طلای ۳۱۰۰ دلاری؛ شکستن یک مرز یا فروپاشی یک نظم؟
افزایش ناگهانی قیمت جهانی طلا و عبور آن از مرز روانی ۳۱۰۰ دلار به ازای هر اونس، زنگ خطری جدی برای نظام مالی جهانی به صدا درآورده است. این حرکت، که در نگاه نخست ممکن است صرفاً یک جهش تکنیکال بهنظر برسد، در لایههای پنهان خود حامل پیامهایی عمیق از بیاعتمادی، واگرایی و اضطراب در ساختار اقتصاد بینالملل است.

دکتر روزبه خسروخاور
در دورانی که سیاستهای انقباضی بانکهای مرکزی و نرخهای بهره بالا میبایست نقش بازدارنده در رشد قیمت طلا ایفا کنند، این صعود نهتنها خلاف جریان انتظارات کلاسیک اقتصادی است، بلکه نشان میدهد سرمایهگذاران جهانی در حال بازتعریف مفهوم ریسک و ارزشگذاری مجدد داراییها هستند.
سه پیشران اصلی جهش طلا:
۱. بیثباتی ژئوپلیتیکی و تقابل قدرتها
از احتمال درگیریهای نظامی در شرق آسیا گرفته تا تشدید جنگ سرد فناوری میان چین و آمریکا، ادامه منازعه روسیه واوکراین نشانههایی از بازگشت به منطق بلوکی در سیاست بینالملل دیده میشود؛ منطق مقابله، نه همکاری.
۲. فرسایش اعتماد به ارزهای فیات
افزایش پایه پولی، انباشت بیسابقه بدهی دولتها و رشد افسارگسیخته ترازنامه بانکهای مرکزی باعث شده حتی نرخ بهرههای بالا نیز نتواند سرمایهگذاران را به ماندن در بازارهای مالی سنتی متقاعد کند.
۳. حرکت سرمایه به سوی داراییهای ملموس و واقعی
در کنار طلا، شاهد رشد تقاضا برای دیگر فلزات گرانبها به خصوص نقره ، منابع انرژی و حتی زمینهای کشاورزی هستیم؛ نشانهای از تمایل بازار به دور شدن از ابزارهای مالی فاقد پشتوانهی شهودی
طلا در آستانهی تعریف دوبارهی نقش تاریخی خود
عبور از مرز ۳۱۰۰ دلار – حتی اگر در کوتاهمدت اصلاحاتی در پی داشته باشد – پیامی شفاف به تصمیمگیران مالی مخابره میکند: بازارها دیگر به وعدههای پولی و بستههای حمایتی دلگرم نیستند. آنها پناهگاههایی با ریشه در واقعیت های موجود میطلبند.
این رویداد نهتنها از منظر اقتصادی، بلکه از نظر فلسفی نیز قابل تأمل است. در جهانی که اعتماد به نهادها، ارزها و حتی واقعیت های محقق پیرامونی بهتدریج در حال فروپاشی است، طلا دوباره در حال بازیابی جایگاه تاریخیاش بهعنوان یک دارایی فراملی و فرامدرن است.
جمعبندی:
جهش اخیر قیمت طلا را نمیتوان صرفاً به فاکتورهای تکنیکال بازار نسبت داد. عبور از مرز ۳۱۰۰ دلار، نماد فروپاشی تدریجی نظم اقتصادی پس از برتون وودز است؛ نظمی که امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند بازتعریف است – شاید نه لزوماً با طلا، اما قطعاً با واقعیت های زمان اکنون!