در نشست بیمه و عدالت شغلی مؤسسه راهبردهای صبا مطرح شد
زنان 9 برابر مردان بیکار شدهاند
بهزودی زنان سرپرست خانوار، فقیرترین فقرا در جامعه خواهند بود
«علی» وسط خیابان ایستاده و گونههایش را به شلاق باد سرد سپرده است. سرما سوزش را از روی صورت برنمیدارد. لای باد میلولد و مثل شلاق خودش را محکم به گونهها میکوبد و ردش، سرخ باقی میماند.
حمیدرضا عظیمی: «علی» وسط خیابان ایستاده و گونههایش را به شلاق باد سرد سپرده است. سرما سوزش را از روی صورت برنمیدارد. لای باد میلولد و مثل شلاق خودش را محکم به گونهها میکوبد و ردش، سرخ باقی میماند. بعد انگار که خوشش آمده باشد، خودش را به قسمت و تقدیر میسپارد تا هر بار تکرار شود و تکرار! حالا اگر بیل به دستت باشد و بخواهی ملاط را توی «استانبولی» بریزی و پیش دست اوستا بگذاری که واویلاست. سخت مشغول کار است. کنار کوهی از شن و ماسه ایستاده و هرازگاهی دست برهنهاش را لابهلای سرما با بازدم گرمی که از میان نسوج و رگ و پی عبور کرده و بیرون زده، گرم میکند. مثل تیکوتاک ثانیهشمار ساعت، هر هفت یا هشت ثانیه یک بار، دماغش را بالا میکشد و شاید به این شیوه میخواهد کمی از سرمای هوا بکاهد، کسی چه میداند؟
«خدا قوت، مانده نباشی» این جملات را که در محیطهای کارگری یاد گرفتهام، بیهیچ مکثی، همان لحظه که نگاهم در نگاهش قفل میشود، خطاب به «علی» به کار بردم و او هم با لبخندی گذرا، همان جواب مرسوم را داد و به کار خودش مشغول شد. گپوگفت از همینجا درگرفت. رسم کارگرها همین است. یکی که بهشان «خداقوت» بگوید انگار از خودشان است. کنارشان که بایستی، خودبهخود سر صحبت باز میشود و گاهی حتی سفره دل را هم پیشش باز میکنند. او هم شروع به صحبت کرد. سؤال میکردم و «علی» هم مثل اینکه دارد داستان تعریف میکند، سیر تا پیاز ماجرا را میگفت. 10، 12 سالی است که کار بنایی انجام میدهد، اما تا حالا «اوستا» نشده است. دلیلش هم این بوده که به قول خودش خیلی علاقه نداشته و تازه در میان کار هم به امر دیگر مشغول شده است. حتی کارش به باربری هم افتاده! میگفت: خیلی خنگ نیستم اما مشکل این بود که هم من علاقه نداشتم و از سر اجبار به فعلگی آمدم و هم این وسط مجبور بودم برای گذران زندگی کارهای دیگر هم انجام دهم. هر کاری که میشد پولی حلال درآورد و خرج زن و زندگی را داد، انجام دادم. آخر این شغل لامصب یکطوری است. اگر همیشه و دائم باشد خوب است، اما هوای برفی تعطیل است، زیاد سرد باشد تعطیل است. میدانی که چه میگویم؟ چون کار با آب است و توی هوای سرد اصلا بدن کشش ندارد. وسط این چیزها یکهو میبینی وضع خانهسازی هم خراب میشود و آنجا هم باز کار ما تعطیل است. اوضاعی داریم به خدا.
میخندید! اینکه خندههایش عصبی بود یا از روی طنز موقعیت، نفهمیدم، اما هرچه بود، خیلی مختصر و مفید اوضاع را وسط دایره ریخت. بحث به بیمه که کشید، سگرمههایش در هم رفت و انگار که دلخوری زیادی داشته باشد، چند حرف نامربوط هم زد: بیمه؟ دلت خوش است مثل اینکه. کی دلش به حال ما سوخته؟ توی همین کارگاه که حدود 20 نفر کار میکنند بچرخ ببین یک نفرشان بیمه دارد؟ بیمه مال از ما بهترونه... .
