|

نگاهی به تور دیپلماتیک عباس عراقچی در گفت‌وگو با جلال میرزایی

ضروری، اما نیازمند هدف‌گذاری

حدود دو هفته است که از سفرهای منطقه‌ای عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران می‌گذرد و هم‌زمان با آن شاهد تحولات جدیدی در منطقه خاورمیانه هستیم که بر حساسیت اوضاع غرب آسیا می‌افزاید. در عین حال برخی با قریب‌الوقوع دانستن پاسخ اسرائیل به عملیات موشکی وعده صادق ۲، از تشدید تنش تهران و تل‌آویو می‌گویند. در چنین شرایطی انتقاداتی به کارآمدی و تأثیرگذاری تور دیپلماتیک سکاندار سیاست خارجی ایران مطرح شده است که برای واکاوی بیشتر این انتقادات به گفت‌وگویی با جلال میرزایی، نماینده مجلس دهم، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی و بین‌الملل نشسته‌ایم تا ارزیابی او را درباره این سفرهای منطقه‌ای جویا شویم.

ضروری، اما  نیازمند  هدف‌گذاری

عبدالرحمن فتح‌الهی: حدود دو هفته است که از سفرهای منطقه‌ای عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران می‌گذرد و هم‌زمان با آن شاهد تحولات جدیدی در منطقه خاورمیانه هستیم که بر حساسیت اوضاع غرب آسیا می‌افزاید. در عین حال برخی با قریب‌الوقوع دانستن پاسخ اسرائیل به عملیات موشکی وعده صادق ۲، از تشدید تنش تهران و تل‌آویو می‌گویند. در چنین شرایطی انتقاداتی به کارآمدی و تأثیرگذاری تور دیپلماتیک سکاندار سیاست خارجی ایران مطرح شده است که برای واکاوی بیشتر این انتقادات به گفت‌وگویی با جلال میرزایی، نماینده مجلس دهم، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی و بین‌الملل نشسته‌ایم تا ارزیابی او را درباره این سفرهای منطقه‌ای جویا شویم.

   

‌ نزدیک به دو هفته است که عباس عراقچی، وزیر امور خارجه به واسطه معادلات حساس منطقه و سیاست جنگ‌افروزانه نتانیاهو در فلسطین و لبنان، تور دیپلماتیک منطقه‌ای خود را از لبنان و سوریه آغاز کرد و بعد از آن به عربستان، قطر، اردن، عمان، مصر و ترکیه کشیده شد. با این حال برخی ناظران درخصوص کارآمدی و تأثیرگذاری این تور دیپلماتیک تشکیک کرده‌اند؛ ارزیابی شما در این مورد چیست؟ آیا شما هم قائل به منشأ اثر بودن سفرهای منطقه‌ای آقای عراقچی هستید؟

آیا منظورتان از ناظران، مصاحبه چند روز پیش «شرق» است؟ من مصاحبه را خواندم که انتقاد جدی به سفرهای منطقه‌ای آقای عراقچی داشت. اما واقعیت مطلب این است که در علم دیپلماسی و سیاست خارجی، رسالت و مأموریتی که هر دیپلمات از وزیر امور خارجه تا سفیر و سایر فعالان این حوزه تعریف می‌کنند این است که «منافع ملی» و «امنیت ملی» کشور را محقق کنند. اساسا وظیفه دستگاه دیپلماسی کشور همین است. متأسفانه بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و به خصوص طی دو، سه ماه اخیر که شاهد حملات، ترورها و جنایات اسرائیل در لبنان و فلسطین هستیم، به هر حال معادلات جدید و حتی بی‌سابقه‌ای در خاورمیانه شکل گرفته است که می‌تواند منافع ملی و امنیت ملی و حتی تمامیت ارضی را مورد تهدید قرار دهد. بنابراین بدیهی است که الان، اولویت روی معادلات خاورمیانه قرار بگیرد و به فوریت باید فکری برای حل‌وفصل یا حداقل تعدیل تنش‌های منطقه‌ای کرد که به تأمین منافع ملی و حفظ امنیت ملی کمک کند. بنابراین اگر می‌بینید که طی دو هفته اخیر آقای عراقچی یک تور دیپلماتیک منطقه‌ای به راه انداخته است، باید در این راستا دید. البته من هم معتقدم زمانی این تور دیپلماتیک می‌تواند ارزشمند و قابل دفاع باشد که دربردارنده اهداف و در نهایت دستاوردی ملموس و عینی باشد، وگرنه صرف انجام سفرهای منطقه‌ای در این شرایط کمکی به حل‌وفصل بحران منطقه‌ای نمی‌کند و در عین حال کمکی هم به حفظ منافع و امنیت ملی نمی‌کند. ضمن اینکه نباید همه چیز را تنها به آقای عراقچی و حتی رئیس‌جمهور محدود کرد. به هر حال عرصه سیاست خارجی یک عرصه فراقوه‌ای و بالادستی است که باید همه نهادها و چهره‌های اصلی نظام روی آن اتفاق نظر داشته باشند و در نهایت تصمیم نهایی توسط وزیر امور خارجه اجرائی می‌شود.

