بازتابی از امید
بهرنگ صمدزادگان، هنرمند ایرانی، در جدیدترین نمایش انفرادی خود در گالری لیلا هلر در دبی، دوگانگی زیبایی و ویرانی را در زمینهای معاصر بررسی میکند. نمایش با عنوان «شعلههای آتش زیر آسمانی از گل»، تصاویری قدرتمند از آتش و گلهای شکفته را در پسزمینه کشمکشهای تاریخی و مدرن، بهویژه درگیریهای جاری در خاورمیانه، گرد هم میآورد.
ندا جبارزاده
بهرنگ صمدزادگان، هنرمند ایرانی، در جدیدترین نمایش انفرادی خود در گالری لیلا هلر در دبی، دوگانگی زیبایی و ویرانی را در زمینهای معاصر بررسی میکند. نمایش با عنوان «شعلههای آتش زیر آسمانی از گل»، تصاویری قدرتمند از آتش و گلهای شکفته را در پسزمینه کشمکشهای تاریخی و مدرن، بهویژه درگیریهای جاری در خاورمیانه، گرد هم میآورد. صمدزادگان از طریق این تضادهای چشمگیر، دیدگاهی بینشمند را درباره تابآوری روح انسان در میان مصائب ارائه میدهد.
سیر پیشرفت هنری صمدزادگان عمیقا در سنت مینیاتور ایرانی ریشه دارد، اما بههیچوجه محدود به مرزهای روایت تاریخی نیست. او در آثار خود، خیال، ادبیات و وقایع جاری را به طور پیچیدهای با هم میآمیزد و با استفاده از رنگ، بافت و نمادهای جسورانه، محدودیتهای نمایش را به چالش میکشد. دیدگاه او از غنای میراث ایرانی الهام میگیرد و درعینحال نیمنگاهی به واقعیتهای امروزی جنگ، خشونت و امید در خاورمیانه نیز دارد.
استعاره اصلی «شعلههای آتش زیر آسمانی از گل» در همزیستی پارادوکسیکال گلها و آتش نهفته است. درحالیکه آتش نماد ویرانی و هرجومرجی است که ویرانگر منطقه است، گلها نماد پایداری، زیبایی و امید هستند.
همانطور که هنرمند در بیانیه خود مینویسد: «جایی که من ایستادهام، شکوفهها میرویند، محاصرهشده در آتشی بیامان». این خط تکاندهنده، جوهر کار او را دربرمیگیرد؛ جایی که زیبایی، عشق و امید نهتنها زنده میمانند، بلکه حتی در برابر ویرانیهای عظیم نیز شکوفا میشوند. تنشِ بین این نیروهای متضاد است که وزن عاطفی و عمق فکری نمایشگاه را فراهم میکند.
شعلهها که از حماسه باستانی-ایرانی شاهنامه و سنتهای اسلامی گرتهبرداری شده است، به عنوان کلیدواژه بصری قویای به کار گرفته شده است. به طور خاص، شعلهها یادآور «آزمون آتش سیاوش»، داستان شاهزادهای است که برای اثبات بیگناهی خود باید از آتش عبور کند و «معراج» (عروج پیامبر اسلام)، اشاره به جایی دارد که شعلهها نماد پاکسازی الهی هستند. بااینحال، تفسیر هنرمند از روایت سنتی متفاوت است: شعلههای او نشاندهنده پیروزی قهرمانانه یا تعالی معنوی نیستند، بلکه نیروهای مخربی هستند که خاورمیانه امروزی را میبلعند.
شخصیتهای روایتهای تاریخی و مذهبی در آثار صمدزادگان به طور درخور توجهی غایب هستند. شعلهها، زنده و رامنشدهاند و بهتنهایی میجوشند؛ نشاندهنده آزمونها و رنجهای ملتهای مسلمان امروزیاند که به واسطه جنگ و درگیری ویران شدهاند. این آتشها هم واقعی و هم استعاری هستند؛ زبانی بصری که به نیروهای مخرب جنگ مدرن اشاره میکند. درعینحال نمایانگر تابآوری و امیدی هستند که میتواند از چنین ویرانیهایی به وجود آید.
صمدزادگان با تصاحب این شعلههای نمادین، بازتابی معاصر از کشمکشهای جاری در منطقه ارائه میدهد و نشان میدهد که چگونه گذشته و حال در چرخهای ابدی از رنج و تجدید، در هم تنیده شدهاند.
گرچه گاهی روایات در شلوغی بصری نقاشیهای هنرمند گم میشود، ولی عناصر درخور توجه دیگر در آثار صمدزادگان، دستکاری او در سنت نقاشی مینیاتور ایرانی است. نقاشی مینیاتور ایرانی که به دقت و جزئیات دقیق و نمایشهای بسیار استیلیزه شهرت دارد، اغلب بر روایتهای تاریخی بزرگ یا مضامین مذهبی تمرکز میکند.
