روایتی از وضعیت همزیستی چند کارگر مهاجر
بنبست اول
«بنبست اول» روایت همزیستی چند دستفروش مهاجر است. ۵ مردی که شهر و خانوادهشان را رها کرده و برای پیدا کردن «شغل» به تهران آمدهاند. در اتاقی که به ۲۰ متر هم نمیرسد، با همسایگانی شبیه به خودشان و با درآمدی که به زحمت به اندازه حداقل دستمزد یک کارگر است، زندگی میکنند و برای حداقلیها میجنگند.
داستان «بنبست اول» تنها یک روایت از میان هزاران روایت است. داستان زندگی جوانانی که از روستاهایشان آواره میشوند تا در شهرهای بزرگ به کارگران روزمزد یا دستفروشان خیابانی تبدیل شوند. آنها چه تحصیلکرده باشند چه درس را نیمهکاره رها، اغلب موفق نمیشوند در روستا یا شهرهای کوچشان شغلی دست و پا کنند پس عطای زندگی در شهر و دیار را به لقای زندگی اشتراکی با درآمدهای ناچیز میبخشند.