عدالت رالزی
لبخند تلخ «علی» در ذهنم میچرخد و گاه حرفهایش لگدی به احساسم میزند. بعد جملهای مثل پتک روی سرم فرود میآید: «رالز عدالت را بهمثابه انصاف میداند»؛ انگار که این وسط یک لحظه خوابم برده و «علی» با آن حرفهای گاه تلخش به سراغم آمده باشد. فرشید یزدانی دارد با آبوتاب درباره دیدگاههای عدالتمحور حرف میزند. از رالز میگوید و هابز؛ اینکه هابز عدالت را مبادلهای و توزیعی میداند و جان رالز حتی وجود برخی نابرابریها را برای تحقق عدالت لازم میداند.
عکسی که در مانیتور جلویم باز مانده، تازه همه چیز را یادم میآورد و چرتم را پاره میکند. یک پوستر با این عنوان که «بیمه و عدالت شغلی» و آن بالاتر نوشته: «مؤسسه راهبردهای صبا»؛ یکهو هبوط میکنم و از میانه گپوگفت با «علی» وسط جلسهای فرود میآیم که قرار است درباره نقش بیمه در عدالت شغلی حرف بزند. غلامرضا سلیمانیامیری مدیرعامل تأمین اجتماعی در دوره اصلاحات، فرشاد اسماعیلی حقوقدان و پژوهشگر حقوق کار و فرشید یزدانی کارشناس حوزه رفاه و تأمین اجتماعی دعوت شدهاند تا هرکدام از زاویه نگاه خود به این موضوع بپردازد. یزدانی با دقت دارد درباره نگاه جان رالز به عدالت حرف میزند و من هم میدانم که «عدالت از نظر رالز مقدم بر خوشبختی است. خوشی و کامیابی آنگاه بهعنوان یک ارزش مثبت تلقی میشود که عادلانهبودن آن محرز باشد. عدالت چارچوبی است که افراد مختلف در آن فرصت پیگرفتن آمال و ارزشهای مورد نظر خود را پیدا میکنند». ایضا «رالز از دل وضع نخستین، دو اصل عدالت را بیرون میکشد. اولین اصل، اصل آزادی است که آزادیهای اساسی برابر را برای تمام شهروندان تثبیت میکند. آزادی عقیده، آزادی اجتماع، آزادی بیان و همچنین حقوق دموکراتیک. رالز حق مالکیت شخصی را هم به این موارد اضافه میکند. اصل دوم، اصل برابری است که برای تضمین آزادیها بر سر آن توافق میشود؛ زیرا این آزادیها در واقع گزینههای پیشروی تمام افراد جامعه و تضمینکننده عدالت توزیعی در جامعه هستند. برای مثال، تضمینهای شکلی آزادی بیان و آزادی اجتماع، ارزش واقعی بسیار کمی برای افراد فقیر و حاشیهای جامعه دارد. تقاضای فرصتهای دقیقا برابر برای همه افراد جامعه، بدون شک به اصل آزادیهایی که برشمردیم و حالا قصد برابرسازیشان را داریم لطمه میزند. با وجود این میخواهیم حداقل «ارزش منصفانه» آزادیهایمان را تضمین کنیم: هرکس در هر جایگاهی از جامعه قرار بگیرد، میخواهد زندگی برایش ارزش زیستن داشته باشد و سهمی کافی از آزادی داشته باشد تا بتواند اهداف شخصیاش را دنبال کند؛ بنابراین شرکتکنندگان آزمایش فکری به این سمت حرکت میکنند که اصل دوم را شامل دو بخش ببینند: برابری منصفانه فرصتها و اصل مشهور و البته جنجالی «تفاوت». اصل دوم تضمین میکند که افراد دارای سطح مشابه استعداد و انگیزه، شانسهای نسبتا مشابهی در زندگی پیدا کنند و نابرابریهای جامعه به نفع محرومترین افراد جامعه باشد. فرشید یزدانی اینجاست که وجود بخشی از نابرابریها را از نگاه رالز توجیهپذیر میداند. نابرابریهایی که بتواند به نفع اقشار ضعیف جامعه عمل کند و در جهت تأمین عدالت قدم بردارد. او تأکید دارد که این نگاه رالزی میتواند در جهت تأمین عدالت بیمهای به جامعه کمک کند. یزدانی در بخشی از صحبتهایش میگوید: ما باید مشخص کنیم که از بیمه چه برداشتی داریم و عدالت شغلی یعنی چه تا بدانیم اینها در کدام تعریف عدالت میگنجد. به گفته او بیمه پوشش گسست دارد؛ یعنی گسستهایی که در زندگی افراد ایجاد میشود مثل گسست از کار، گسست از شغل یا سلامت و گسستهایی که در روال عمومی زندگی فرد شکل میگیرد و بیمه این وظیفه را دارد که در چنین مواقعی ورود کند و به فرد احساس خوب درباره ادامه زندگی بدهد و احساس وجود نابرابری را بزداید. درباره بیمه گفته میشود که بهترین شکل، حفظ کرامت اجتماعی است و همه اقشار جامعه بهنوعی در تحقق آن مشارکت دارند. همچنین بنیادی برای آشتی ملی است که بهنوعی تعدیل تضاد طبقاتی به حساب میآید. این سخن معروف وجود دارد که صلح بدون عدالت اجتماعی و عدالت اجتماعی بدون تأمین اجتماعی میسر نیست.
