فرزندان آن پدران
گیسو فغفوری
شکوه حضور عوامل فیلم «قهرمان» آخرین ساخته «اصغر فرهادی» در جشنواره کن، قدمزدنشان روی فرش قرمز کن و پخششدن موسیقی «مرغ سحر» محمدرضا شجریان و پس از آن کفزدنهای ممتد تماشاگران فیلم در شبکههای اجتماعی بازتاب گستردهای داشت. بسیاری با بهاشتراکگذاشتن کفزدنها، لحظاتی از فیلم و ابراز احساسات کارگردان و بازیگران سعی کردند در این شادی شرکت کنند.
هرچند وقتی به مقایسه این حضور و تجربههای پیشین یا حتی به مقایسه انتشار این عکسها و فیلمها با مواردی دیگر مانند قمهکشی دختر نوجوان یا حتی فیلم مأمور انتظامی در مقابله با سگگردانی میپردازیم، به نظر میرسد غلبه با غمها و نگرانیها است. انگار در شبکههای اجتماعی، حتی اینستاگرام، تمایل به انتشار اخبار تلخی است که احاطهمان کرده است. هرچند عمر این اخبار و تصاویر کم است و افتخار شرکت و حضور فیلم «اصغر فرهادی» ماندگار است و حتما تا سالهای بعد مرور این صحنهها باعث شعف و غرور میشود. البته بخشی از داستان فیلم جدید فرهادی بر بازتاب رفتار و انعکاس یک تصمیم در شبکههای اجتماعی پیش میرود.
همان شبکههای اجتماعیای که واقعا میتوانند یکشبه فردی را قهرمان و در دقایقی دیگر او را بر زمین بکوبانند. این توجه به شبکههای اجتماعی هرچند بهصورت ناگزیر ممکن شده است؛ اما نشان از تیزهوشی این کارگردان جهانی میدهد که بهصورت زیرپوستی درصدد تحلیل شخصیتها در مواجهه با این فضا برآمده است. هرچند وقتی قرار به مقایسه با سینما پیش میآید، تمامقد پشت «هنر هفتم» میایستد و به ورایتی میگوید: «در شبکههای اجتماعی زمانی برای تأمل و دیدن جنبهها و ابعاد گوناگون یک پرسش وجود ندارد». اما این حضور از منظری دیگر نیز مورد توجه بود، شاید برای عدهای هم چون من، اصغر فرهادی با گوی موفقیتهای تمامنشدنیاش، آخرین حلقه ارتباط ایران با جهان در آستانه تغییرات جدید باشد. فرهادی در سالهای حضور ترامپ و به دلیل قانون تراولبن، امکان حضور در مراسم اسکار را پیدا نکرد و هرچند معتقد است رفتن ترامپ جهان را جای بهتری میکند اما چندان هم دلخوش به بایدن نیست.
اما حضور فرهادی و استقبال از فیلمش در معتبرترین جشنواره سینمایی جهان، شاید آخرین تیرهای ترکش حضور ایرانیهای ساکن وطن در جامعه جهانی باشد. حتی برای افرادی که با نگرانی به یکدستشدن قدرت در ایران مینگرند، این حضورها و این کفزدنها، آخرین تهمانده اعتباری باشد که یک نفر با هویت ایرانی میتواند برای کشورش به دست آورد.
ایرانی که زیر فشار تحریم، کرونا و بیاعتمادی به مسئولان و نگرانی از هجوم طالبان و هکشدنهای متعدد در نیروگاههای برق، آب و حتی تولید واکسن و انفجارهای ناگهانی روبهروست. ایرانی که تلخی در آن عیان است و این تلخی انگار چنان گریبان «فرهادی» را گرفته است که میگوید: «سال پیش که در حال ساخت فیلم بودم، این سالن و این تشویق را پیشبینی نمیکردم». او و عوامل فیلم، بدون ماسک در آن سالن و روبهروی خیل زیاد تماشاگران، ایستادند و تشویق شدند و این بدون ماسک بودن برخی تماشاگران و عوامل، توجه بسیاری را به خود جلب کرد و افسوس بسیاری را به دنبال داشت. اما شاید نکتهای که در این چند روز برگزاری جشنواره فیلم کن نباید از منظر دور داشت، حضور نسل جدید فرزندان کارگردانان است که درعینحال میخواهند نام مستقلی برای خود داشته باشند. از سمیرا مخلمباف، کارگردان موفق ایرانی در جشنواره کن و فرزند محسن مخملباف مدتهاست که دیگر خبری نیست. حالا به نظر میرسد نسل دیگری از فرزندان پدران درحال ظهور باشند. سارینا فرهادی که بهعنوان بازیگر در فیلمهای پدرش از نوجوانی و کودکی بازی میکند، حالا با لباسی مشکی و سرپوشی صورتی در رژه عوامل فیلم
حضور پررنگی داشت.
دیگر فرزند کارگردانی که در این سالها بارها به دلایل مختلف روی فرش قرمز کن حضور داشته است «سولماز پناهی» است که امسال هم حضور داشت. البته این بار او برخلاف دفعههای قبل که نماینده پدر ممنوعالخروجش بود، همراه برادر «پناه پناهی» بود. پناه در 33سالگی فیلمی را درباره مهاجرت کارگردانی کرده است که در بخش دو هفته کارگردانان حضور دارد. او دوست دارد کمتر زیر نام پدرش باشد.
باران رسول اف دختر محمد رسول اف نیز در آخرین فیلم پدرش نقش موفقی را ایفا کرد و در جشنواره برلین حضور پررنگی داشت.
بیتردید نسل جدیدی از سینماگران ایرانی در راه است و شاید بتوان در این زمانه هراس از فردا، به آنان تکیه کرد و امید داشت.