‌ پس معتقدید مقوله «ساختار-کارگزار» اکنون دست عراقچی را بسته است؟

مسئله بستن دست عراقچی نیست؛ مسئله اینجاست که تحولات منطقه ایجاب می‌کند که سیاست خارجی نهایی توسط نهادهای بالادستی تبیین شود و بعد هم این ریل را برای وزارت امور خارجه تعریف کنند که به جای مذاکره با اروپا و آمریکا، فعلا اولویت را روی تحولات منطقه قرار دهد. در صورتی که شاید عراقچی در نظر داشته باشد اولویت را روی اروپا و آمریکا قرار دهد.

‌ به بیان شما امکان دارد که خود عراقچی هم مخالف این نوع دیپلماسی منطقه‌ای باشد؟

شاید؛ من در این خصوص نمی‌توانم نظر بدهم. اما آن چیزی که توسط نهادهای بالادستی به او ابلاغ می‌شود نهایتا دستور کار او خواهد بود.

‌ از فحوای کلامتان به نظر می‌رسد که شما هم می‌توانید به‌نحوی منتقد سفرهای دیپلماتیک منطقه‌ای عراقچی باشید؟

منتقد و مخالف به معنای اینکه مانند مصاحبه «شرق»، حمله سفت و سختی به این سفرهای منطقه‌ای بکنم، ندارم و اتفاقا باور دارم که در این شرایط باید این سفرها انجام شود. اما من از جنبه دیگری با این سفرهای منطقه‌ای آقای عراقچی مشکل دارم. تأکید می‌کنم که مشکل دارم.

‌ از چه منظری؟

از این منظر که واقعا به نظر من هیچ برنامه کاری برای آقای عراقچی در این سفرهای منطقه‌ای تعریف نشده است. هیچ کدام از مراکز تصمیم‌گیری، تحلیلگران و صاحب‌نظران برای وزیر هدف‌گذاری درست و دقیقی را طرح نکرده‌اند.

‌ کلی‌گویی در تحلیلتان وجود دارد؛ منظور مشخصتان از برنامه کاری چیست؟

منظورم این است که برای سفرهای عراقچی این تعریف نشده که اکنون ما در چه حوزه‌هایی با کدام‌یک از کشورهای خاورمیانه بحران داریم و این بحران‌ها دسته‌بندی و موضوع‌بندی نشده است. متأسفانه در سفرهای آقای عراقچی به کشورهای منطقه صرفا برخی کلی‌گویی‌ها و شعارزدگی در قبال مسئله فلسطین و لبنان و سیاست‌های جنگ‌افروزانه اسرائیل دیده می‌شود، بدون آنکه واقعا برنامه‌ریزی روی سفر به آن مقصدها صورت گرفته باشد. بعد از آن هم واقعا ارزیابی روشنی برای رسانه‌ها و افکار عمومی انجام نمی‌شود که دستاورد آقای عراقچی از سفر به عربستان، مصر، سوریه، لبنان، اردن، ترکیه و... چه بوده است؛ مثلا می‌توانند بگویند که چگونه در سفر به ترکیه توانستیم با کمک آنکارا و دیگر اعضای روند ۳+۳ به حل اختلافات در قفقاز کمک کنیم و این جزئیات دستاوردهای سفر به ترکیه را رسانه‌ای کنند. یا با کمک قاهره یا ریاض توانستیم به حل‌وفصل مشکلات لبنان و فلسطین کمک کنیم و این جزئیات سفرهاست؛ بله قطعا موضوعات محرمانه نمی‌تواند منتشر شود، اما می‌توان یک روشنگری حداقلی برای رسانه‌ها، افکار عمومی و تحلیلگران داشت. اکنون دو هفته است که آقای عراقچی یک تور دیپلماتیک را در دستور کار قرار داده، ولی هیچ موضوع روشنی برای افکار عمومی ارائه نشده است. صرفا اخبار و گزارش‌های دیدارها منتشر می‌شود.