به گفته یزدانی، نقش بیمه در عدالت شغلی بیبدیل است. و با وجود تمام نقصانهایی که در زمینه اجرائی وجود دارد، نمیتوان این نقش را نادیده گرفت، زیرا بیمه قانون سفت و محکمی دارد که مبانی آن درست است. قانون حمایتی است و در این قانون تفاوتی بین مهندس و کارگر خط تولید، زن و مرد و... وجود ندارد، بنابراین نمیتوان نقش بیمه را در تعمیق عدالت شغلی نادیده گرفت.
ساز ناکوک بیمه
«غلامرضا سلیمانیامیری»، مدیرعامل تأمین اجتماعی در دوره اصلاحات هم در این نشست حضور دارد. او میگوید: بیمه در ایران مثل بقیه واژههای وارداتی است، یعنی مسئلهای نیست که از داخل عوامل اجتماعی ایران شکل گرفته باشد، بلکه بعد از حرکت جامعه ایرانی به سمت صنعتیشدن در حوالی سال 1332 به بعد شکل گرفته است. درست در زمانی که کمی قبلتر از آن راهآهن به کشور آمده بود. به هر حال این موضوع، چیزی نیست که جامعه به آن رسیده باشد. درصورتیکه در غرب به واسطه بیمه، بعد از انقلاب صنعتی جدالها و اعتراضات خونینی به وجود آمد که بین نظام سرمایهداری و کارگری شکل گرفت و بهنوعی بین اینها یک نوع آشتی برقرار کرد. اما ما در ایران نتوانستیم این بحث را بومی کنیم تا با فرهنگ و اقتصاد ایران عجین شود.
به گفته او: ابتدا برنامه این بود که بیمه را در سراسر کشور رشد و توسعه بدهیم و همه را زیر پوشش آن قرار بدهیم، اما الان حدود 60 درصد از شهروندان تحت پوشش بیمه قرار دارند. ما در صنعت بیمه در مواردی تأمین اجتماعی را با کمیته امداد و بهزیستی اشتباه گرفتهایم و از نظر قانونگذاری هم اشتباهاتی کردیم و تکالیفی غیرمنصفانه روی دوش بیمه نوپا گذاشتهایم. پس از انقلاب هم با پیشآمدن وضع جنگی و به وجود آمدن تورم و افزایش ناکارآمدی و نبود بهرهوری، اشتغال به جای اینکه رو به رشد باشد، وضع بدتری پیدا کرد و جهت آن عوض شد که این موضوع نیز به بیمه آسیب زد. او گفت: حاکمیت قوانین حمایتی زیادی وضع کرده و بر دوش سازمان تأمین اجتماعی و دیگر سازمانهای حمایتی گذاشته است و چون پول نداشته، بدهکار شده است. بعد هم که خواسته بر اثر فشار سازمانهای بیمهگر بدهیاش را بدهد، به جای پول داراییهایی را داده که سازمان تأمین اجتماعی را وارد بنگاهداری کرده است. یک مثال خوب بانک آینده است که طلبی داشته و برای تسویه آن، ایرانمال را به بانک دادهاند و براساس ارزیابیهایی که انجام شده، در عوض 200 هزار میلیارد تومان به بانک واگذار شده است. از آن سو، بانک به سپردهگذاران تعهد دارد و این تعهد باید از محل فروش یا از محل سود ایرانمال تأمین شود؛ این موضوع هم محقق نمیشود، چون ایرانمال به آن بزرگی قابل فروش نیست و مشکلات دیگر. عین همین موضوع برای صندوقهای بیمهگر اتفاق افتاده است. از گفتههای او چنین برمیآید که چون وضع سازمانهای بیمهگر به این شیوه پیش رفته، آنها عملا نمیتوانند در مسیر عدالت یا هر تعریفی که برای آنها وجود دارد، پیش بروند.
