|

در گفت‌وگوی «شرق» با آخرین سفیر ایران در اتحاد جماهیر شوروی بررسی شد

شوروی برای حفظ صدام تلاش بسیاری کرد

روز گذشته خبری کوتاه و مهم مخابره شد؛ میخائیل گورباچف، هشتمین و آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی درگذشت. اگرچه عملکرد او در دوران حضورش در سیستم و ساختار شوروی با انتقادها یا در مقابل حمایت‌هایی مواجه بود، اما کسی نمی‌تواند نقش و جایگاه او را در تاریخ روسیه انکار کند. از‌این‌رو «شرق» در گفت‌وگویی با نعمت‌الله ایزدی، آخرین سفیر جمهوری اسلامی ایران در شوروی، سعی کرده نگاه گورباچف را به جمهوری اسلامی ایران بررسی کند.

شوروی برای حفظ صدام تلاش بسیاری کرد

عبدالرحمن فتح‌الهی: روز گذشته خبری کوتاه و مهم مخابره شد؛ میخائیل گورباچف، هشتمین و آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی درگذشت. اگرچه عملکرد او در دوران حضورش در سیستم و ساختار شوروی با انتقادها یا در مقابل حمایت‌هایی مواجه بود، اما کسی نمی‌تواند نقش و جایگاه او را در تاریخ روسیه انکار کند. از‌این‌رو «شرق» در گفت‌وگویی با نعمت‌الله ایزدی، آخرین سفیر جمهوری اسلامی ایران در شوروی،  سعی کرده نگاه گورباچف را به جمهوری اسلامی ایران بررسی کند.

‌ دیروز ۳۱ آگوست میخائیل گورباچف، هشتمین و آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی درگذشت. اگر بخواهیم به طور مشخص روی نگاه وی به ایران تمرکز کنیم، در کل آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی چه نگاهی به وقوع انقلاب و شکل‌گیری جمهوری اسلامی ایران داشت؟ خصوصا در مسئله جنگ تحمیلی، نقش گورباچف در مدیریت و پایان‌دادن به آن جنگ چه بود؟

آقای میخائیل گورباچف زمانی روی کار آمده بود که تقریبا پنج سال از وقوع جنگ ایران و عراق گذشته بود، اما کماکان شرایط جنگ تحمیلی به گونه‌ای بود که مشخصا اتحاد جماهیر شوروی هم مانند آمریکا و اروپایی‌ها خود را به شدت درگیر این جنگ کرده بود.

‌ اما شدت دخالت و نفوذ اتحاد جماهیر شوروی در جنگ تحمیلی به‌خصوص در دوران گورباچف به مراتب بیشتر از اروپایی‌ها و ایالات متحده بود. چرا گورباچف در دو سال پایانی جنگ ایران و عراق، حتی بیش از کنستانتین چرنینکو سعی در دخالت در این جنگ، آن هم به نفع صدام‌ حسین و رژیم بعث عراق داشت؟ ضمن آنکه شوروی در دوران پس از مرگ برژنف تا روی کار آمدن گورباچف یعنی از آبان سال ۶۱ تا آبان سال ۶۴ به دلایل گوناگون سیاست بی‌طرفی ابتدای جنگ را کنار گذاشت و از ایران دور شد و به طور جدی‌تر از بغداد حمایت کرد؟

به دلیل شرایطی که در ادامه جنگ ایران و عراق پیش آمده بود، تهران هم تمام تمرکز خود را در آن سال‌های پایانی جنگ که هم‌زمان با روی کار آمدن گورباچف شده بود، روی جنگ با عراق و حمایت‌های شوروی از صدام‌ حسین و رژیم بعث گذاشته بود. گورباچف که در آبان سال ۶۴ و در میانه جنگ تحمیلی دبیرکل حزب کمونیست شوروی شد، عملا برنامه‌ محوری خود را روی بازسازی و احیای اقتصاد در آستانه بحران، اصلاح ناکارآمدی کشور و ایجاد فضای باز سیاسی در جامعه شوروی گذاشت.

