توقف رشد فینتک و رگولاتور بد
چند سال پیش در دانشگاه، به دعوت دکتر شامیزنجانی عزیز، درباره فینتک درس میدادم؛ در یکی از این کلاسها، همان ابتدا مدیر جاافتاده محترمی بلند شد و با لحن حقبهجانب گفت، ما اصلا در ایران فینتک نداریم! سعی کرده بود گربه را دم حجله بکشد. بلافاصله گفتم همان چیزی که داریم، نامش را بگذاریم فینتک؛ بالاخره کسبوکارهایی داریم و آدمهایی که در این اکوسیستم کار میکنند؛ بیا اصلا اسمش را هرچه دوست داریم انتخاب کنیم؛ مثلا «عمقزی»؛ چه فرقی میکند فینتک جهان کجاست؛
رضا قربانی-مدیرعامل راهکار. فعال و کارشناس فینتک: چند سال پیش در دانشگاه، به دعوت دکتر شامیزنجانی عزیز، درباره فینتک درس میدادم؛ در یکی از این کلاسها، همان ابتدا مدیر جاافتاده محترمی بلند شد و با لحن حقبهجانب گفت، ما اصلا در ایران فینتک نداریم! سعی کرده بود گربه را دم حجله بکشد. بلافاصله گفتم همان چیزی که داریم، نامش را بگذاریم فینتک؛ بالاخره کسبوکارهایی داریم و آدمهایی که در این اکوسیستم کار میکنند؛ بیا اصلا اسمش را هرچه دوست داریم انتخاب کنیم؛ مثلا «عمقزی»؛ چه فرقی میکند فینتک جهان کجاست؛ ما هم چیزی داریم به اسم فینتک ایرانی. درباره فینتک ایرانی میتوان کتابی نوشت که شرحی باشد بر آنچه داریم، نه صرفا بازنشر ادعاهای زیبا از آنچه در جهان آن را فینتک میخوانند. بنابراین از همین ابتدا مشخص است که نویسندة یادداشت فردی است که برای فینتک ایران کلاه از سر بر میدارد و به پاس همه آنهایی که برای رشد و توسعه صنعت مالی ایران تلاش میکنند، میایستد؛ اما این کلاه از سر برداشتن و این احترامگذاشتن تأیید صددرصد فینتک ایرانی نیست. ما فینتک ایرانی داریم با همه خوبیها و بدیهایش.
فینتک چیست؟
فینتک (FinTech) یا فناوریهای مالی یعنی «کاربرد نوآورانه فناوری در خدمات مالی»؛ هدف نهایی فینتک دادن قدرت تصمیمسازی و تصمیمگیری به مردم به عنوان کاربران نهایی خدمات مالی است. «فینتک» که آن را در زبان فارسی «فینتک» یا «فین تک» هم مینویسند، با توسعه فضای استارتاپی در دنیا بر سر زبانها افتاد، ولی فینتک محدود به استارتاپها نیست و شرکتهای بزرگی در ایران و جهان در این حوزه فعالیت میکنند؛ این روزها محتواهای زیادی در سطح وب پیدا میشود که توضیح میدهند فینتک چیست. ممکن است بسیاری از مردم نام فینتک را نشنیده باشند، ولی حتما از آن استفاده کردهاند.
فینتک شاخههای متعددی هم دارد؛ فینتک در ملک میشود پراپتک، در بورس میشود ولثتک و کرادفاندینگ، در پرداخت و نقطه فروش میشود لندتک و BNPL، در فضای تنظیمگری میشود رگتک و ساپتک، در بیمه میشود اینشورتک، در پرداخت میشود پیتک، در پرداختهای بینالمللی میشود رمیتنس، در بانک میشود بانکتک و نئوبانک، در فضای مدیریت مالی شخصی میشود PFM و در نهایت در فضای پولهای خصوصی میشود رمزارزها و داراییهای دیجیتال. فینتک بسیار گسترده است.
