از پست، تلگراف و تلفن تا وزارت اقتصاد دیجیتال
سخت است درباره عملکرد عیسی زارعپور در دوران وزارتش ارزیابی منصفانه داشت. او همزمان توانست نارضایتی دو گروه را به جان بخرد؛ هم آنهایی که خواستار ایجاد محدودیت بر اینترنت بودند و هم آنهایی که از وضعیت فیلترینگ، اختلال و محدودیتهای اینترنت کشور شکایت داشتند. اگر بخواهیم زارعپور را از دید خودش ببینیم و دستاوردهایی که داشته، احتمالا باید گسترش اینترنت ثابت را مورد توجه قرار دهیم؛ چیزی که به بیان برخی در همان هم موفق نبوده است.
مینا والی-مدیرمسئول هفتهنامه کارنگ: سخت است درباره عملکرد عیسی زارعپور در دوران وزارتش ارزیابی منصفانه داشت. او همزمان توانست نارضایتی دو گروه را به جان بخرد؛ هم آنهایی که خواستار ایجاد محدودیت بر اینترنت بودند و هم آنهایی که از وضعیت فیلترینگ، اختلال و محدودیتهای اینترنت کشور شکایت داشتند. اگر بخواهیم زارعپور را از دید خودش ببینیم و دستاوردهایی که داشته، احتمالا باید گسترش اینترنت ثابت را مورد توجه قرار دهیم؛ چیزی که به بیان برخی در همان هم موفق نبوده است. شاید مقایسه او با محمدجواد آذریجهرمی درست نباشد و بیشتر از بدشانسی او بود که بعد از «وزیر استارتاپا» بر صندلی وزارت ارتباطات تکیه زد. تا قبل از جهرمی وزارت ارتباطات یک وزارتخانه زیرساختی بود؛ جایی مانند وزارت راه. همین که امروز مدیریت پست زیرمجموعه وزارت ارتباطات است خود نشان و یادگاری از دوران گذشته است؛ دورانی که این وزراتخانه صدارت پست، تلگراف و تلفن را برعهده داشت. تغییر زمان و فناوریها، تلفن را کمرنگ کرد، تلگراف را حذف ولی پست کماکان در ید مدیریت این وزارتخانه باقی ماند؛ موضوعی که هیچ ارتباطی با دیگر فعالیتهای این وزارتخانه ندارد. از همه عجیبتر سازمان فضایی است که آن هم یادگاری از دوران گذشته است.
شاید اشکال از ماست که دستاوردهای زارعپور در حوزه پست را نمیبینیم، اگر دستاوردی باشد، یا دستاوردهای او در حوزه فضایی. شاید ما به اشتباه تصور میکنیم که او وزیر اینترنت است؛ و اشکال از همینجا شروع میشود که ما او را همهکاره اینترنت کشور میدانیم؛ اینترنتی که صاحب و وکیل و وصی در کشور زیاد دارد. در دوران انتخابات همه میخواهند سرعت آن را افزایش دهند، حتی دکتر جلیلی در زمان انتخابات در رویدادی که سازمان نظام صنفی رایانهای برای او در الکامپ ترتیب داده بود هم گفت که سرعت اینترنت همراه باید ۱۰ برابر و سرعت اینترنت ثابت ۵۰ برابر شود. شاید مشکل همینجاست که ما درباره دو اینترنت حرف میزنیم؛ یکی اینترنت بینالملل و دیگری اینترنت ملی یا همان اینترانت. با توجه به اسناد بالادستی اینترنت بینالملل باید سهم کمتری از ترافیک مصرفی مردم ایران را داشته باشد و اینترنت ملی سهم بیشتری. رویکرد برخی برای ایجاد اختلال، فیلترینگ و اعمال انواع محدودیتها نیز از همینجا میآید. شاید از بدشانسی زارعپور است که ما از او میخواهیم خلاف اسناد بالادستی عمل کند.
زمانی که علی حکیمجوادی، رئیس فعلی سازمان نظام صنفی رایانهای، ریاست سازمان فناوری اطلاعات را برعهده داشت در پاسخ به پرسش خبرنگاری که پرسیده بود چرا برای جیمیل محدودیت ایجاد شده، گفته بود در خیابان بنز هم هست؛ همه که قرار نیست بنز سوار شوند؟ حکیمجوادی آن زمان از ایجاد محدودیت بر ابزارهای بینالمللی دفاع کرده بود. از آن زمان و حتی قبلتر و تا همین امروز هم در بر همین پاشنه چرخیده است. شاید زارعپور به اندازه محمدجواد جهرمی هوش سیاسی نداشت که خودش را از مسیر مطالبهها کنار بکشد. جهرمی با هوشمندی خودش را قربانی وضعیت اینترنت معرفی کرد و زارعپور با بیان گزارههایی عجیب در زمانهای نامناسب خودش را سیبل انتقادها قرار داد. مثلا زمانی که گفت درباره اینترنت کارهای نیست، دیگران نگفتند چرا به این بنده خدا تاختیم، بلکه تاختنها بیشتر شد.
