رنج اقناع مردم
در تاکسی نشسته بودم، بحث درگرفت. روان جامعه از خبر اعدام محسن 23 ساله، آزرده شده؛ مسافران حاضر در تاکسی اخباری دروغی را که شنیده بودند، به عنوان خبر موثق به دیگران بازگو میکردند. داشتم شاخ درمیآوردم که چطور در پایتخت کشور، آدمهای باسواد، چنین خامِ اخبار ساختگی و جنگ روانی شدهاند؟
در تاکسی نشسته بودم، بحث درگرفت. روان جامعه از خبر اعدام محسن 23 ساله، آزرده شده؛ مسافران حاضر در تاکسی اخباری دروغی را که شنیده بودند، به عنوان خبر موثق به دیگران بازگو میکردند. داشتم شاخ درمیآوردم که چطور در پایتخت کشور، آدمهای باسواد، چنین خامِ اخبار ساختگی و جنگ روانی شدهاند؟ مگر میشود آدم متوجه دروغ و بیپایه و اساس بودن چنین اخباری نشود و آنها را باور و برای دیگران هم نقل کند؟
این خبرها، شایعه و مندرآوردی نیست؛ اخباری است که تلویزیون ایراناینترنشنال در روز روشن پخش کرده. رسانههای رسمی ما چنان مخاطب را از خود راندهاند که رسانههای فارسیزبان بیرونی، مرجع خبریشان شدهاند و عنان افکار عمومی را به هر سوکه دلشان میخواهد، میکشانند. سه ماه بلوا، شاید نتیجه بیتوجهی و بیمحلی به هشدارهای مکرر کارشناسان دلسوز درباره ناکارآمدی رسانه ملی و کژکارکردی رسانههای دولتی است.
در گوگل جستوجو کردم، در 10 سال گذشته، فقط منِ کارشناس، 642 مطلب در نقد رویکرد رسانهای کشور نوشتهام و هشدار دادهام! هزاران بار استادان فن، تبعات بیتوجهی به رسانههای مستقل و آزار و اذیت روزنامهنگاران و خطرات خروج مرجعیت خبری از کشور را گوشزد کردهاند، اما کو گوش شنوا. دیدم که در بهمن 1392 در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا، عملکرد صداوسیما را نقد کردم و گفتم: «مردم انتظار دارند رسانه ملی، آیینه تمامنمای آنها باشد و دغدغهها، آرزوها و خواستههای مردم را نشان دهد. تلویزیون به عنوان مؤثرترین وسیله ارتباطی، باید بتواند ترجمان دل مردم باشد و تصاویر آن بتواند حس مجاورت و همانندی را در مخاطب برانگیزد. وقتی تلویزیون نمیتواند چنین انتظاری را برآورده کند و اساسا خود را در این جایگاه و پاسخگو به مردم نمیداند و جلب رضایت مخاطب، جزء اهداف اصلی آن نیست، تعارض حاصل میشود. تصویری که رسانه ملی نشان میدهد، تمایلات ذهنی عده قلیلی را نمایندگی میکند که خود را به جای همه مخاطبان تصور میکنند و در پی آن هستند تا مخاطبانی مطیع و مسحور ایجاد کنند؛ کاری که نظام رسانهای اتحاد جماهیر سوسیالیستی، 70 سال دنبال کرد و نتیجهای از آن حاصل نشد. این روش شکستخورده ارتباطی، در 10 سال گذشته در رسانه ملی جریان دارد و هنوز نشانهای از تنبه و تغییر این روش ناکارآمد به چشم نمیخورد. البته رسانههای پراودایی، این شانس را داشتند که دیوار آهنین میتوانست مانع ورود فرکانسهای مزاحم شود، درحالیکه با پیشرفتهای فناوری، دیگر امروز صدا و سیما از چنین شانسی هم برخوردار نیست».