‌ منظورتان سه بسته گلاسنوست یا همان گشایش، پرسترویکا یا دوباره‌سازی و نهایتا اوسکورنیه یا شتاب‌دهنده توسعه اقتصادی است؟ چون شما در کتاب خاطرات‌ خود با عنوان «آقای سفیر» هم به مشاهداتتان در شوروی دوره اصلاحات گورباچف اشاره کرده‌اید؟

گورباچف با این سه بسته تلاش داشت ضمن تغییرات داخلی در شوروی، اندیشه جدید سیاست خارجی را هم با تأکید بر امنیت مشترک و متقابل و روابط بهتر با غرب و آمریکا عوض کند. بنابراین در قبال جنگ نیز سیاست شوروی بر خاتمه جنگ برای حفظ صدام بود؛ چراکه این کشور منافع خود را در پایان‌بخشیدن به جنگ و در عین حال پیروز‌نشدن هیچ‌یک از طرفین می‌دید. لذا شوروی در دوره گورباچف سعی می‌کرد علاوه بر حوزه نظامی و دفاعی، در حوزه سیاسی و دیپلماتیک نیز در سازمان ملل و شورای امنیت نقش‌آفرینی خود را داشته باشد تا شوروی هم به خواسته‌های خود در این جنگ بین ایران و عراق دست پیدا کند.

‌ مهم‌ترین خواسته شوروی در دوره گورباچف برای جنگ ایران و عراق چه بود؟ چون به نظر می‌رسد مسکو نیم‌نگاهی فراتر از حفظ صدام‌ حسین داشت.

این نکته شما کاملا درست است و اتفاقا همین مسئله مهم‌ترین خواسته شوروی بود؛ حفظ حوزه نفوذ. یعنی میخائیل گورباچف می‌خواست به هر نحوی که شده است صدام ‌حسین را حفظ کند تا حوزه نفوذ روس‌ها حفظ شود. بنابراین عمده نگاه، فعالیت و تحرکات سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، دفاعی و امنیتی روس‌ها بر حفظ صدام بود. البته لازم به ذکر است نه میخائیل گورباچف بلکه کل ساختار سیاسی اتحاد جماهیر شوروی به دنبال این مسئله بودند که صدام‌ حسین را حفظ کنند. پس چون در زمان جنگ روابط ایران و شوروی روی این مسئله (جنگ ایران و عراق) تمرکز داشت، بدیهی بود که گورباچف هم تمرکز بیشتری روی جنگ تحمیلی عراق داشته باشد.

‌ قدری هم به نقش گورباچف در تدوین قطع‌نامه ۵۹۸ تمرکز کنیم؛ چون به نظر می‌رسد مسکو و شخص گورباچف نقشی کلیدی در صدور این قطع‌نامه و پایان‌دادن به جنگ ایران و عراق داشتند. شما به عنوان آخرین سفیر جمهوری اسلامی ایران در اتحادیه جماهیر شوروی که از نزدیک دیدارهایی هم با گورباچف داشتید تا چه اندازه معتقدید شوروی این قطع‌نامه را به ایران تحمیل کرد؟ آیا هدف گورباچف در پایان‌دادن به جنگ هم مشابه حمایت از رژیم بعث در آن هشت سال صرفا حفظ صدام حسین بود؟

به هر حال اگر به خاطرات و آمارها هم رجوع کنید، می‌بینید هم پیش از میخائیل گورباچف و هم در دورانی که وی روی کار آمد و مصادف با دو سال پایانی جنگ بود، حدود ۸۵ درصد از تجهیزات، ادوات و جنگ‌افزارهای رژیم بعث عراق ساخت شوروی بود. ضمنا نباید فراموش کرد اساسا عراق یکی از حوزه‌های نفوذ شوروی در قبل از انقلاب بوده است. به همین دلیل روس‌ها حساسیتی جدی روی امنیت عراق، حفظ رژیم بعث و شخص صدام حسین داشتند که به دوران گورباچف هم کشیده شد. بنابراین اینکه اتحاد جماهیر شوروی نقش کلیدی و محوری در تدوین و تصویب قطع‌نامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل داشت، کاملا درست و طبیعی بود. به هر حال شوروی سعی کرد ایران به هر نحوی که شده این قطع‌نامه را بپذیرد. اتفاقات و عملکرد میخائیل گورباچف و ساختار سیاسی اتحاد جماهیر شوروی به‌گونه‌ای پیش رفت که ایران در نهایت قطع‌نامه را بپذیرد.

‌ چطور؟

چون تداوم و تشدید حمایت‌های تسلیحاتی شوروی از صدام حسین به‌خصوص در حوزه فروش جنگنده‌ها و به تبع آن ناامن‌سازی شهرهای ایران باعث شده بود جمهوری اسلامی نهایتا قطع‌نامه ۵۹۸ را بپذیرد.

