بحران خشکسالی در ایران از دید پژوهشگر اجتماعی آب:
زنان در صف اول قربانیان هستند
نزدیکترین افراد به تحولات مربوط به آب، همیشه زنان هستند و اولین کسانی هستند که از خشکسالی آسیب میبینند. ما نباید این پیوند عمیق را نادیده بگیریم. در فرهنگ ما و در ادبیات ما مردها تامینکننده و زنان تامینشونده هستند.
نشست «بحرانهای محیط زیست، زنان و خانواده در ایران امروز» با حضور محمد درویش، رئیس کمیته محیطزیست در کرسی سلامت اجتماعی یونسکو و دکتر معصومه اشتیاقی، جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی آب در محل خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. در این نشست به اثرات مختلفی که خشکسالی میتواند روی زندگی زنان داشته باشد، مانند سختیهای مهاجرتهای اجباری خانوادگی از شهرهای خشک به شهرهای پربارش یا کولبری آب توسط زنان روستایی و… پرداخته شد
به گزارش خبرنگار شبکه شرق، در این نشست اشتیاقی درباره مهاجرتهای اجباری خانوادگی بر اثر خشکسالی صحبت کرد و گفت: زنی در همسایگی مادربزرگ من زندگی میکرد و ما او را بیبی صدا میکردیم. لباسش، لهجهای که داشت و غذاهایی که برای ما میآورد و داستانهایی که برای ما تعریف میکرد با چیزهایی که ما میشناختیم، فرق داشت. من زابل نرفته بودم اما به واسطه بیبی، زابل را شناختم. ما از شهر باران بودیم و چیزی از خشکسالی نمیدانستیم. یادم است وقتی بچه بودیم آرزو میکردم یک روز باران نیاید تا ما بتوانیم بیرون برویم و بازی کنیم اما از وقتی بیبی را شناختم و قصه بیآبی سیستان را از او شنیدم نظرم درباره باران عوض شد. بیبی بار سختی مهاجرت را بر دوش کشید و مجبور شد خودش را به زن همسایه و مرد بقال و همه و همه بشناساند و ثابت کند. او هیچوقت نتوانست به زابل بازگردد. بیبی تا لحظه مرگ هم هر وقت ما را میدید قصه زابل را تعریف میکرد. او در همان مازندران ۹ فرزندش را عروس و داماد کرد و در نهایت هم در همان مازندران دفن شد.
زنان اولین کسانی که از خشکسالی آسیب میبینند
او معتقد است: نزدیکترین افراد به تحولات مربوط به آب، همیشه زنان هستند و اولین کسانی هستند که از خشکسالی آسیب میبینند. ما نباید این پیوند عمیق را نادیده بگیریم. در فرهنگ ما و در ادبیات ما مردها تامینکننده و زنان تامینشونده هستند. این دوگانه باعث شده زنان در همه مسائل اجتماعی به حاشیه رانده شوند و هیچ سهمی نداشته باشند. مثلا زنان روستایی بسیار زحمت میکشند اما چون در اقتصاد ما جایی ندارند به حاشیه رانده میشوند. این دوگانه در مسائل مربوط به آب هم دیده میشود به طوری که زنان هیچ سهمی از آب هم ندارند. زنها در این مورد هم نیروی پشت صحنه و به حاشیهرانده شده هستند.
زنان ما هیچ سهمی در مدیریت آب ندارند
اشتیاقی با بیان اینکه زنان سهمی در نگارش قوانین نداشته اند وهمین آسیب پذیری آنان را افزایش داده است، گفت: قوانین کشور ما را مردان نوشتهاند و همین داستان آب را هم مردان نوشتهاند و حالا ما دچار بحرانهای سرزمینی هستیم و زنان هم از این بحرانهای سرزمینی و نتایج قوانینی که ننوشتهاند رنج میبرند. زنان ما هیچ سهمی در مدیریت آب ندارند از پایینترین سطوح مانند مدیریت قناتها و میرآبها تا بالاترین سطوح مدیریتی مثل وزارت نیرو. حتی نگاهها به زنانی که وارد رشتههای دانشگاهی مربوط به مدیریت آب میشوند هم سنگین است و همه با تعجب از این زنان میپرسند چرا یک زن وارد این رشته تحصیلی بشود؟ این در حالی است که وقتی خشکسالی بیاید همه اعضای یک جامعه آسیب میبینند. ما فقط ۱۰ میلیون زن روستایی در ایران داریم آیا متناسب با این تعداد مدیر زن در وزارت نیرو داریم؟ اصلا چه زنانی وارد سطوح مدیریتی وزارت نیرو شدهاند؟ آیا این زنان تاثیرگذار بودهاند؟ این در حالی است که در بحرانهایی مثل خشکسالی زنان ما در صف اول قربانیان هستند.