گاهی نبود کنتراست کافی در تصویر، موجب گمگشتگیِ عناصر بصری در آثار هنرمند میشوند بااینحال، هنرمند از این سنت به عنوان ابزاری برای زیر سؤال بردن تعصبات ذاتی در چنین روایتهای تاریخی و ادبی استفاده میکند. استفاده او از این رسانه به او امکان میدهد شکاف بین گذشته و حال را پر کند، درحالیکه چارچوبهای سختگیرانهای را که اغلب بر داستانگویی فرهنگی تحمیل میشود، به چالش میکشد.
صمدزادگان در رویکرد خود به رسانه، عناصر کنترل و خودانگیختگی را با هم ترکیب میکند. جفتکردن ضربههای روان آبرنگ و ساختارهای هندسی سفتوسخت، به تنش بین نظم و هرجومرج اشاره دارد؛ ترکیبی که در سراسر آثار او جریان دارد. این تعامل عناصر کنترلشده و خودسرانه، بیثباتی و پیشبینیناپذیربودن زندگی در خاورمیانه امروز را منعکس میکند. سیالیت آبرنگها حس شکنندگی را نشان میدهد، درحالیکه ساختارهای هندسی، ایده سنت، انضباط و کنترل را تداعی میکنند. آنها با هم گفتوگوی هماهنگی را تشکیل میدهند که هم سنت مینیاتور ایرانی را ارج مینهد و هم به چالش میکشد، درحالیکه به مسائل اساسی معاصر نیز میپردازد.
عنوان نمایشگاه، «شعلههای آتش زیر آسمانی از گل»، این روایت دوگانه را دربرمیگیرد. واقعیتهای دوگانهای که هنرمند شاهد آن است: زیبایی گلهای شکفته که نماد زندگی، امید و تابآوری هستند و شعلههایی که آنها را میبلعند و نماد ویرانی و خشونت هستند که اغلب واقعیت این منطقه را شکل میدهند.
برخلاف بسیاری از نمایشهای سنتی، کارهای صمدزادگان نه ناامیدی، بلکه دگرگونی را بازنمایی میکنند.
گلهای او صرفا قربانی شعلهها نیستند؛ آنها بازماندگانی هستند که از آتش به عنوان نماد تجدید و تولد دوباره بیرون میآیند. رابطه آتش و گل در نقاشیهای او همچنین به تجربه وسیعتر انسان اشاره دارد. در طول تاریخ، از آتش به عنوان ابزاری برای تصفیه، دگرگونی و تولد دوباره استفاده شده است. در بسیاری از فرهنگها، سوختن کهنه جای خود را به نو میدهد؛ فرایندی چرخشی از آفرینش و ویرانی. برای هنرمند، شعلههای نقاشیهای او صرفا عامل نابودی نیستند، بلکه نیرویی از تغییر هستند. آنها نشاندهنده فرایند دشوار اما ضروری دگرگونی هستند؛ فرایندی که با وجود ویرانی، جایگاهی را برای امکان رشد و تجدید باقی میگذارد.
هنرمند در این مجموعه خود فقط گذشته را بازگو نمیکند یا درباره حال اظهارنظر نمیکند؛ او فضایی برای گفتوگو بین این دو ایجاد میکند.
آثار او بینندگان را مجبور میکند با پیچیدگیهای تاریخ، ادبیات و واقعیت معاصر روبهرو شوند. از ما میخواهد نقش هنر را در بازتاب آسیب و تابآوری اجتماعی در نظر بگیریم و به روشهای گذشته که درک ما از حال را شکل میدهد و امیدهای ما را برای آینده گسترده میسازد، بیندیشیم.
در نقاشیهای صمدزادگان، شعلهها و گلها در گفتوگوی مداوم هستند. هرکدام معنای دیگری را تقویت میکنند. آتش، ویرانگر و خشن، نمیتواند پایداری زندگی را که با گلها نشان داده شده است محو کند، و گلها، شکننده اما مقاوم، نمیتوانند قدرت سوزاننده شعلهها را نادیده بگیرند. آنها با هم استعارهای قدرتمند برای ظرفیت انسان، برای امید، تجدید و بقا ایجاد میکنند.
«شعلههای آتش زیر آسمانی از گل» بهرنگ صمدزادگان صرفا نمایش تصاویری زیبا نیست؛ این دعوتی است برای تأمل در پیچیدگیهای تجربه انسانی، چه تاریخی و چه معاصر. این فراخوانی برای شناخت روح پایدار تابآوری و دگرگونی، حتی در برابر ویرانی است. هنرمند از طریق تلفیق نقاشی مینیاتور ایرانی، مضامین معاصر و نمادها، مجموعهای از آثار را خلق کرده است که به تقاطع هنر، تاریخ و سیاست میپردازد و تأملی عمیق را درباره نیروهایی که امروزه جهان ما را شکل میدهند، ارائه میدهد.
هنگامی که مخاطبان از گالری بازدید میکنند، نهتنها با تصاویر ویرانی مواجه میشوند، بلکه با حس غالب امید و پشتکار نیز روبهرو میشوند. صمدزادگان از طریق زبان بصری قدرتمند خود، ما را تشویق میکند تا فراتر از شعلهها نگاه کنیم، گلهایی را که در میان آنها میشکفند ببینیم و به یاد داشته باشیم که حتی در تاریکترین زمانها، زیبایی و امید پایدار هستند.