به نظرم منصفانه نیست منکر این شویم که زارعپور در دوران صدارت خود کارهای خوبی انجام داده است. حجم تبلیغات منفی علیه او چنان زیاد است که کارهای مثبت او و تیمش دیده نمیشود. ولی قبول کنیم که زارعپور در تعامل با بدنه مردم ضعیف و ناتوان بود. برخلاف جهرمی، او تلاش کرد همراهی طیف اصولگرا را داشته باشد، سعی کرد طیفی را راضی کند که حتی آنها هم از عملکرد او راضی نبودند و چهره جنجالی این طیف در صحبتهایش گفت که ما انتخابات را به پیامرسانهای خارجی باختیم. معلوم نیست انتظار آنها از ایجاد محدودیت چه بوده است در شرایطی که بیشترین فیلترینگ و محدودیت برای ابزارهای خارجی و بینالمللی در زمان او رخ داد.
زارعپور از عملکرد خودش دفاع میکند و دفاع او هم درست است؛ منتها او بزرگراهی را توسعه داده که به کار مردم نمیآید؛ مردم ایران از راه شوسهای عبور و مرور میکنند که وزیر ارتباطات خودش را وزیر آن راه نمیداند. زارعپور و یارانش وقتی به بزرگراهی که ساختهاند نگاه میکنند، قطعا با دیده تحسین آن را میبینند و احتمالا پیش خودشان از ناشکری برخی رنجور هم میشوند.
اکنون که دوران وزارت او به پایان رسیده است به اندازه کافی برخی رسانههای دولتی و خصوصی به او میدان خواهند داد که از کارنامه خودش دفاع کند؛ ولی آنچه باقی میماند اختلال است، فیلترینگ و انواع محدودیتهای عجیب و غریب که در زمان او رشد بیشتری کرد و در ظاهر هم تلاش نکرد نشان دهد برای عدم گسترش آنها برنامه و هدفی دارد.
حال وزارت ارتباطات در آینده دو مسیر را در پیش دارد؛ توجه به زیرساختها و گسترش شبکه و توسعه پهنای باند و مانند آن یا تمرکز بر اقتصاد دیجیتال. شاید مأموریتهای وزارتخانه اجازه ندهد ولی حالا زمان پوستاندازی است. اگر قرار باشد این وزارتخانه تمرکز خودش را بر زیرساخت بگذارد و از توسعه لایه سرویس غافل شود، نهتنها رضایت بیشتر نمیشود که احتمالا نارضایتی از عملکرد این وزارتخانه بیشتر هم خواهد شد. هر کسی بر صندلی وزارت ارتباطات تکیه میزند باید بداند که مسائل زیرساخت و شبکه، چاه ویل است. این مسائل برای حلشدن نیاز به پول و بودجه دارند؛ نیاز به چیزهایی فراتر از توان وزارتخانه. آنچه این وزارتخانه باید بر آن تمرکز کند، اقتصاد دیجیتال است. اگر در دوران جهرمی و ستاری تقسیم کاری انجام شده بود و استارتاپهای کوچک سمت جهرمی رفتند و بزرگها سمت ستاری، در چند سال گذشته استارتاپها رها شدند و هر روز نحیفتر از قبل.
در دوران جدید اقتصاد نوآوری، وزارت ارتباطات میتواند نقش محوری در تحول دیجیتال را بر عهده بگیرد؛ البته در این مسیر رقبای سرسختی مانند مرکز ملی فضای مجازی و معاونت علمی دارد؛ نمونه یکی از همین رقابتها تأسیس سازمان ملی هوش مصنوعی در روزهای پایانی عمر دولت توسط معاونت علمی ریاستجمهوری بود؛ کاری که احتمالا باید وزارت ارتباطات آن را دست میگرفت. وزارت ارتباطات برای اینکه در دوران پیشرو موفق شود باید مدیریت زیرساخت را به اهل فن بسپارد و تمرکز اصلی خودش را اقتصاد دیجیتال قرار دهد. وزیر این وزارتخانه باید رقبای دیگر در بخشهای دولتی و عمومی را به خط کند و فرماندهی اقتصاد دیجیتال کشور را دست بگیرد؛ اگر نه بهتر است نام این وزارتخانه هم به گذشته بازگردد و بشود پست، تلگراف و تلفن. حتی میشود به بازگشت تلگراف هم فکر کرد.