من یکی «شهردار نیستم»
یکی، دو روز پیش به یک «فوریت شهری» برخوردم. جوی آبی در اطراف محل زندگی با برگهای درختان و قطعاتی از زباله انباشته شده بود و اگر بارانی میآمد، آب جوی سرازیر میشد به خیابان. چند روز پیش بود که گویا در شورا بابت جمعنکردن برگها از شهرداری گلایه شده بود، و مشکلاتی که به همراه آورده. خود من هم چند وقتی بود امید زیادی به سامانه فوریتهای شهرداری نداشتم.
یکی، دو روز پیش به یک «فوریت شهری» برخوردم. جوی آبی در اطراف محل زندگی با برگهای درختان و قطعاتی از زباله انباشته شده بود و اگر بارانی میآمد، آب جوی سرازیر میشد به خیابان. چند روز پیش بود که گویا در شورا بابت جمعنکردن برگها از شهرداری گلایه شده بود، و مشکلاتی که به همراه آورده. خود من هم چند وقتی بود امید زیادی به سامانه فوریتهای شهرداری نداشتم. تجربههای این یکی، دو سال من و دوروبریها نشان میداد ظاهرا مأموران خدمات شهری بعضی مناطق همهجا این «فوریتها» را جدی نمیگیرند: درختان کهنسالی خشکیدند یا خشکتر شدند، لوله آبی هنوز نشت میکرد، موشهایی همچنان در محل تجمع زبالههای دور از دسترس جولان میدادند. ظاهر امر رعایت میشد، پیامی به گردش میافتاد، تماسی گرفته میشد برای پیگیری و... ولی آخرش انگار نه کسی از کسی حساب میبرد و نه کسی از کسی حساب میخواهد!
ولی همزمان در همین اطراف، خیابانهای متعددی یکی بعد از دیگری آسفالت مجدد میشد! ازاینرو هم به همان سامانه شکایت بردم. نفهمیدم مشکل آسفالت این خیابانها چه بود که آنها را میتراشیدند و چه اصراری بود که ظاهرا خیابانهای خلوت اولویت باشند. همان آسفالت هم جایی درست و تمیز انجام نمیشد و جایی دیگر یک هفته از آسفالت نگذشته، برای کار دیگری حفاری شد. همین آسفالتهای تراشیده هم تبدیل به معضل دیگری شده و جا و بیجا روی زمینهای خاکی پهن شدند تا هوای تابستان را گرمتر کنند. هنوز هم نمیدانم چه کسی تقاضای این دوبارهکاریها را داشته است. همانطورکه این را هم نمیدانیم که کدام شهروندی از جدولگذاری خیابانهای اصلی شهر یا کفسازی پیادهراههای پرت و بیعابر شکایت داشته که شهرداری اینقدر بر ساخت و نوسازی آنها اصرار دارد، البته با تولید حجم عظیمی از نخاله حاصل از تخریب.
سرتان را درد نیاورم. بیشتر از سر لجبازی فکر کردم پیامدادن بالاخره بیفایده هم نیست. ولی این بار واقعا عجیب بود. پس از تماس، متصدی سامانه با چنان شعفی پاسخم را داد که یاد فروشندگان برندهای گرانقیمت افتادم! خیلی محترمانه و با تأنی به حرفهایم گوش داد. شمارهام را رقم به رقم بازخوانی کرد. فکر کردم دقت میکند که اشتباه نشود. ولی یک اتفاق جدید افتاد؛ کدی برایم آمد و از من خواست که کد را بخوانم. یک لحظه دودل شدم. ولی اینجا سامانه شهرداری بود، کد هم از پیششماره شهرداری آمده بود و نه مثلا بانک. کد را دادم، به تصور مثبت اینکه متصدی یادشده از طریق سامانه شهروندی 137 مشغول ثبت پیام است. ایشان هم با ذکر نام و نام خانوادگی من بسیار تشکر کرد؛ جا خوردم از اینهمه گرمی و این پیشرفت سامانه که سوابق من را جلوی چشم متصدی گذاشته بود. ولی تماس که قطع شد، پیامی آمد که مثل آب سرد همه آن گرمی را برد: «شهروند گرامی از مشارکت ارزشمند شما در طرح من شهردارم، سپاسگزاریم»! قبلا از مشارکت فلهای سیمکارتها و شمارهها در طرح من شهردارم شنیده بودم. ولی این میزان از تقلب آشکار و دوشیدن اعتماد باقیمانده مردم به شهرداری و سامانهای که نزدیک 20 سال برای آن زحمت کشده شده، واقعا ناراحتکننده است.
از دو حال خارج نیست؛ یا مدیران شهرداری خودشان چنین مجوزی برای بهرهبرداری از این سامانه و امکانات دیگر دادهاند یا کارمند شهرداری به هر انگیزهای هیچگونه نگرانی از بابت سوءاستفاده از سامانهها و اطلاعات شخصی شهروندان ندارد. اگر حالت نخست باشد که مجال پرداختن به آن، این روزنامه و یادداشت نیست. ولی در حالت دوم (که امیدوارم همان باشد) از شهرداری تهران میپرسم آیا همه پروژههای شهرداری اولویت شهروندان است؟ و اگر اینطور هست، وقتی توان و زیرساخت کاری وجود ندارد، چه اصراری بر انجام پر از ایراد آن هست؟
ماجرای هکشدن شهرداری نشان داد که زیرساختهای شهرداری برای هوشمندسازی و جمعسپاری نقص دارد و باید فکری به حال آن کرد. این شواهد هم نشان میدهد که در بهترین حالت کارکنان شهرداری آموزشهای لازم را برای صیانت از حریم فردی شهروندان ندیدهاند یا برای نظام بازرسی شهرداری تره هم خرد نمیکنند، یا هر دو. در چنین وضعیتی این ابتکارات بکر وسیله جدیدی برای زایلشدن اعتماد باقیمانده شهروندان میتواند باشد؛ نهفقط به سامانههای شهرداری، بلکه به کل نهادهای رسمی کشور. آیا سوءاستفاده کارمندان معمولی از رأی و شماره و هویت شهروندان برای رأیدهی یا نظردهی جعلی تبعات منفی نخواهد داشت؟ نمیدانم که با شماره من به ساختوساز در پارک قیطریه رأی دادند یا هتل 30 طبقه ولنجک؟ فردا روز هم بدیهی است که به نتیجه این طرح شک کنم.
این درست که معطلماندن هوشمندسازی در تهران، خسارت بسیار بزرگی است؛ ولی خسارت بزرگتر آن است که اعتماد مردم به هرچه نظرخواهی است، به باد برود. «من شهردارم» در دور ابتدایی بازتاب خوبی پیدا کرده بود. برای نخستین بار دیدم که نهاد ذینفعی از شهروندان برای حمایت از یک طرح شهری پیامک میداد. این ابتکار میتوانست مشارکتساز باشد ولی با فقدان مقررات و نظارت و آموزش و ارتقای زیرساختها به ضد خود بدل خواهد شد. من یکی، از این مشارکت اجباری فعلا آموختم که به هر سامانهای در شهرداری اعتماد نکنم. از انصاف هم دور نشوم که بعد از این شهردارشدن تحمیلی و شکایت تندی که بلافاصله (به همان سامانه!) کردم، فوریتهای شهری سریع رفع شد. قول دادند که تهوتوی این سوءاستفاده را هم دربیاروند، البته دستکم بعد از 20 روز! تا آن موقع شما هم مراقب باشید.