مدافع تصویری ایرانشهری
درباره آثار کوروش بیگپور، گرافیست ایرانی
«امر مدرن خود را نه به مثابه فرایند، بلکه به مثابه ماهیت تحقق میبخشد؛ امر مدرن خود را همچون نتیجه عرضه میدارد». با تمام درد و جراحتی که شاید از نظر بسیاری بر تاریخ و گذشته وارد شده و میشود، آنطور که آنتونیو نگری در نامه به جیان مارکو درباره امر انتزاعی در بالا بدان اشاره کرد: «همین است که هست. مدرنیسم لازمالاجراست».
«امر مدرن خود را نه به مثابه فرایند، بلکه به مثابه ماهیت تحقق میبخشد؛ امر مدرن خود را همچون نتیجه عرضه میدارد». با تمام درد و جراحتی که شاید از نظر بسیاری بر تاریخ و گذشته وارد شده و میشود، آنطور که آنتونیو نگری در نامه به جیان مارکو درباره امر انتزاعی در بالا بدان اشاره کرد: «همین است که هست. مدرنیسم لازمالاجراست». مدرنشدن نهفقط سرنوشت یک جامعه، که سرنوشت فرهنگ و برساختههایش با تمام بنمایههای سنتیاش خواهد بود. بنمایههایی که شاید چهره و صورت خود را از دست بدهند ولی در معنا و ریشه و به قول قدما، در سیرت در دوران مدرن حضور چهبسا عمیقتر و اثرگذارتری نیز داشته باشند. اساسا از این منظر مدرنیته، هم یک ضرورت و هم یک توسعهدهنده و روزآمدگرا برای آداب و ایدهها و طرحهای سنتی باشد. مهمترین برساخته فرهنگ ایرانی که از عناصر سازنده آن قدیمیتر و پابرجاتر نیز بوده، زبان فارسی و خط فارسی است. نقطه اتصال و درعینحال پروبالدهنده فرهنگی که امروز به ایران از آن یاد میشود، همان نقطهای که پل تغییر نگاه و ابزار رشد زبانی و دیدگاهی و امکان وسیع واردشدن به دنیای جدید را به مردمان سرزمینهای بسیاری از میانه جهان فراهم کرده است. در این مسیر تاریخی که فرهنگ ایرانی طی کرده، عناصر آن نیز در تکاپو برای تغییر و رشد بودهاند و زبان و خط فارسی شاید راکدترین آن برای قرنها و پرتکاپوترین آن برای دهههای اخیر بوده باشد. هنرمندان بسیاری که نگاهی به کارکرد و ظرفیتهای پنهان و آشکار خط فارسی و وسیعتر از آن زبان فارسی به عنوان دریچهای خوشمنظره به جهان داشتند، سعی کردهاند مسیرگشا باشند و قدری این ساختار سنتی را شکسته و قاب زبان فارسی و بهویژه پلتفرم تحقق آن خط فارسی را وسعت ببخشند. از میرعلی تبریزی و میرعماد حسنی، تا میرزا محمدحسین عمادالکتاب و میرزاعبدالله و امیرخانی که سعی کردند به آن تنوع و غنا ببخشند، تا احصایی و زندهرودی که آن را به سمت زیباییشناسی، نقاشی و فرم ببرند، تا رضا عابدینی و بسیاری از هنرمندان معاصر و حتی نقاشان و معماران و مجسمهسازانی که آن را به سمت دیزاین و کارایی و معنا کشاندند، هر کدام در دورههای خود پلهای خط فارسی را به مسیر مدرنشدن نزدیک کردند. علی حصوری در کتاب زیبایی خط فارسی بهدرستی میگوید: «یکی از کارکردهای هنر، ایجاد فضایی متفاوت و در نتیجه انتظارات تازه است که گاه پاسخ آن خود موکول به تاریخ است. هرچه این پاسخ دیرتر داده شود، نشان عقبماندگی فرزندان از پدران است. کسی که به راهی تازه میرود کاری به مراتب دشوارتر از آن میکند که سپستر و با در دست داشتن رهاوردهای تاریخی و علمی آن را معنی میکند. حال اگر کسی خود پرسشی هنری را مطرح کند و خود دستکم یک پاسخ به آن بدهد، امر مدرن را تحقق بخشیده است». این گروه که عمدتا گرافیستهای ایرانی بودند، هرکدام بعد از قرنها خوشنویسی سنتی و نگارش وفادارانه خط فارسی که میتوان گفت همان دورهای است که پسران از پدران عقب مانده بودند، سعی کردند هرکدام به نوبه خود پاسخی به پرسشی دهند که خود ایجادکننده آن بودند. حال بماند که امر مدرن خود مقدمهای بر امر معاصرشدن است و ما راه طولانی داریم تا معاصر شویم. حداقل آنگونه که شاملو درباره سنتیبودن موسیقی ایرانی میگوید شامل خط فارسی هم میشود و ما در اینکه بتوانیم در جهان جدید با انبوهی از مفاهیم و معانی مختلف همچنان زبان پویا و پرکاربرد و پرظرفیتی داشته باشیم، فاصله داریم. اما چه باید کرد؟ راهش ادامهدادن همین مسیر و درآمیختهشدن با موضوعات جهان جدید و به چالش کشاندن زبان فارسی و خط فارسی است.
بر این اساس، کوروش بیگپور در مقام گرافیست و هنرمند را باید ادامهدهنده همین مسیر و پاسخدهنده به پرسشی دانست که آیا زبان و خط فارسی در مواجهه با جامعه جهانی و نیازهای مدرن و معاصر آن حرفی برای گفتن دارد و او جزء معدود هنرمندانی است که با مهاجرت به آمریکا و کار در محیطی کاملا کندهشده از بوم زبانی و فرهنگی خود، سعی در پاسخدادن به این پرسش دارد. امروزه فونت در مقام رسمالخط قرار گرفته و به مراتب فراگیرتر عمل کرده و نقش بسزایی در دیگر هنرها و علوم حتی داشته است. زیرا هرچه از مجرای تفکر و اندیشه میگذرد، باید به وسیله قلم و تایپ به نگارش درآید و خود را ثبت کند.
