متروپل؛ از خطاهای فنی تا فساد اداری
اگر فروپاشی ساختمان متروپل را حاصل پدیدهای اجتماعی و نه صرفا فنی و مهندسی بدانیم، مطالعه ابعاد انسانی و اجتماعی آن نیز اهمیتی همسنگ با عوامل فنی و اجرائی پیدا میکند. از این رو میتوان تحلیل مستند و کاملتری از واقعه به دست داد.
نادر چادرباف - معمار و مدرس دانشگاه شهید چمران اهواز
اگر فروپاشی ساختمان متروپل را حاصل پدیدهای اجتماعی و نه صرفا فنی و مهندسی بدانیم، مطالعه ابعاد انسانی و اجتماعی آن نیز اهمیتی همسنگ با عوامل فنی و اجرائی پیدا میکند. از این رو میتوان تحلیل مستند و کاملتری از واقعه به دست داد. در این یادداشت سعی میشود در دو حوزه مشخص «قوانین و روابط اداری» و «مشکلات فنی و اجرائی» به بررسی این پدیده پرداخته شود. پاشنه آشیل پدیدههای اینچنینی سوءاستفاده از خلأهای قانونی، نبود الزامات حقوقی و قضائی کافی و فساد اداری است.
در حال حاضر همه ساختوسازهای کشور در قالب دو سیستم مشخص و منفک از یکدیگر صورت میگیرد؛ سیستم اول «نظام فنی و اجرائی کشور» است که جهت استفاده در ساختوسازهای ملی و دولتی که با بودجه عمومی تأمین مالی میشوند طراحی شده است. سیستم دوم «نظام ساختوساز شهری» است که برای ساختوسازهای خرد درون شهرها طراحی شده و اکنون در حال اجراست. در یک نگاه به نظر میرسد سیستم اول، موضوع بحث ما نباشد ولی نگارنده اصرار دارد بنیانهای مستحکم فنی و حقوقی نظام فنی و اجرائی را پایه و اساس بررسی و نقد تمام پروژههای خرد و کلان قرار دهد، چراکه به پشتوانه آن میتوان به نقد کاستیهای سیستم دوم و اصلاح آن دست زد.
در نظام ساخت شهری مسئولیت صدور مجوزهای مربوط به ساختوساز به شهرداریها محول شده و در عین حال وظیفه کنترل و نظارت در ساختوسازهای شهری نیز بر عهده این نهاد است. از طرفی مطابق قانون؛ شهرداریها به عنوان مرجع صدور پروانه میتوانند بخشی از مسئولیتهای قانونی را به اختیار خود (و نه الزام قانونی) به سایر نهادهای معتبر غیردولتی واگذار کنند که در این مورد اخیر شهرداریها عمدتا وظیفه کنترل و نظارت ساختمانی را به سازمانهای نظام مهندسی و اشخاص حقیقی و حقوقی تحت پوشش این نهاد غیردولتی منتقل کردهاند. فاجعه از آنجا آغاز میشود که مالکان پروژههای متوسط و بزرگمقیاس شهری جهت تعدیل هزینههای طراحی، کنترل و نظارت یا کمشدن فشارهای قانونی ناشی از نظارت نهادهای مربوطه، مستقیما با شهرداریها وارد توافقاتی میشوند که بر اساس آن شهرداریها رأسا وظیفه کنترل طرحها را بر عهده میگیرند؛ بنابراین عملا در اینگونه پروژهها از سازمانهای نظام مهندسی که نهاد قدرتمندی در کنترل و نظارت ساختمان محسوب میشوند خلع ید میشود. در عوض این امر خطیر به اشخاص حقیقی و حقوقی که گاه فاقد صلاحیت لازم هستند واگذار میشود. این در حالی است که در اغلب موارد شهرداریها فاقد زیرساخت و نیروی متخصص کافی برای کنترل طرحهای ساختمانی به ویژه پروژههای بزرگمقیاس هستند. بنابراین در بیشتر موارد با پروژههای بزرگی روبهرو هستیم که هم از نظر