود داشته باشد و مشورت درست گرفته شود.

یک موضوع دیگر اینکه اخیرا «دیوار» ایونتی در مورد دسترس‌پذیری برای معلولان گذاشته بود و نکته عجیب اینکه ما دعوت نبودیم و چون همه از «رعد» مشورت می‌گیرند و ما در ایونت حاضر نبودیم، جای تعجب داشت. در این ایونت از افرادی حرف زده شد که خودشان در آن ایونت نبودند. اینکه یکسری قوانین وضع می‌شود یا کارهای خوبی انجام می‌دهند، موضوع پسندیده‌ای است اما خود افراد ذی‌نفع که می‌توانند از طرف خودشان صحبت کنند در آن مراسم حضور ندارند.