من زبان و خط فارسی را با هم و کنار هم میآورم؛ زیرا آنها را جدا از یکدیگر و مجزا از هم نمیدانم. این زبان و خط باید هموزن با تکنولوژی خود را جلو بیاورد و بتواند ظرفیتهای خود را افزایش دهد. در جهانی که هر روز مفهومی تازه، تصویری تازه و شکل و نیازی تازه درحال زادهشدن است، نمیتوان با زبان و خط کهنه پیش رفت و حرف زد و مدعی سهم و جایگاه و نقش نیز شد. کوروش بیگپور با اندیشه ترسیمی و بیانی گرافیکی در جهانی غیرایرانی و غیرفارسیزبان، یعنی نقطهای بیرون از جغرافیای فرهنگی زبان فارسی، خط فارسی را به چالش کشانده است. تنوع آثار او و سفارشات و مجموعههایی که او برای آنها کار کرده است، بیانگر آن است که او از هر مسیر و روزنی برای رسیدن به پاسخ بهره میبرد و در نقاطی به اهداف و پاسخ رسیده و طبیعتا مثل دیگر هنرمندان در نقاطی هم شکست خورده است. آنطور که از آثار و نمودها و نشانههای موفقیت و شکستهایش میتوان پی برد، اینگونه است که هرجا بیگپور مفاهیم خارجی و جهانی را به درون فرهنگ ایرانی برده و از پنجره عرفان، فلسفه و ادبیات ایرانی پاسخ گفته، توانسته زاویه جدیدی ایجاد کند و حرف نویی در پاسخ به نیاز و خواست جدیدی بزند و هرجا خط فارسی را از زادبوم اندیشهای خود جدا و سعی کرده آن را به فرهنگ دیگری ببرد، نتایج آنچنان مطلوب نبوده است. به کارهای او در گوگل نگاه کنید، چقدر دلچسب و نگاه نو به جهان بخشیده است و به کارهایی که او در شکل پوستر انجام داده است. در مواجهه و پنجرهای که کوروش بیگپور به خط فارسی افزوده است، باید سهم نگاه هنری را در نسبت به نگاه کاربردی جدیتر دانست. او از زاویه دید هنری به خط فارسی نگاه میکند و عناصر زیباییشناسی آن را برای بیانهای نیازهای جهان معاصر به کار گرفته است.
کوروش بیگپور را روی پالت جهانی باید مدافع تصویری ایرانشهری دانست. کسی که شیفته عرفان، ادبیات، فرهنگ، فلسفه و معماری ایرانی است، اما در جهانی خارج از این فضا زندگی و کار میکند. کسی که زبان تصویری ایرانشهری را مشق میکند و میخواهد به سفارشهای در ابعاد جهانی پاسخی از دریچه نمادها و الگوها و نقشهای ایرانشهری استخراج کرده و بدهد. به همان مقدار که تأکید و گفته میشود که هنرمند باید آموزهها و پیشرفتهای جهانی را فرابگیرد و سپس براساس فرهنگ و زادبوم خود دست به خلق اثر بزند تا اثری متفاوت و منحصربهفرد اصطلاحا تولید کند، به همین مقدار نیز نیازمند هنرمندانی هستیم که در بستر جهانی با دانش و ابزار و فرهنگ خود سخن بگویند و دست به خلق اثر بزنند تا گفتمان فرهنگی شکل بگیرد و این جغرافیا در یک سرزمین فرهنگی اسیر و گرفتار نشود و بتواند همواره پویا و در حرکت و تعامل باشد.
اگر آنگونه که روژه باستید میگوید: «سرچشمه اثر هنری از یک سو محیط اجتماعی و ویژگیهایش هستند و از سوی دیگر آفریننده اثر و شگرد خاص او در واکنش نشاندادن به انگیزههای اجتماعی که وی در آن میزید». باید گفت کوروش بیگپور همان چیزی است که زبان و خط فارسی برای وسعتبخشیدن به آن نیاز دارند. کسانی که در بستر نیازها، انگیزهها و اندیشههای جهانی زیست کنند و در پاسخ به آنها از فرهنگ ایرانشهری بهره ببرند. این فرهنگ ایرانشهری برای یک هنرمند گرافیست میتواند نمودها و نشانه و معنای تصویری ایرانشهری در وضعیت و موقعیت و کارکردهای جدید باشد و میتواند برای یک فیلسوف و اندیشمند ایدهها و نظریهها و چشماندازهای تازه و طبیعتا برای یک نویسنده ترکیببندی کلمات و معانی و جهان جدید را به وجود بیاورد و پیش چشم و خوانش مخاطب جهانی قرار دهد.
براساس آنچه گفته شد، آثار کوروش بیگپور را باید برگفته از فرهنگ ایرانشهری از یک سو و پاسخی به نیاز جهانی از سوی دیگر دانست که او امروز با آن در مواجهه قرار دارد. آنگونه که در طراحی فونت، پوستر، لوگو و نشانهها، دیزاینها و دیگر آثار او میتوانیم رهگیری کنیم، او توانسته خط سیری میان عرفان، ادبیات، هنر، معماری، خط و زبان فارسی پیدا کند که همه در خروجی نهایی کار به نوعی سهم و نقشی دارند. همان چیزی که مفهوم فرهنگ ایرانشهری به مخاطب جهانی میتواندو باید ارائه کند.