کولبری آب توسط زنان
این پژوهشگر با اشاره به اینکه سهم زنان روستایی نادیده گرفته شده است، افزود: ما باید سهم زنان روستایی را هم در این مسئله ببینیم. مثلا خانومی اهل «نیمروز» تعریف میکرد که در دورهای در سال ۹۴-۹۵ که خشکسالی در این شهر تشدید شده بود، مردان از این منطقه رفته بودند و زنان سرپرستی خانواده را به عهده گرفته بودند و زنان دچار افسردگی شده بودند که اصلا دیده نمیشود. در خیلی از مناطق جنوبی ما شاهد کولبری آب توسط زنان هستیم. در مناطقی مثل شهرکرد و بهشهر ما زنانی را میبینیم که برای تأمین آب شرب خانواده مجبورند ساعتها در طول روز منتظر ماشینهایی باشند که آب آشامیدنی را به منطقه آنها میآورند.یک اتفاق خوبی که اخیرا افتاد این بود که ما شاهد تجمعات زنان سمیرم برای مطالباتشان درباره بحران آب بودیم. این خیلی مسئله مهمی است که بالاخره بخشی از جامعه مدنی ما متوجه پیامد کمآبی روی زندگی خود شده است و در این مطالبه و حقخواهی مشارکت کرده است. دولت هم باید همین توجه را در داستان آب داشته باشد. ما الان نیاز نداریم سد بسازیم چون نه پول آن را داریم نه سرزمین آن را. ما نیازمند تغییر سیاستها در این زمینه هستیم.
زنانی که به حداقلها قانع هستند
اشتیاقی با تاکید بر اینکه وضعیت زنان در برخی استانهای جنوبی نشاندهنده وضعیت توسعه در ایران است، ادامه داد: وقتی با زنان ساکن در اطراف تالاب شادگان صحبت میکردم میدیدم که این زنان چقدر به حداقلها قانع هستند و چقدر همان حداقلها از آنها دریغ شده است/ با دیدن این مسائل میفهمیم که ما هنوز چقدر با توسعه فاصله داریم. امیدوارم دولت هر چه زودتر از سیاستهایش را از سمتوسویی که ما را با آینده خطرناکی روبهرو میکند و تغییر دهد و زنان و مطالبات آنها را هم ببیند و به جای لایحههای بیاساس در مجلس مطالبات زنان را در حوزههایی که میتوانند اثرگذار باشند دنبال کند.
محمد درویش نیز با حضور در این نشست گفت: در یکصد سال اخیر، منبع الهام بسیاری از جنبشهای محیطزیستی زنان بودهاند و بسیاری از این جنبشها را آنها رهبری کردهاند. از وضعیت زنان یک جامعه میتوان فهمید آن جامعه چه وضعی دارد. جامعهای حالش خوب است که حال زنان آن خوب باشد. ما در بحث محیط زیست باید کودکان خود را هوشمندانه تربیت کنیم یعنی به عنوان مثال کودک ما آنقدر از طبیعت خاطره خوش داشته باشد و انقدر طبیعت برای او ارزشمند باشد، انقدر از سایه درختان، از لمس درختان و… لذت برده باشد که وقتی میخواهد از کاغذ استفاده کند با خودش بگوید اگر این کاغذ هدر برود درختان بیشتری قطع میشوند و اینطوری در استفاده از کاغذ صرفهجویی کند.تعداد روزهای آلوده اصفهان سال گذشته ۳۷ درصد بیشتر از تهران بود. این در حالی است که روزهای آلوده تهران سال گذشته رکورد شکست! برخی روزها اصفهان جز آلودهترین شهرهای جهان میشد!
درویش با اشاره به بحران فرونشست در دشت اصفهان، این وضعیت را حاصل تفکر خاص دانسته و گفت: طبق مطالعاتی که دکتر نادی انجام دادهاند ما دو احتمال درباره اصفهان پیشرو داریم. در حالت بدبینانه دشت اصفهان و آبخانه در سال ۱۴۰۳ به خاطر وضعیت اسفناک فرونشست زمین در این منطقه فرومیریزد و احتمال خوشبینانه نیز این است که این اتفاق سال ۱۴۱۸ رخ میدهد! همه اینها محصول این تفکر است که اصفهانیها میگفتند ما در جنگ ۸ ساله بیشترین خدمت را کردیم و بیشترین شهید و اسیر را دادهایم و باید بیشترین توسعه را داشته باشیم و بدین ترتیب مجموعهای از صنایع آببر مثل ذوبآهن و دامداری و کشاورزی آببر وارد شهری شد که اصلا مناسب طبیعت این شهر نبود و این شهر توانایی این حجم از توسعه بیرویه را نداشت.
جماعتی که امروز برای اعتراض به درختکشیها در پارک لاله و پارک قیطریه و پارک اندیشه جمع میشوند، در زمره توسعهیافتهترین مردمان این سرزمین هستند چراکه اول به روشنیبخشی کوچه خودشان فکر میکنند بعد به روشنیبخشی خانه خود. تمام این اعتراضات به رقم نمایشهای شورای شهر برای حفظ محیطزیست است تا جایی که در نهایت این اعتراضات منجر به این شد که به جای قطع درختان، بنرهای زندهباد درخت را در شهر میبینیم. این ثمره حضور مردان و زنان توسعهیافته در شهر است است.