روایت تلاش برای خرید بلیت بازی لیگ برتری؛
بلیتها به دست چه کسی رسید؟
سابقه بلیتهای اختصاصی چنان ما را بدگمان کرده که وقتی این اعداد عجیب و غریب در صندلیهای موجود را کنار آن سابقه میگذارم، نمیتوانم قبول کنم تمام ۵۰۰ بلیت به طور عادلانه و درست بین زنان «فروخته» شده باشد.
خبر آمد قرار است زنان را در بازی استقلال و مس کرمان راه بدهند؛ آن هم کی؟ درست یک هفته مانده به سالگرد خودسوزی سحر، دختر آبی. دختری که طرفدار پر و پا قرص استقلال بود و هجدهم شهریور ۹۸ در خیابان معلم تهران جانش را به آتش کشید. اگرچه سهم زنان از ورزشگاه صد هزاری نفری آزادی فقط ۵۰۰ صندلی بود اما همین هم غنیمت است؛ غنیمی که به قیمت زندگیهای سوخته برای زنان این کشور به ارمغان آمده است. با خواندن خبر بلافاصله سایت را باز کردم. از میان هزاران بار بازیابی صفحه و مواجه شدن با پیامهایی مثل «سرور وبسایت به طور موقت از دسترس خارج شده است»، «بعد از چند دقیقه دوباره امتحان کنید»، «لطفا کمی منتظر شوید» ۶ بار موفق شدم به مرحله انتخاب صندلی برسم. هر بار تعداد بلیتهای موجود عدد متفاوتی را نشان میداد که نکته جالب آن اضافه و کم شدن تعداد صندلیها در دفعات مختلف بود؛ اولین بار ۲۱ صندلی باقیمانده، بار دوم ۲۳ صندلی، بار سوم ۱ صندلی، بار چهارم ۳ صندلی، بار پنجم ۱ صندلی.
موضوع اما اینجا بود که با وجود اینکه ظرفیتهای موجود از ۲۳ تا ۱ صندلی نشان داده میشد؛ به محض نمایش جایگاه و صندلیها در تمامی دفعات تنها ۱ تا ۳ صندلی خالی وجود داشت که بعد از انتخاب همانها هم پیام «متاسفانه این صندلی قبلا رزرو شده است» به نمایش در میآمد و دوباره تلاش از نو. بار پنجم که گذشت، دوباره صفحه را بازیابی کردم. به امید اینکه دوباره برگردیم به ۲۳ ظرفیت موجود و نمایش ۳ صندلی خالی که شاید حداقل یکی از آنها «قبلا» رزرو نشده باشند. اما این بار پیام آمد که متاسفانه بلیتی برای فروش در این جایگاه (که جایگاه بانوان نامگذاری شده بود) وجود ندارد. بلیتها تمام شده بود. دیگر حتی بلیط ناموجودی هم برای فروش نبود. درحال رد و بدل کردن موفقیت یا شکستمان در خرید بلیط با دوستان دیگرم بودم که کسی زنگ زد و خبر داد به پیام تمام شدن بلیت توجه نکن. دوباره تلاش کردم. باز بلیت موجود شده بود. این بار فقط یک بلیت؛ صندلی اما از قبل رزرو شده بود. تمام تلاشهای بعدیام برای خرید بلیت با پیام «سرور وبسایت به طور موقت از دسترس خارج شده است» رو به رو شد. عدهای میگویند موفق شدهاند بلیت را شخصا تهیه کنند. اما سابقه بلیتهای اختصاصی چنان ما را بدگمان کرده که وقتی این اعداد عجیب و غریب در صندلیهای موجود را کنار آن سابقه میگذارم، نمیتوانم قبول کنم تمام ۵۰۰ بلیت به طور عادلانه و درست بین زنان «فروخته» شده باشد. روندی که دیدم ، نامش هرچی بود بلیت «فروشی» نبود. اما حتی اگر این بار هم به لطف دستهای پشت پرده بلیت نخریده باشم، پای زنان، دیگر به ورزشگاه آزادی باز شده؛ بهتر است آقایان این را قبول کنند که زمان حذف نیمی از جامعه به پایان رسیده. درها را باز کنند و اجازه دهند زنان سهم برابری از ورزشگاه داشته باشند. جای ما روی آن صندلیها خالی است. با هیچ چیز نمیتوانید پرش کنید.