‌ یعنی شما با اصل سفرهای منطقه‌ای مشکل ندارید؟

خیر. چون گفتم بنا به اقتضائات فعلی منطقه باید این سفرها صورت بگیرد، اما مسئله و مشکل من این است که به نظر می‌رسد این سفرهای آقای عراقچی با نوعی سردرگمی همراه است و صرفا برای رفع تکلیف و روزمرگی، این سفرها انجام می‌شود و همان موضع‌های تکراری در دیدار با تمام مقامات کشورهای منطقه‌ای دیده می‌شود. گویی عراقچی یک جمله واحد را در همه کشورها تکرار می‌کند. این سیاست خارجی و دیپلماسی نیست.

‌ و راهکار شما چیست؟

باید متناسب با هر کشور، حوزه بحران مشترک تعریف شود و به دنبال آن، برای هر کشور یک منافع مشترک تعریف کنیم. اگر واقعا آقای عراقچی در پی آن است که تحولات منطقه و جنگ‌افروزی‌های نتانیاهو را کنترل کند، باید ایشان و نهادهای بالادستی یک برنامه‌ریزی دقیق و هدف‌گذاری مشخص را برای سفر به هر کشور تعریف کنند.  آقای عراقچی اکنون مانند مدیری شده است که به جای پیگیری راهبرد تعریف‌شده خود با یک روزمرگی، امروز را به فردا و فردا را به روز بعد وصل می‌کند، بدون آنکه برنامه‌ای برای میان‌مدت و بلندمدت داشته باشد و این‌طور چهار سال دولت پزشکیان هم تمام می‌شود. البته تحولات منطقه هم باعث شده است آن چیزی که مد نظر او (عراقچی) بود، فعلا از دستور کار خارج شود.

‌ به مصاحبه پیشین «شرق» اشاره داشتید. برخی معتقد بودند که در این شرایط نباید چنین انتقاداتی با چنین ادبیاتی مطرح شود، چون نوعی خودزنی است. شما هم چنین برداشتی دارید؟

نه. اما من نظر متفاوتی دارم.

‌ چه نظری؟

طبق همان مسئله و مقوله «ساختار-کارگزار» باید اذعان داشت که وزیر امور خارجه فعال مایشا نیست و از طرف دیگر من انتقادی که به سفرهای آقای عراقچی دارم این است که هیچ‌گونه برنامه‌ریزی برای تعریف منافع مشترک طی سال‌های گذشته صورت نگرفته است. اگر آقای عراقچی می‌خواهد به کمک مصر، اردن، ترکیه و عربستان یا هر کشور دیگری به حل‌وفصل مشکلات منطقه نائل آید، باید منافع مشترکی را برای هر کدام از این کشورها متناسب با اقتضائات همان کشور تعریف کرد. قبل‌تر عنوان کردم تا زمانی که این منافع مشترک نباشد، هیچ‌کدام از کشورهای منطقه، نه توان و نه تمایلی برای همکاری با تهران در هیچ زمینه‌ای از آتش‌بس در لبنان و فلسطین تا مهار اسرائیل نخواهند داشت. باید این منافع مشترک طی سال‌های گذشته تعریف می‌شد.

‌ منافع مشترک از این بالاتر که تهران به دنبال امنیت منطقه‌ای برای همه کشورهای حاضر در خاورمیانه است؟

واقعیت این است که امنیت منطقه‌ای از نگاه تهران کاملا متفاوت و حتی متضاد از امنیت منطقه‌ای مدنظر عربستان، مصر، اردن و... است. به همین دلیل نمی‌توان با شعار مهار اسرائیل یا آتش‌بس در لبنان و فلسطین، امیدی به کمک این کشورها داشت.