فینتک بر روی چهار ستون از صنعت مالی قرار گرفته است: بانک، پرداخت، بورس و بیمه. در طول سالها کسبوکارهای بزرگی شکل گرفتهاند که به نهادهای مالی خدمات فناوری دادهاند. مثلا شرکتهای نرمافزاری بانکداری متمرکز و یا شرکتهای سختافزاری ارائهدهنده زیرساخت یا شرکتهای پردازش تراکنشهای پرداخت یا شرکتهای ارائهدهنده خدمات نرمافزارهای بیمهگری و همچنین کسبوکارهای OMS در بورس. مرز فینتک با این کسبوکارها کجا پررنگ شد؟ آنجایی که کسبوکارهای فینتک جسارت کردند و پا فراتر گذاشتند و صرفا ارائهدهنده خدمت به نهادهای مالی نبودند، بلکه تلاش کردند خود به نهادهای مالی دنیای جدید تبدیل شوند. فینتک به کاربر نهایی خدمت ارائه میکند؛ چیزی که تا پیش از آن در انحصار برخی بود.
تا پیش از این موضوع رگولاتوری برای کسبوکارهای ارائهدهنده خدمات فناوری در حد رعایت الزامات امنیتی و استانداردهای صنعت بود. حالا کسبوکارهای فینتک خودشان بانک بودند (مثل نئوبانک مانند نوبانک در برزیل)، خودشان کارگزاری بورسی بودند (مانند رابینهود در آمریکا)، خودشان بیمه بودند و در نهایت در گستاخانهترین اقدام خودشان پولهای جدیدی خلق کرده و صحبت از دنیای مالی دیگری کردند (آنچه به آن DeFi میگوییم و مصداقهایی مانند بیتکوین، اتریوم و کسبکارهایی مانند کوینبیس) و خودشان شرکت پرداخت بودند (مانند استرایپ در آمریکا).
اینجا دیگر رگولاتوری برای فینتک مهم شد؛ از دو سو، یکی رعایت خواستههای دولتها و دیگری رعایت حقوق مصرفکننده. دولتها خلق پول را برای خودشان میخواهند و خط قرمزشان خلق پول است. آنها با پولشویی میانه ندارند و هر فرد و هر تراکنشی باید شناسنامه داشته باشد تا از منظر دولتها مصداق پولشویی نباشد و در نهایت برای تبادلات بینالمللی باید صرفا از مسیرهای مشخص رفت.
به نظرم چیزی که در این میان فراموش شده، حقوق مصرفکننده است. همین موضوع بحرانهای متعددی را رقم زده است که شاید یکی از معروفترینها در این زمینه ماجراهای کسبوکارها رابینهود در آمریکا باشد که مصداق یک فیلم سینمایی هم شده است؛ فیلم Dumb Money (پول احمقانه یا سرمایهگذاری خرد) به بحرانی پرداخته که رابینهود در آمریکا خلق کرده بود.
چهار ستون دنیای مالی خود بر روی سه ستون دیگر بنا شدهاند: فنی، رسانه و روابط عمومی و رگولاتوری.
تصور میکنم جایگاه رگولاتوری یا تنظیمگری تا حد خوبی مشخص شده باشد. فینتک نوک بیرونزده آیسبرگ است. آنچه در زیر است تنظیمگری است. تنظیمگری بد باعث میشود فینتک بر خانهای سست بنا شود. تنظیمگری خوب ستون محکمی برای توسعه فینتک است.
بر مبنای مشاهداتم و آنچه در این سالها در ایران رخ داده، باید بگویم تنظیمگری در صنعت مالی (بانک و پرداخت، بورس و بیمه) بسیار ضعیفتر از حد انتظار بوده است. آنچه انتظار داشتیم تدوین چارچوبهای دقیق برای تعیین خط قرمزهای منطقی بوده است نه صرفا ابلاغیههای اعلام محدودیت.
متأسفانه تنظیمگری ضعیف در فینتک ایرانی نهتنها رشد فینتک را متوقف کرده بلکه باعث شده حقوق مصرفکننده هم به خطر بیفتد. در مجموع تنظیمگری فینتک در ایران بهشدت از روندهای فینتک عقب مانده و این موضوع پشت انبوههای از دستورالعملهای اعلام ممنوعیت پنهان شده است.