شکوه حضور عوامل فیلم «قهرمان» آخرین ساخته «اصغر فرهادی» در جشنواره کن، قدمزدنشان روی فرش قرمز کن و پخششدن موسیقی «مرغ سحر» محمدرضا شجریان و پس از آن کفزدنهای ممتد تماشاگران فیلم در شبکههای اجتماعی بازتاب گستردهای داشت. بسیاری با بهاشتراکگذاشتن کفزدنها، لحظاتی از فیلم و ابراز احساسات کارگردان و بازیگران سعی کردند در این شادی شرکت کنند.
هرچند وقتی به مقایسه این حضور و تجربههای پیشین یا حتی به مقایسه انتشار این عکسها و فیلمها با مواردی دیگر مانند قمهکشی دختر نوجوان یا حتی فیلم مأمور انتظامی در مقابله با سگگردانی میپردازیم، به نظر میرسد غلبه با غمها و نگرانیها است. انگار در شبکههای اجتماعی، حتی اینستاگرام، تمایل به انتشار اخبار تلخی است که احاطهمان کرده است. هرچند عمر این اخبار و تصاویر کم است و افتخار شرکت و حضور فیلم «اصغر فرهادی» ماندگار است و حتما تا سالهای بعد مرور این صحنهها باعث شعف و غرور میشود. البته بخشی از داستان فیلم جدید فرهادی بر بازتاب رفتار و انعکاس یک تصمیم در شبکههای اجتماعی پیش میرود.
همان شبکههای اجتماعیای که واقعا میتوانند یکشبه فردی را قهرمان و در دقایقی دیگر او را بر زمین بکوبانند. این توجه به شبکههای اجتماعی هرچند بهصورت ناگزیر ممکن شده است؛ اما نشان از تیزهوشی این کارگردان جهانی میدهد که بهصورت زیرپوستی درصدد تحلیل شخصیتها در مواجهه با این فضا برآمده است. هرچند وقتی قرار به مقایسه با سینما پیش میآید، تمامقد پشت «هنر هفتم» میایستد و به ورایتی میگوید: «در شبکههای اجتماعی زمانی برای تأمل و دیدن جنبهها و ابعاد گوناگون یک پرسش وجود ندارد». اما این حضور از منظری دیگر نیز مورد توجه بود، شاید برای عدهای هم چون من، اصغر فرهادی با گوی موفقیتهای تمامنشدنیاش، آخرین حلقه ارتباط ایران با جهان در آستانه تغییرات جدید باشد. فرهادی در سالهای حضور ترامپ و به دلیل قانون تراولبن، امکان حضور در مراسم اسکار را پیدا نکرد و هرچند معتقد است رفتن ترامپ جهان را جای بهتری میکند اما چندان هم دلخوش به بایدن نیست.
اما حضور فرهادی و استقبال از فیلمش در معتبرترین جشنواره سینمایی جهان، شاید آخرین تیرهای ترکش حضور ایرانیهای ساکن وطن در جامعه جهانی باشد. حتی برای افرادی که با نگرانی به یکدستشدن قدرت در ایران مینگرند، این حضورها و این کفزدنها، آخرین تهمانده اعتباری باشد که یک نفر با هویت ایرانی میتواند برای کشورش به دست آورد.
ایرانی که زیر فشار تحریم، کرونا و بیاعتمادی به مسئولان و نگرانی از هجوم طالبان و هکشدنهای متعدد در نیروگاههای برق، آب و حتی تولید واکسن و انفجارهای ناگهانی روبهروست. ایرانی که تلخی در آن عیان است و این تلخی انگار چنان گریبان «فرهادی» را گرفته است که میگوید: «سال پیش که در حال ساخت فیلم بودم، این سالن و این تشویق را پیشبینی نمیکردم». او و عوامل فیلم، بدون ماسک در آن سالن و روبهروی خیل زیاد تماشاگران، ایستادند و تشویق شدند و این بدون ماسک بودن برخی تماشاگران و عوامل، توجه بسیاری را به خود جلب کرد و افسوس بسیاری را به دنبال داشت. اما شاید نکتهای که در این چند روز برگزاری جشنواره فیلم کن نباید از منظر دور داشت، حضور نسل جدید فرزندان کارگردانان است که درعینحال میخواهند نام مستقلی برای خود داشته باشند. از سمیرا مخلمباف، کارگردان موفق ایرانی در جشنواره کن و فرزند محسن مخملباف مدتهاست که دیگر خبری نیست. حالا به نظر میرسد نسل دیگری از فرزندان پدران درحال ظهور باشند. سارینا فرهادی که بهعنوان بازیگر در فیلمهای پدرش از نوجوانی و کودکی بازی میکند، حالا با لباسی مشکی و سرپوشی صورتی در رژه عوامل فیلم
حضور پررنگی داشت.
دیگر فرزند کارگردانی که در این سالها بارها به دلایل مختلف روی فرش قرمز کن حضور داشته است «سولماز پناهی» است که امسال هم حضور داشت. البته این بار او برخلاف دفعههای قبل که نماینده پدر ممنوعالخروجش بود، همراه برادر «پناه پناهی» بود. پناه در 33سالگی فیلمی را درباره مهاجرت کارگردانی کرده است که در بخش دو هفته کارگردانان حضور دارد. او دوست دارد کمتر زیر نام پدرش باشد.
باران رسول اف دختر محمد رسول اف نیز در آخرین فیلم پدرش نقش موفقی را ایفا کرد و در جشنواره برلین حضور پررنگی داشت.
بیتردید نسل جدیدی از سینماگران ایرانی در راه است و شاید بتوان در این زمانه هراس از فردا، به آنان تکیه کرد و امید داشت.