|

جزئیات جدید و تکان‌دهنده از قتل «آی نور»

عموی آی‌نور می‌گوید: «‌قاتل در اداره آگاهی هم حاضر به اعتراف نبود و وقتی می‌پرسیدند «بچه مردم را چکار کرده‌ای؟»، زیر بار نمی‌رفت و می‌گفت من این‌کاره نیستم. فامیل‌هایش از او می‌خواستند واقعیت ر ابگوید اما قبول نمی‌کرد و می‌گفت من نکشته‌ام.»

جزئیات جدید و تکان‌دهنده از قتل «آی نور»

به گزارش شبکه شرق،  «اصلا فکرش را هم نمی‌کردیم همان خانواده‌ای که از آنها در برابر اهالی روستا دفاع و حمایت می‌کردیم، قاتل جگرگوشه‌مان باشند اما متاسفانه بودند و تلاش زیادی برای پنهان‌کردن این قضیه کردند.» اینها را عموی «آی‌نور» می‌گوید؛ دختربچه سه ساله الیگودرزی‌ که بعد از شش روز از ناپدید شدنش، جسد او در چاه خانه مرد همسایه پیدا شد. مادر این مرد، قاتل بود و جسد را در چاه خانه پسرش انداخته بود.

پنج‌شنبه «هجدهم مردادماه» بود که خانواده «آی‌نور» که ساکن روستای ده‌سفید حاج‌درویش شهرستان الیگودرز هستند، مفقودی دختر بچه خود را به پلیس، هلال‌احمر و بخشداری اطلاع دادند که بلافاصله عملیات جست‌وجو آغاز شد اما هیچ نتیجه‌ای نداشت. درحالی‌که تجسس‌ها برای یافتن آی‌نور وارد ششمین روز خود شده بود، پیکر بی‌جان او از چاه فاضلاب خانه یکی از اهالی روستا بیرون کشیده شد. با گذشت سه روز از کشف جسد، پلیس با تنگ‌ترکردن حلقه جست‌وجو، چهار مظنون را دستگیر و یکی از مظنونان‌که زنی میانسال است، به قتل دختربچه اعتراف‌ کرد. 

آی نور

خداداد نظری، عموی آی‌نور در مورد اعتراف قاتل ‌گفت: «اصلا فکرش را هم نمی‌کردیم که این زن دست به قتل بزند. قاتل آی‌نور، خودش فرزند و عروس دارد و حدود ۵۰ ساله است. بعداز ظهر روزی ‌که آی‌نور ناپدید شد، او به قصد بازی با یکی از بچه‌های این زن به خانه‌اش رفته بود. طبق اعترافات این زن، او همان روز و به طمع سرقت گوشواره‌های طلای بچه، او را در آغوش‌ گرفت، دستش را روی دهانش ‌گذاشت تا جیغ نزند و سپس گوشواره‌ها را از گوشش خارج ‌کرد؛ آن هم ‌گوشواره‌هایی که به زور دو گرم می‌شد. در همین فاصله ‌که دستش را روی دهان بچه ‌گذاشته بود، او در اثرخفگی به قتل رسید. پس از قتل، این زن جسد آی‌نور را در انبار کاه خانه خود پنهان‌کرد. بدتر این‌که زن قاتل همزمان و در کنار ما دنبال آی‌نور می‌گشت و او را صدا می‌زد. بعد برای گمراه کردن پلیس و بقیه، مخفیانه دمپایی‌های آی‌نور را به صحرا برد و بعد به ما اعلام‌ کرد که دمپایی‌های بچه را در صحرا پیدا کرده است. با این خبر نیروهای پلیس، هلال‌احمر و بالگرد همه به سمت صحرا رفتیم تا شاید بتوانیم رد و نشانی از آی‌نور پیدا کنیم اما هرچه‌ گشتیم، او را پیدا نکردیم.»

در فاصله‌ای که نیروهای امدادی و انتظامی دنبال پیدا کردن ردی از آی‌نور بودند،زن قاتل مخفیانه جسد راازکاهدان خانه‌اش خارج‌کرد و به چاه فاضلاب خانه پسرش انداخت‌ که درهمسایگی او زندگی می‌کرد.به گفته عموی آی‌نور، پس ازاین‌که قاتل دمپایی‌های دختربچه را تحویل پلیس داد، خود را از مسیر تحقیقات‌ کنارکشیداما شوهر وبچه‌هایش همچنان درعملیات جست‌وجو شرکت داشتند: «‌در روزهایی که دنبال آی‌نور می‌گشتیم، قرارشد به خانه پسر این زن برویم و بگردیم. پلیس‌ گفت به خانه و اهالی‌اش مشکوک است ‌که‌ گفتم اینها بی‌آزارند و ممکن است با ورود ما و سگ‌ها بترسند. در این حد رعایت حال‌شان را می‌کردیم. آنها همراه ما دنبال آی‌نور می‌گشتند اما احساس می‌کردیم سعی می‌کنند با ما رودررو نشوند و کناره‌گیری می‌کردند. وقتی می‌خواستیم چاه فاضلاب و خانه‌شان را بگردیم، می‌گفتند سمت خانه ما نیایید. اینجا چیزی نیست و ما هم فریب خوردیم، درحالی‌که جنازه بچه ما همان‌جا بود. زمانی به رفتار آنها شک ‌کردیم که دهانه پوشیده چاه فاضلاب‌شان تغییر کرد و یک‌دفعه دیدیم روی چاه پرازسنگ و کلوخ شده است. همان‌جا حدس زدیم شاید در چاه خبرهایی باشد که می‌خواهند پنهان‌ کنند. یک روز قبل از پیدا شدن جسد آی‌نور، این خانواده روستا را ترک ‌کردند و فردای همان روز پیکر برادرزاده‌ام را از چاه فاضلاب همان خانه بیرون ‌کشیدند.»

با کشف جسد، جست‌وجو برای یافتن مظنونان‌که شامل زن قاتل و خانواده‌اش می‌شد، آغاز شد. آن‌طور که عموی آی‌نور می‌گوید، آنها به ازنا و به خانه یکی از اقوام نزدیک‌شان رفته بودند که پلیس با تنگ‌تر کردن حلقه محاصره، چهار مظنون اصلی این جنایت را دستگیر و به اداره آگاهی منتقل کرد.

عموی آی‌نور در ادامه‌ گفت:«‌قاتل در اداره آگاهی هم حاضر به اعتراف نبود و وقتی می‌پرسیدند «بچه مردم را چکار کرده‌ای؟»، زیر بار نمی‌رفت و می‌گفت من این‌کاره نیستم. فامیل‌هایش از او می‌خواستند واقعیت را بگوید اما قبول نمی‌کرد و می‌گفت من نکشته‌ام. در نهایت پس از بازجویی در آگاهی، به قتل برادرزاده‌ام به قصد سرقت گوشواره‌های طلایش اعتراف ‌کرد. این خانواده و فرزندانش با این‌که مال و احشام داشتند و وضعیت مالی‌شان هم خوب بود اما گاهی سرقت‌هایی انجام می‌دادند که باعث شده بود تمام اهالی روستا شاکی شوند. ما دل‌مان می‌سوخت و با حمایت از آنها می‌گفتیم کسی کاری به کارشان نداشته باشد. این‌طور حساب کرده بودیم که اگر دزدی ‌کنند، به مال می‌زنند، اما به جان مردم ‌کاری ندارند که متاسفانه اشتباه فکر می‌کردیم و قاتل به قصد سرقت، جان دختربچه ما را هم گرفت.»

منبع: جام جم