بیراهه بحران آب
در دولتهای مختلف، هر بار که موضوع انتقال آب از دریای عمان یا خلیج فارس مطرح شده، عمده طرحها با هدف رساندن آب دریا به مناطق مرکزی کشور برنامهریزی شده بود. اما این روزها، مقصد تازهای برای انتقال آب دریا به میان آمده است: کلانشهر تهران.


مهفام سلیمانبیگی: در دولتهای مختلف، هر بار که موضوع انتقال آب از دریای عمان یا خلیج فارس مطرح شده، عمده طرحها با هدف رساندن آب دریا به مناطق مرکزی کشور برنامهریزی شده بود. اما این روزها، مقصد تازهای برای انتقال آب دریا به میان آمده است: کلانشهر تهران.
البته این موضوع هر بار از سوی مقامات مختلف به شکلی متفاوت تأیید یا تکذیب میشود. برای نمونه، اواخر سال گذشته استاندار تهران از طرح انتقال آب از دریای عمان به تهران سخن گفت. معتمدیان در ابتدای سال جدید نیز با حضور در تلویزیون، وعده داد مباحث مربوط به این انتقال تا پایان خرداد نهایی خواهد شد.
با وجود قاطعیت این اظهارنظر، در سوی دیگر، کوچکزاده عضو کمیسیون انرژی مجلس، از این تصمیم اظهار بیاطلاعی کرد و آن را بیمبنا دانست. همزمان، سخنگوی صنعت آب نیز اعلام کرد هیچ برنامهای برای انتقال آب از دریای خزر یا دریای عمان به تهران وجود ندارد و فقط پروژه انتقال آب از طالقان و لار در دست اجراست. از سوی دیگر، نادعلی، سخنگوی شورای شهر نیز در گفتوگو با ایلنا ضمن ابراز بیاطلاعی تأکید کرد: «این موضوع تاکنون در شورا بررسی نشده است؛ شورا درباره وضعیت آب تهران مباحثی داشته، اما مشخصا درباره انتقال آب از عمان، تاکنون جلسهای برگزار نشده است». با این حال، کمتر از یک ماه بعد، استاندار تهران بار دیگر اعلام کرد که در افق بلندمدت، انتقال آب از دریای عمان برای استانهای کمآب و استان تهران در نظر گرفته شده و مطالعات آن آغاز شده است؛ طرحی که با ورود بخش خصوصی و حمایت دولت اجرائی خواهد شد. این در شرایطی است که کارشناسان انتقال آب دریای عمان به مرکز ایران را اصولی و کارشناسی نمیدانند.
دهها پرسش بیپاسخ درباره یک طرح
هدف اولیه این پروژههای انتقال آب، تأمین آب شیرین چند استان ازجمله تهران از طریق آب شیرینشده دریای عمان است. طبق اخبار منتشرشده، برآورد میشود این پروژه قرار است از طریق یک شبکه خط لوله گسترده به طول تقریبی سههزارو ۷۰۰ کیلومتر انجام شود. این در حالی است که مطالعات و گزارشهای اخیر نشان میدهد هزینه احداث خطوط لوله آب در ایران معمولا بین صد تا ۵۰۰ هزار دلار به ازای هر کیلومتر متغیر است. این دامنه وسیع هزینهها، ناشی از تفاوت در مواردی مانند نوع مواد مصرفی و جنس لولههاست؛ بهویژه خطوط لولهای که در زمینهای سخت و کوهستانی کشیده میشوند، به دلیل چالشهای مهندسی، هزینههای بالاتری دارند.
همچنین لولههای با قطر بزرگتر که برای حجم آب بالاتر طراحی شدهاند، معمولا گرانتر از لولههای کوچکتر هستند. علاوهبراین شیوه اجرا نیز مهم است؛ استفاده از روشهای سنتی ترانشهبرداری یا روشهای پیشرفتهتر مانند حفاری جهتدار افقی، هزینههای متفاوتی به دنبال خواهد داشت. در کنار این دست چالشهای مهندسی و اقتصادی، جامعه کارشناسان دهها پرسش دیگر نیز مطرح میکنند که هیچگاه پاسخ شفافی برای آنها ارائه نشده است؛ ازجمله اینکه هزینه سنگین این پروژه را چه کسی و با چه ساختاری قرار است پرداخت کند؟ قیمت نهایی آب در این شرایط احتمالا از توجیه اقتصادی خارج است، کدام گروه توان و توجیه خرید آن را دارند؟
یا اینکه آیا خلیج فارس و دریای عمان اصلا ظرفیت تخلیه نمک حاصل از آبشیرینکنها را دارند؟ تخلیه این نمکها براساس استانداردهای سازمان محیط زیست، نیازمند سرمایهگذاری کلان برای دفع در اعماق چندصدمتری دریاست. برای جلوگیری از مخاطرات زیستمحیطی چنین طرحهایی، چه تدابیری اندیشیده شده و هزینههای آن چگونه تأمین خواهد شد؟ از این پرسشها هم اگر گذر کنیم، بسیاری از کارشناسان بر این باور هستند که در شرایطی که طبق اعلام رسمی شرکت آب و فاضلاب، ۳۵ درصد از آب موجود در شبکههای شهری عملا به هدر میرود، پرداختن به موضوع انتقال آب به جای جلوگیری از هدررفت و بهبود مدیریت مصرف، تصمیمی بیمعنا و غیرمنطقی به نظر میرسد.