‌ چرا؟

چون بدون شک این کشورها، هم در تحولات لبنان، هم در تحولات فلسطین و هم در مهار اسرائیل اهدافی متناقض از اهداف تهران دارند. باید اعتراف کرد که عربستان اکنون یک فضای ایدئال را با سیاست‌های جنگ‌افروزانه نتانیاهو به دست آورده که تمام رقبای منطقه‌ای خود را یکی پس از دیگری کنار گذاشته است بدون آنکه هزینه‌ای متقبل شود. پس بدیهی است که عربستان با یک دیدار آقای عراقچی کمکی به حل‌وفصل معادلات منطقه نمی‌کند. فقط عربستان نیست. ببینید زمانی ترکیه، مصر، اردن، عربستان یا دیگر کشورها حاضر به همکاری با ایران برای تقابل با اسرائیل هستند که بدانند از مسیر همکاری با ایران به منافعی دست پیدا خواهند کرد. ولی متأسفانه در سفرهای منطقه‌ای عراقچی، چنین دقت نظری صورت نگرفته است و صرفاً چند جمله را مدام در کشورها از زبان آقای عراقچی می‌شنویم. یعنی بدون توجه به منافع منطقه‌ای و منافع بازیگران، صرفا و صرفا به دنبال پیگیری اهداف خودمان در کنترل اسرائیل هستیم. متأسفانه در این سفرها هم سعی می‌شود فقط طرف مقابل را توجیه کنیم. یعنی طرف عربستانی، مصری، ترکیه‌ای را توجیه کنیم، بدون آنکه بخواهیم دیگران را در منافع مشترک شریک کنیم. فقط به دنبال توجیه هستیم و اصرار داریم که طرف مقابل هم بر حقانیت مواضع ایران صحه بگذارد. این سیاست خارجی نیست.

حالا که مصاحبه «شرق» را خوانده‌اید، آیا شما هم متصورید که باید اولویت سیاست خارجی دولت پزشکیان روی آغاز مذاکرات با اروپا و آمریکا مطابق با روند نیویورک باشد؟

باید اعتراف کرد که فعلا، تأکید می‌کنم فعلا فضا و بستری برای مذاکرات، چه با اروپا و چه با آمریکا وجود ندارد. در قبال آمریکا که تکلیف روشن است. تا زمان برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری و روی کار آمدن دولت جدید، نمی‌توان کاری در قبال مذاکرات با آمریکا انجام داد. درخصوص اروپایی‌ها متأسفانه باید اذعان داشت علیرغم برنامه‌ای که عراقچی برای بازکردن پنجره روابط سردمان با اروپا داشت، ادعای ارسال موشک‌های بالستیک کوتاه‌برد، نقطه عطفی در تشدید گسل بین تهران و قاره سبز شد. اتفاقا به همین دلیل شاهد سلسله تحریم‌هایی درخصوص شرکت‌های هواپیمایی و همچنین اظهارات تند و بی‌سابقه اروپایی‌ها در قبال مالکیت ایران بر جزایر سه‌گانه هستیم و حتی از لفظ «اشغالگری» استفاده کردند. در شرایط فعلی، موقتا باید منطقه خاورمیانه را کنترل کرد. البته تأکید می‌کنم وزارت امور خارجه و شخص وزیر نباید دچار روزمرگی شود و همه تمرکز و توانش را روی تحولات منطقه بگذارد، بدون آنکه به موضوعات اصلی در قبال آغاز گفت‌وگوها برای لغو تحریم‌ها و بهبود وضعیت معیشتی بپردازد. فرصت بسیار کوتاه است. نمی‌توان حتی یک روز را هم از دست داد. اکنون نزدیک به دو، سه ماه است که از عمر دولت پزشکیان گذشته است و همین دو ماه، دو ماه باعث می‌شود که چهار سال دولت پزشکیان تمام شود، بدون آنکه دستاوردی در راستای شعارها و وعده‌ها حاصل شده باشد. اما واقعا بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا باید به شکل دقیق، جدی و هوشمند، هم برای مناسبات با اروپا و هم مناسبات با آمریکا برنامه‌ریزی دقیق داشت، چه با پیروزی کاملا هریس و چه با پیروزی دونالد ترامپ. چون این روند دو ماه اخیر قابل دوام نیست.