فقر زنانه
«فرشاد اسماعیلی»، حقوقدان و پژوهشگر حقوق کار هم از منظری دیگر به موضوع ورود میکند. او میگوید: من میخواهم از فرصت استفاده کنم و در این مجال در سخنان خود عدالت شغلی و عدالت جنسیتی را بهعنوان کلیدواژههای این مطلب بیان کنم. این عقیده درست است که وقتی بحث از عدالت میشود، یک معنا این است که ثروتهای جامعه باید بین عموم جامع به انصاف، توزیع شود. اما اسماعیلی معتقد است: اکنون وضعیت طوری است که فقر در یک فضای زنانه تمرکز پیدا کرده و حالا با جهش فقر در میان زنان سرپرست خانوار مواجه هستیم و در آیندهای نهچندان دور فقیرترین فقرا، زنان سرپرست خانوار خواهند بود. به گفته او: اگر قرار باشد رابطه بین عدالت شغلی و بیمه را تبیین کنیم، سؤال این است که این مفاهیم قرار است با پدیدههای نوظهور چه کند؟ یکی از این مسائل نوظهور موضوع زنان است، مانند دیگر موضوعات ازجمله کودکان، مهاجران و مسائل جنسیتی که در جامعه ظهور پیدا کرده است. اسماعیلی میافزاید: در موضوعات بیمههای اجتماعی و عدالت شغلی، هم این موضوع خودش را نشان داده است، یعنی ما در جامعه با پدیدهای مواجهیم به نام فقر زنانه. الان فقر ویژگی زنانه پیدا کرده و موضوعی جنسیتی شده است و در آینده نزدیک با حجم بسیار زیادی از فقرا در این حوزه روبهرو هستیم. وضع جامعه دیگر مانند گذشته و به شکل سنتی نیست که مثلا زنی همسرش فوت شده و او گرفتار موضوعات خاص معیشتی است. در جامعه امروز، نرخ بالای طلاق، نرخ بالای حوادث حین کار، مهاجرت، بیماری و... و شکلهای دیگر جدایی خانوادههای تکسرپرست در میان زنان را افزایش داده است. حال سؤال این است که دراینمیان نقش بیمه چیست؟
به گفته این پژوهشگر، بازار اشتغال ایران کاملا مردانه است. وقتی مسئله سرپرستی خانوار برای زن پیش میآید، نظام بیمهای چه پیشنهادی برای این حوزه دارد؟ یکی از پیشنهادها بیمه زنان سرپرست خانوار بوده که نتوانسته موفق باشد. اسماعیلی چند آمار هم داد: گزارش بانک جهانی 2024 بدترین کشورهایی را معرفی کرده که به صورت رسمی موانع قانونی برای مشارکت زنان در اقتصاد دارند. در این گزارش بعد از یمن و کرانه غربی رود اردن و غزه، ایران بیشترین موانع جنسیتی را به صورت قانونی دارد. مجمع جهانی اقتصاد هم در گزارش خود پایینترین نرخ مشارکت زنان را به ایران نسبت داده است. در گزارش 2023 این نهاد آمده است: زنان ایران بیش از 50 درصد فارغالتحصیلان دانشگاهیاند، اما 12 درصد نیروی کار را تشکیل میدهند. در گزارشهای داخلی هم آمده است که در سال 1399 یکمیلیونو 10 هزار نفر کار خودشان را از دست دادهاند که از این میزان 663هزارو 852 نفر زن بودهاند، یعنی به لحاظ عددی زنان دو برابر مردان شغل خود را از دست دادهاند. اما موضوع عمیقتر از این است. براساس این آمار مردان بیش از 19 میلون نفر از جامعه شاغلان را تشکیل دادهاند، یعنی 1.7 درصد آنها بیکار شدهاند و زنان چهارمیلیونو 330 هزار نفر از جامعه شاغلان را تشکیل میدهند که این اعداد نشان میدهد آنها 15 درصدشان بیکار شدهاند، یعنی 9 برابر مردان!