انتقال آب ظرفیت زیستپذیری تهران را نشانه میگیرد
هدایت فهمی، کارشناس حوزه آب، درباره انتقال آب عمان به پایتخت به «شرق» میگوید: «درحالحاضر، پروژههای آبشیرینکنی در مراحل ابتدایی است؛ با این حال، شیرینسازی آب از دریای عمان برای کشور ما که با کمآبی مواجه است، امری ضروری است و طبیعتا نیازمند بهرهگیری از این فناوری هستیم اما نه برای آب شرب تهران؛ چون برای شهری مانند تهران، انتقال آب از چنین مسیر طولانیای با هزینههای بسیار سنگین همراه است. همچنین این کار ممکن است صرفا منجر به افزایش نیازها و تسهیل مهاجرت به تهران شود. اما برای صنایع و برخی خدمات در مناطق مرکزی کشور، این اقدام میتواند از نظر اقتصادی معنادار و توجیهپذیر باشد». از نگاه او در حوزه شیرینسازی آب دریا بهتر است بخش خصوصی سرمایهگذاری کند و دولت بحث شرب در مناطق جنوبی کشور را بر عهده بگیرد که جزء مسئولیتهای آن است.
او تأکید میکند که در مناطق مرکزی کشور صنایع به دلیل صرفه اقتصادی میتوانند خودشان این هزینه را پرداخت کنند، اما درباره مناطقی مانند سمنان یا تهران، مدیریت تقاضا باید در اولویت قرار گیرد؛ چراکه بهطور کلی، انتقال آب به هر شکلی، فقط موجب افزایش نیازها و توقعات خواهد شد و در نهایت راهحل پایداری برای این مناطق محسوب نمیشود.
کورس کشورهای حوزه خلیج فارس بر سر آبشیرینکنها
به باور فهمی لازم است به جای این اقدام مدیریت مصرف در دستور کار قرار بگیرد. او میگوید: «در بسیاری از صنایع میتوان از پسابهای تصفیهشده فاضلاب استفاده کرد و آب بهداشتی را به مصارف شرب اختصاص داد. این مسئله بسیار مهم است و باید بهعنوان یک ضرورت در کشور ما تلقی شود. در کشور ما باید واقعا همه بپذیرند که مدیریت تقاضا و مدیریت مصرف، موضوعات بسیار مهمی هستند. کشور ما به گونهای نیست که بتوان کشاورزی را با توجه به اینکه بیش از ۹۰ درصد منابع آب مصرفی در این بخش استفاده میشود، بهعنوان محور توسعه در نظر گرفت.
در بخش کشاورزی باید حتما تجدیدنظر شود. بهعنوان نمونه، تنها ۱۰ درصد صرفهجویی در مصرف آب کشاورزی میتواند نزدیک به ۹ تا ۱۰ میلیارد مترمکعب صرفهجویی ایجاد کند؛ یعنی چیزی حدود ۵۰ برابر حجم سد کرج. این موضوع اهمیت حیاتی دارد. البته موضوع امنیت غذایی نیز بسیار حائز اهمیت است، اما امنیت غذایی نباید با مصرف ناکارآمد منابع آبی همراه باشد. باید به مفاهیمی مانند «آب مجازی» و «کشت فراسرزمینی» نیز توجه شود تا بتوان مصرف بیرویه و بیشتر از نرمها و الگوهای جهانی را در بخش کشاورزی کاهش داد». این کارشناس خاطرنشان میکند که همین حالا بیشترین سهم از آبشیرینکنها در خلیج فارس به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس تعلق دارد. سهم ایران دراینمیان تقریبا فقط دو درصد است.
او توضیح میدهد: «در کشورهایی مانند عربستان، امارات و دیگر کشورهای جنوب خلیج فارس، معمولا شیرینکردن آب با هزینههای سنگین انجام میشود و به لحاظ هزینهای حتی برای مصارف شرب و برخی خدمات معنادار است، اما برای ما شرایط قدری متفاوت است. نکته مهمتر این است که ممکن است در آینده قوانین بینالمللی وضع شود که استفاده از آب دریاها را محدود کند؛ بهویژه درباره شورابههایی که پس از فرایند شیرینسازی باید دفع شوند، این موضوع میتواند مشکلساز باشد.
