|

آرزوهای واهی

آیا میدانند اعتبار و ماندگاری یک مدرسه به معلم و شیوه تدریس اوست ؟ پس اگر مبنا را بر این موضوع میدانیم چرا به خاطر مبلغی ناچیز باید تمام کار و زحمات و حتی گاهی شخصیت او زیر سوال برود ؟

آرزوهای واهی

به گزارش گروه رسانه ای شرق؛ سعیده طاهری معلم و مدرس دانشگاه: شب عید است و تمام فکر و تمرکز دانش آموزان این است که هر چه زودتر اسفند تمام شود و روزهای به اصطلاح تعیلات را شروع کنند.ولی معلم ها همگی در تلاشند که بتوانند دانش آموزان را تا انتهای اسفند بکشانند تا شاید روزهای پایانی سال قدری در حقوق آخر سالشان تاثیر گذار باشد . در اوایل دهه سوم ماه اسفند هر روز که به مدرسه میروی چند همکار در دفتر نشسته اند و خود را مشغول نشان میدهند که مبادا مدیر ناگهان بیاید و چهره اش از بیکاری آن ها در هم رود . در حالیکه خود را جمع و جور میکنند و لبخند تلخی میزنند طوریکه گویا متهمی را دستگیر کرده باشند. هفته آخر بحث همیشگی معلم ها رو میشنوی که دانش آموزان نیامدند چرا قرار است حقوق ما کم شود و مدیر آموزشی در حالیکه بین مدیر و معلم گیر افتاده است می گوید :« در تلاشیم که حقوق این ماه را کامل پرداخت کنند» و همه معلم ها در عین آنکه میدانند در نهایت در قبال این حقوق قرار است یکی از مزایای دیگر از بین ببرود باز لبخندی میزنند و از دفتر بیرون می آیند. دانش آموزان با شیطنتی از ما می پرسند :« خانم تا کی باید به مدرسه بیاییم؟» و تو مجبوری برای دریافت حقوقت بگویی تا پایان اسفند در حالیکه میدانی ته دلشان خودشان میدانند که چه زمانی قرار است دیگر نیایند . مدیر آموزشی با حالتی بین پیروزی و نا امیدی می آید و خبر از این میدهد که حقوق این ماه کامل پرداخت می شود ولی دیگر حرف عیدی و روز معلم را نزنید . در اتاق همهمه بالا می گیرد . چرا باید آنچه حق معلم است در ازای دریافت حقوق کامل این ماه از بین برود ؟ چرا باید قراردادی رسمی مبنی بر این نباشد که آمدن یا نیامدن شاگرد هیچ ارتباطی به معلم ندارد ، او که حضور دارد و طبق قرارداد فی مابین به تعهدات خود عمل کرده ، پس چرا باید منتظر حضور دانش آموزان باشد ؟ حال که دانش آموزان نیامدند چرا باید با تهدید در مورد دریافت حقوق حرف زده شود. آیا این که این قشر نیز جزیی از جامعه هستند و نیازهایشان به همانگونه که افراد معمولی برطرف میشود باید برطرف شوند را آموزش و‌ پرورش پذیرفته است؟ آیا مدیران میدانند اگر معلمی نباشد مدرسه ای نیست ؟ آیا میدانند اعتبار و ماندگاری یک مدرسه به معلم و شیوه تدریس اوست ؟ پس اگر مبنا را بر این موضوع میدانیم چرا به خاطر مبلغی ناچیز باید تمام کار و زحمات و حتی گاهی شخصیت او زیر سوال برود ؟ اگر نیاز جامعه به وجود این افراد در آموزش حس شده است پس چرا هیچگونه پشتوانه ای دیده نمی شود ؟ خانم مدیر ، من یک معلمم … در این جامعه زندگی میکنم و در این مملکت نان میخورم  از جنس شما هستم مرا ببین ، درک کن، و بدان در مقابل شما نایستاده ایم . در تمام سال های سخت و طاقت فرسای تدریس آنلاین در کنار شما بودیم ، حال چه شد که همان دبیران را مقابل خود میبینید تا جاییکه تحقیر و توهین والدین در خصوص نیامدن دانش آموز به دبیر بر میگردد . درد یعنی درس خواندن در کشوری که در نهایت بدانی شغلی نداری

درد یعنی در قبال زمانیکه برای شغل گذاشته ای حقوقی که جایز است را دریافت نمیکنی

درد یعنی در مقابل کلمه معلم بارها و بارها توهین و تحقیر مدیر و والدین را بشنوی

درد بعنی صدایی که هیچ وقت به جایی نمیرسد و تنها امید تو نوشتن باشد……