‌ تداوم حوزه نفوذ سنتی مسکو و طیف چپ با خوانش مارکسیسم، کمونیسم و سوسیالیسم از جنس اتحاد جماهیر در کشورهایی مانند عراق و حتی مصر در زمان جمال عبدالناصر هم در نقش‌آفرینی شوروی طی جنگ تحمیلی مؤثر بود. اما وقوع حوادثی مانند مک‌فارلین تا چه اندازه سبب شد شوروی روی حفظ حکومت صدام حسین حساس شود؟ چون آن‌گونه که گرهارد کونزلمن ادعا دارد، درز اخبار حضور مشاور امنیت ملی دولت رونالد ریگان در تهران، آن‌هم در اثنای جنگ سرد 

مسکو - واشنگتن سبب شد اتحاد جماهیر شوروی به سمت حمایت همه‌جانبه از صدام حسین پیش رود. به هر حال ماجرای مک‌فارلین در فاصله ۲۰ آگوست ۱۹۸۵ تا چهارم مارس ۱۹۸۷ درست با دوران حضور گورباچف هم‌زمان شد؟

افشای سفر رابرت مک‌فارلین، مشاور امنیت ملی دولت رایگان و انتشار اخباری در حوزه قراردادهای تسلیحاتی و مسائلی از این دست سبب شد که نگرانی اتحاد جماهیر شوروی برای بازگشت نفوذ آمریکا در ایران، آن‌هم در کنار مرزهایش افزایش پیدا کند. این مسئله تا اندازه‌ای روس‌ها را به سمت حمایت همه‌جانبه از رژیم بعث سوق داد. اما در کل شوروی خود را مقید به حمایت از صدام حسین در برابر ایران کرده بود و ماجرای مک‌فالین تنها نقش کاتالیزور را داشت.

‌ به پیام امام خمینی هم نگاهی داشته باشیم. ۱۳ دی‌ماه ۱۳۶۷ پیامی از طرف امام خمینی توسط هیئت منتخب در مسکو به میخائیل گورباچف تحویل داده شد. در آن پیام امام نوشته بود: «از این پس کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جست‌وجو کرد» و در ادامه همان پیام گورباچف را به مطالعه متون اسلامی دعوت کرده بود. در آن زمان ادوارد شواردنادزه در اواخر زمستان سال ۱۳۶۷ به عنوان آخرین وزیر خارجه اتحاد جماهیر شوروی برای رساندن پاسخ نامه گورباچف به امام راهی ایران شد و در هفتم اسفند همان سال در جماران این پاسخ را به سمع و نظر امام رساند. شما از محتویات پاسخ گورباچف به امام اطلاع دارید؟ اساسا نگاه گورباچف به مواضع امام چه بود؟

پیامی که داده شد بعد از پیان دوران مأموریت من در شوروی بود. اما من فقط متن پیام امام را دیدم.

‌ یعنی متن پیام گورباچف به امام را ندیده‌اید؟

خیر من متن پیام و پاسخ گورباچف به امام را ندیدم و بیشتر اخبار و کلیات آن را شنیدم. پیام امام تقریبا سه سال بعد از روی کار آمدن میخائیل گورباچف بود و اتفاقات و تحولات داخلی در شوروی سرعت گرفته بود و در واقع این پیام امام به گورباچف لازم بود.

‌ چرا؟

چون حقیقتا سقوط شوروی امری اجتناب‌ناپذیر جلوه می‌کرد.

‌ در کل واکنش گورباچف به پیام امام چه بود؟

من تصورم این است که آقای گورباچف واکنش مثبتی در کل به پیام امام نداشت.

‌ چطور؟ آیا در ملاقات‌های خصوصی که با ایشان داشتید به آن اشاره شده بود؟

اتفاقا در یک ملاقات خصوصی که من با آقای گورباچف داشتم، ایشان به من گفت پیام امام را همواره پیش خود نگه می‌دارد، اما مفهوم این جمله به آن معنا نبود که گفته‌های امام را خواهد پذیرفت و آن را مثبت تلقی می‌کند؛ کمااینکه پاسخی که ادوارد شواردنادزه به ایران آورد، مستقیما پاسخ گفته‌های امام نبود و بیشتر درخصوص تلاش برای بهبود روابط دوجانبه ایران و شوروی بود و این اعلام آمادگی را داشت که درخصوص مسائل اعتقادی و ایدئولوژیک هم با ایران گفت‌وگو کند و روشنفکران دو کشور بحث کنند و خیلی به مسائل سیاسی پیام امام نپرداخت.