پس باید در نظر داشت که در آینده قطعا با محدودیتهایی مواجه خواهیم شد. شورابههای سنگین حاصل از شیرینسازی آب، آبهایی با شوری بسیار بالا تولید میکنند که باید به نحوی مدیریت شوند. بازگرداندن این آب اَبَرشور به محیط زیست دریایی ممکن است آسیبهای جدی به گونههای زیستی موجود در دریا وارد کند و پیامدهای زیستمحیطی گستردهای داشته باشد». مجید عباسپور، پژوهشگر و کارشناس محیط زیست نیز درباره پروژههای انتقال آب از دریای عمان و خلیج فارس به «شرق» توضیح میدهد: در برنامه توسعه قرار بوده ۳۰ درصد آب مورد نیاز کشور از طریق روشهای جایگزین تأمین شود؛ ازجمله از طریق سامانههای آبشیرینکن، اما به دلیل مشکلات اجرائی این هدف محقق نشد. او میگوید: «قرار بود ظرفیت آبشیرینکنها یا همان عملیات نمکزدایی در آغاز برنامه، تا سال گذشته به رقمی در حدود
۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار مترمکعب در روز برسد. سامانه آبشیرینکن خلیج فارس کمک کرد تا ظرفیت قدری افزایش یابد. برنامهای برای تولید ۵۰۰ هزار مترمکعب آب شیرین در روز بود، اما نهایتا تاکنون به حدود ۲۰۰ هزار مترمکعب در روز رسیده و هنوز تا دستیابی به ۵۰۰ هزار مترمکعب در روز فاصله زیادی وجود دارد. این همان آبی است که به سمت استان کرمان منتقل میشود».
او با اشاره به کاهش محسوس منابع آبی توضیح میدهد که چند راهکار پیش پای ما قرار دارد: «نخست توجه به منابع آبهای ژرف بود که از دهه ۷۰ (سالهای ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴) به آن پرداخته شد، اما پس از مدتی مورد بیتوجهی قرار گرفت. راهکار دیگر، اصلاح الگوی کشت است که هنوز هم بهعنوان یک راهبرد در کشور مطرح است؛ در برنامههای توسعهای مختلف درباره آن بحث شده، اما در عمل کمتر به اجرا رسیده است.
موضوع دیگری که مطرح شده، بحث «آب مجازی» است؛ به این معنا که مثلا در کشورهایی مانند تاجیکستان یا ارمنستان که منابع آبی فراوانی دارند، زمینهایی برای کشت محصولات در اختیار گرفته شود و محصولات تولیدشده به ایران وارد شود، برعکس این وضعیت که درحالحاضر اتفاق میافتد. انتقال آب هم یکی از طرحها بوده اما نه برای شرب و آنهم در تهران». او ادامه میدهد: «یکی از موضوعاتی که بهطور جدی مطرح شده، انتقال آب به استان سیستانوبلوچستان بود. با توجه به اقداماتی که از سوی افغانستانیها صورت گرفته و بستن آب رود هیرمند که در نتیجه آن تالاب هامون خشک شده است، یکی از طرحهای پیشنهادی، هدایت آب شور دریایی به این منطقه است. البته این آب هنوز بهصورت کامل نمکزدایی نشده و به آب آشامیدنی تبدیل نشده است؛ چون هدف این است که آب بهصورت لبشور درآید و به سمت مناطقی مانند دریاچه هامون و دیگر نقاط مشابه هدایت شود تا بتواند در احیای آن مناطق مؤثر باشد». این کارشناس توضیح میدهد که غلظت نمک آب عمان و خلیج فارس چیزی در حدود سه تا چهار هزار واحد در مقیاس PPM است.
زمانی که عملیات نمکزدایی انجام میشود، این میزان غلظت بسیار پایین میآید، اما برای تبدیلشدن به آب آشامیدنی باید بهطور کامل املاح آن حذف شود. در این فرایند، مادهای بسیار غلیظ و آسیبزا برای محیط زیست تولید میشود که به آن Brine Water یا شورابه گفته میشود. او میافزاید: «بنابراین طرحی که درباره انتقال آب به تهران یا سمنان مورد بحث است، میتواند در حد ایدههای بسیار کلی باشد و تاکنون اقدام عملی و مشخصی برای اجرای آن بدون مخاطرات محیطزیستی انجام نشده است. باید توجه داشت که چنین طرحهایی هزینههای بسیار سنگینی به همراه خواهند داشت و مطالعات فنی طولانی و تخصصی لازم دارند».
او میگوید: «اگر بخواهیم آب دریا را کاملا شیرین کنیم تا به حد آب آشامیدنی برسد و سپس آن را به تهران یا مناطق مشابه منتقل کنیم، این اقدام از نظر اقتصادی کاملا غیرمنطقی خواهد بود. در دنیا نیز اگر چنین طرحی را بخواهند اجرا کنند، معمولا همانجا در کنار دریا، آب را به آب آشامیدنی تبدیل کرده و بهصورت بطری بستهبندی و توزیع میکنند، نه اینکه به مسافتهای طولانی انتقال دهند. بنابراین شیرینسازی آب شور برای انتقال به تهران بهصورت گسترده، عملی نیست. حتی در طرح سامانه آب
خلیج فارس، آبی که به کرمان منتقل میشود، به گونهای نیست که مستقیما آشامیدنی باشد. درواقع در محل مصرف یک سامانه جداگانه ساخته میشود تا این آب به کیفیت قابل شرب ارتقا یابد. با توجه به اعتبارات محدود و دیگر کمبودهایی که وجود دارد، از نظر من بسیار بعید است که این پروژه عملیاتی شود».