به سوی جهانی دوتکه
حمله روسیه به اوکراین و محدودیتها و تبعات همهگیری مربوط به کووید در چین، ظاهرا ارتباط چندانی به هم ندارند. اما هر دوی آنها شتابدهنده تغییراتی هستند که جهان را به سمت و سوی خطرناکی میبرند و آن را به دو بخش تقسیم میکنند، یکی متمرکز بر واشنگتن و دیگری بر پکن. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به نظر میرسید که جهانیسازی برای همه کشورها و جوامع، نظم و رفاهی به ارمغان بیاورد که آنها را با تجارت، اینترنت و تا حد بسیار زیادی، آرمانهای سیاسی و اقتصادی به هم وصل میکرد. انقلاب کاپیتالیستی چین این امید را به وجود آورد که این غول کمونیستی چنان درگیر نظام جهانی دموکراسیمحور شود که توان مقابله با آن را نداشته باشد. اما با آغاز قرن بیستویکم، در حالی که تقابل سیاسی، ملیگرایی اقتصادی و بومیگرایی فرهنگی بار دیگر گسترش مییابد، خوشبینی پس از فروپاشی شوروی از بین رفته است. تشدید تنش در روابط میان ایالات متحده و چین، همراه با بلندپروازیهای راهبردی و اقتصادی افزایش یافته، رقابت بر سر ابرقدرتی تازه و نبرد ایدئولوژیکی را بین هنجارهای جهانی لیبرال و غیرلیبرال به وجود آورده است.
مایکل شومن - عضو ارشد مطالعات چین در شورای آتلانتیک
حمله روسیه به اوکراین و محدودیتها و تبعات همهگیری مربوط به کووید در چین، ظاهرا ارتباط چندانی به هم ندارند. اما هر دوی آنها شتابدهنده تغییراتی هستند که جهان را به سمت و سوی خطرناکی میبرند و آن را به دو بخش تقسیم میکنند، یکی متمرکز بر واشنگتن و دیگری بر پکن. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به نظر میرسید که جهانیسازی برای همه کشورها و جوامع، نظم و رفاهی به ارمغان بیاورد که آنها را با تجارت، اینترنت و تا حد بسیار زیادی، آرمانهای سیاسی و اقتصادی به هم وصل میکرد. انقلاب کاپیتالیستی چین این امید را به وجود آورد که این غول کمونیستی چنان درگیر نظام جهانی دموکراسیمحور شود که توان مقابله با آن را نداشته باشد. اما با آغاز قرن بیستویکم، در حالی که تقابل سیاسی، ملیگرایی اقتصادی و بومیگرایی فرهنگی بار دیگر گسترش مییابد، خوشبینی پس از فروپاشی شوروی از بین رفته است. تشدید تنش در روابط میان ایالات متحده و چین، همراه با بلندپروازیهای راهبردی و اقتصادی افزایش یافته، رقابت بر سر ابرقدرتی تازه و نبرد ایدئولوژیکی را بین هنجارهای جهانی لیبرال و غیرلیبرال به وجود آورده است.
رهبران چین در حال حاضر مشغول جداکردن کشورشان از جهان هستند. در سالهای اخیر، شی جینپینگ رئیسجمهور چین سیاستهایی را با هدف استقرار «پاکس سینیکا» (یک نظم جهانی متفاوت و ساخته چین) در پیش گرفته است. ظاهرا شی با سیاست خارجیِ ستیزهجویانه جدید خود، ایالات متحده را حریف استراتژیک و اقتصادی اصلی چین و نظام جهانی تحت رهبری ایالات متحده را محدودکننده قدرت چین میبیند و قدمهایی برداشته تا اتکای کشورش به ایالات متحده و متحدانش را کم کند و بر کارزار «خودکفایی» تأکید میکند. ابتکار «کمربند و جاده» که ظاهرا برنامهای برای توسعه و ایجاد زیرساخت در کشورهای نیازمند است، در واقع به این منظور طراحی شده تا نفوذ و سلطه سیاسی و تجاری چین را در کشورهای ضعیفتر افزایش دهد و آنها را از راه تجارت، تأمین مالی و فناوری به چین وابسته کند. این تغییر گرایش در الگوی سرمایهگذاری خارجی چین هم مشهود است: بر اساس آخرین تحلیل مؤسسه امریکن اینترپرایز از سرمایهگذاری برونمرزی چین، به طور کلی، ایالات متحده مقصد اصلی سرمایهگذاریهای شرکتهای چینی است. اما این سرمایهگذاری از بیشترین میزانش که 53 میلیارد دلار در سال 2016 بود به سه میلیارد دلار در سال 2019 سقوط کرده و سال 2021 به یک میلیارد دلار رسید. از نظر پکن، بحران اوکراین ثابت میکند که مسیر انتخابی شی بهترین راه برای آینده چین است. نمیتوانیم مطمئن باشیم که او و سیاستگذاران اصلی حزب کمونیست چین چه فکری در سر دارند، اما میشود تصور کرد با دلهره به تحریمهای سختی نگاه میکنند که غرب بر روسیه اعمال کرده است. محافظت از چین در برابر این نوع اعمال تنبیهی از انگیزههای پشت این سیاستهای «جدایی» است. در همین حال، همهگیری دنبالهدار ویروس کرونا روابط تجاری را تحت فشار قرار داده است. با گذشت بیش از دو سال از شیوع اولیه و سؤالبرانگیز ویروس در ووهان چین، این کشور هنوز استاندارد «بدون کووید» را دنبال میکند و حتی با میزان ابتلای بسیار کم، هنوز شهرها را قرنطینه میکند که تازهترین نمونهها شانگهای و شنزن، دو قطب اقتصادی حکومت پکن هستند. از بسیاری جهات، رویکرد چین به اقتصاد جهانی کمک کرده است. در غیاب یک بحران جدی سلامت، اقتصاد چین و کارخانههایش باز و فعال ماندهاند و زنجیرههای تأمین را بهبود بخشیدهاند. اما ناگهانی این تعطیلیها و قرنطینهها باعث شک و تردیدهایی شده است. این مسائل شرکتهای خارجی را تحت فشار بیشتری قرار میدهند تا با توجه به افزایش هزینه، خطر سیاسی، موانع نظارتی، اختلافات تجاری و نگرانیهای حقوق بشری، تأمین منابعشان را صرفا در چین متمرکز نکنند. مرزهای این دو نیمکره روز به روز نمایانتر و مشخصتر میشوند. تغییرات در دولتها و حکومتها میتوانست مانع رفتن به سوی این جهان جدید شود که حالا اجتنابناپذیر به نظر میآید. اگرچه جز اینکه آنچه میتواند پدیدار شود دو نیمکره نیمه مجزا با ارتباطات اقتصادی بیشتر در درون و بیرون آن نیمکرههاست. هر کدامشان از فناوری متفاوتی استفاده خواهند کرد و بر اساس هنجارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متفاوتی عمل خواهند کرد. هر کدامشان احتمالا موشکهای هستهایشان را به سوی دیگری هدف بگیرد و در بازی با حاصلجمع صفر، برای قدرت و اعمال نفوذ رقابت کنند. این جهانی نیست که کسی خواهانش باشد. اما ممکن است جهانی باشد که در هر صورت به آن برسیم.
منبع: Atlantic