ابعاد و هم از نظر عملکردی بسیار بااهمیت به نظر میرسند، ولی در عین ناباوری واجد کنترل و نظارت حداقلی هستند. این پروژهها غالبا بدون نظارت مستقیم و کنترلهای متعدد ساختمانی مانند کنترلهای ایمنی، آتشسوزی و حتی کنترل استاندارد مصالح مصرفی و آزمایشات مربوطه هستند. به عبارت دیگر ساختمانهایی که نیازمند توجه و کنترل مضاعف درخصوص سازه، ایمنی، صرفهجویی در مصرف انرژی، محیط زیست، شهرسازی و ترافیک و... هستند، عملا در خلأ نهادهای نظارتی با کیفیت پایین و اجرای ضعیف و بعضا ناایمن انجام میشوند. در ساختمان متروپل نیز خطاهای طراحی و اجرائی متعدد به سادگی مشهود است و به وضوح نشاندهنده فقدان نهاد نظارتی و کنترل در طول فرایند طراحی و ساخت آن است. ساخت طبقات مازاد بر پروانه اولیه بدون انجام مراحل قانونی و فنی از قبیل مطالعه مجدد و طرح احتمالی جهت مقاومسازی اجزای سازه و... نشاندهنده عمق فاجعه است. در این پروژه موارد بسیاری از خطاهای مهندسی قابل رؤیت است. به نظر نگارنده مهمترین مسئله فنی در طراحی سازه متروپل استفاده از سازه مرکب است. یعنی سازهای با ستونهای غالبا فلزی و سقفهایی با سیستم دال تخت بتنی. همکاران رشته سازه به خوبی میدانند در انتخاب سیستم سازه مرکب چالشهای متعددی پیشروی طراحان اینگونه سازههاست. به خصوص در مواردی که سیستم پوشش سقف از نوع دال تخت با دهانه بزرگ باشد. تاکنون این سؤال بیپاسخ مانده که چرا طراح اولیه سازه با انتخاب سیستم مرکب و ستونهای فولادی این چالشها را برای پروژه ایجاد کرده است؟ از اصلیترین چالشهای این سیستم، طراحی و اجرای دقیق اتصالات بین اعضای عمودی (ستونها) و پوشش سقف (دال بتنی) است. چراکه نیروی عظیم ثقلی در این قسمتها، تمایل دارد پوشش سقف را پانچ (سوراخ) کند. بنابراین طراحی اتصالات در این ناحیه بسیار ظریف و حساس است، به ویژه وقتی از سازه مرکب استفاده میشود. در مطالعه تصاویر پس از حادثه نیز سستی اتصالات کاملا مشهود است. ستونهای فلزی که با پانچکردن سقفها همچنان در اهتزاز ماندهاند، مبین عدم طراحی درست در اتصالات و اجرای بسیار ضعیف آنهاست. نگارنده با اطمینان اعلام میکند چنانچه سازه ساختمان تماما بتنی طراحی شده بود، حتی با وجود طبقات مازاد؛ احتمال شکست و فروپاشی آن نزدیک به صفر بود. چراکه در تجارب حوادث گوناگون، یکپارچگی سازههای بتنی در اغلب موارد مانع از تخریب کامل سازه شده است. بنابراین باید گفت ساختمان متروپل و سایر پروژههای مشابه در سایه خلأهای قانونی، فاقد سازوکار نظارت و کنترل کافی و مستمر نهادهای ذیصلاح هستند و شهرداریها نیز به دلیل کمبود امکانات کافی توان فنی لازم برای کنترل اینگونه ساختمانها را ندارند. ازاینرو در بدو امر باید قوانین و مقررات موجود در نظام ساختوساز شهری به گونهای اصلاح شود که اولا الزامات قانونی کافی برای استفاده از ارکان نظارتی ذیصلاح در آن گنجانده شود و ثانیا شرکتهای معتبر در حوزه طراحی، نظارت و اجرای ساختمان به نحو مشخص و روشن مورد اعتبارسنجی قرار بگیرند.