جالب است از ابتدای ناآرامیهای اخیر، همه مسئولان به نقش عمده رسانههای خارجی و ضعف رسانههای دولتی و وابسته به گروههای خاص پرداختند، ولی کمترین تغییری در روش و رویکرد این رسانهها دیده نشد. در روی همان پاشنه میچرخد و مرغ یک پا دارد. خبرگزاریها بر همان روش مألوف، منفعلانه در حال افشا و برملاکردن اخبار دروغ ایراناینترنشنال و بیبیسی فارسی هستند، غافل از آنکه مخاطبی نیست پای این افشاگریها بنشیند و تحت تأثیر قرار بگیرد. مخاطب از دست رفته است. بخشهای خبری ملالآور و سلسلهمراتبی صداوسیما، همچنان جریان دارد؛ همان تکرار مکرر اطلاعیهها و بیانیههای رسمی، سرپوشگذاشتن بر ضعفها و ناکارآمدیهای دولت و فقدان تفسیرهای گیرا و اقناعی، واقعا رسانه ملی را از حیز انتفاع انداخته است.
لابد مسئولان منتظر هستند اوضاع آرام شود تا نقص رسانههای دولتی را برطرف کنند. خدا کند که چنین باشد. البته توصیه من این است که منتظر نمانند و اصلاح را شروع کنند. هر لحظه تأخیر در این امر خُسران مسلم است. باید رسانهها را از دست دولتیها رهاند و به اهلش سپرد. شاید انجام چنین کار بزرگ و انقلابیای، به این سرعت مقدور نباشد، اما میتوان به متولیان رسانهها مهلت داد تا رویکردشان را درست کرده و بر مدار اقناع مخاطب با حرفهایگری تمرکز کنند.
ما در جنگ رسانهای هستیم. دلیلش آن است که دشمنان نظام اسلامی، متوجه ضعف عمده در این بخش شدهاند. رسانهداری، یک کار تخصصی است. اغلب مسئولان چنین میپندارند که کار رسانه را بلدند و کارشان هدایت افکار عمومی است، اما واقعیت این است که تبلیغات و پروپاگاندا با کار رسانه کاملا متفاوت است. آنچه عزیزان تسلط دارند، تبلیغات است و رسانه اصول دیگری دارد. رسانه در پی واقعیت است. آن را دستکاری نمیکند. مخاطبمحور است و سعی میکند با نشاندادن بیطرفی، آیینه صادق رویدادها باشد. در تفسیر و تحلیل، جانب انصاف را رعایت کند و در پی قالبکردن رویکرد و ذهنیت خود به مردم نباشد. مخاطب در برابر رسانه حرفهای، حس خوبی دارد. احساس میکند صادقانه جوانب مختلف مسئله برایش گفته شده و نظرات دو سوی ماجرا را دریافت کرده و خودش تصمیم میگیرد در کدام سو قرار بگیرد.
امروز به خاطر کژکارکردی رسانههای بزرگ داخلی، اختیار افکار عمومی جامعه از دست رفته و کشور در شرایط غیرقابل پیشبینی و بالقوه خطرناکی قرار گرفته است. پس لازم است برای حفظ مام میهن با ازخودگذشتگی و اراده انقلابی، رسانههای بزرگ را زیر و رو کرد تا کارآمد شوند و اعتماد ازدسترفته مردم را بازیابند.
برای شروع اصلاح، میتوان یک بخش خبری رادیو یا تلویزیون را کنترات به گروه حرفهای یکی از رسانههای مستقل سپرد و نتایجش را ارزیابی کرد. اگر خوب و مؤثر بود، همین کار را با بخشهای دیگر رسانههای حاکمیتی ادامه داد. رنج اقناع مخاطب در دوران پسامهسا، حاصل شیرینی خواهد داشت. وقت تعارف گذشته است. جوانان تغییر میخواهند. ما میتوانیم در چارچوب ارزشهای انقلابی، طرحی نو دراندازیم. دوران پسامهسا، برای ایران عزیز سرنوشتساز است و هر خطا و تعللی، تاوان عظیم و شاید غیرقابل جبرانی بر جای خواهد گذاشت. چاره کار این است: «فکرت را نو کن».