|

«پوتین» چگونه «پوتین» شد؟

بررسی روند ۲۲ ساله تبدیل یک «دولتمرد» به یک «متجاوز»

وقتی پوتین ۴۷ ساله در سال ۲۰۰۱ در قامت رئیس‌جمهور روسیه وارد پارلمان آلمان شد و از گوته، کانت و شیلر گفت و از صلح با غرب حرف زد، آلمانی‌ها به پاس اهداف زیبای این سیاستمدار جوان که البته روزگاری افسر KGB بوده، به وجد آمدند.

بررسی روند ۲۲ ساله تبدیل یک «دولتمرد» به یک «متجاوز»

سحر طلوعی- وقتی پوتین ۴۷ ساله در سال ۲۰۰۱ در قامت رئیس‌جمهور روسیه وارد پارلمان آلمان شد و از گوته، کانت و شیلر گفت و از صلح با غرب حرف زد، آلمانی‌ها به پاس اهداف زیبای این سیاستمدار جوان که البته روزگاری افسر KGB بوده، به وجد آمدند. آنها فکر می‌کردند پوتین آمده تا نظم را به روسیه بازگرداند و آزادی‌های دموکراتیک را مستقر کند؛ همان‌گونه که ادعا کرده بود. 

آن‌ها نمی‌دانستند ۲۱ سال بعد با کسی طرف هستند که باعث آوارگی بیش از ۴ میلیون اوکراینی شده است، مخالفانش را تفاله، خائن و پشه خطاب می‌کند و حرف‌هایش به فاشیست‌ها شبیه است.

پوتینِ امروز نتیجه ساده‌لوحی غربی‌هاست؟ یا مجموعه عوامل از تحریک غربی‌ها گرفته تا انزوای کووید۱۹ او را به این‌جا رسانده است؟ راجر کوهن نویسنده نیویورک تایمز پاسخ می‌دهد:

 

مردی برخاسته از خاکستر امپراتوری 

پوتین با رویای بازگشت به امپراتوری در سال ۲۰۰۰ وارد سیاست شد. به همین دلیل الیگارشی وفادار به خود را ترتیب داد و درهای رابطه با غرب را باز کرد و گفت روسیه ملتی اروپا‌دوست خواهد بود؛ حتی پیشنهاد پیوستن به ناتو را مطرح کرد، به قرارداد مشارکت روسیه و اروپا در سال ۱۹۹۴ پایبند ‌ماند و ... ؛ در واقع پوتین جاه‌طلبی‌هایش را آغاز کرد، اما رایس وزیر خارجه سال‌های نچندان دور آمریکا می‌گوید او همواره حسرت امپراتوری از دست رفته روسیه را می‌خورد. 

 

 

 

ظهور و بروز یک اقتدارگرا

 ولادیمیر پوتین کم‌کم تلاش کرد خود را در قامت رهبری مقتدر به نمایش بگذارد. کاندولیزا رایس می‌گوید وقتی با او دیدار داشتیم آگاهانه با تاخیر وارد اتاق ملاقات می‌شد تا خودی نشان دهد. مرکل می‌گوید پوتین می‌دانست من از سگ هراس دارم، اما در یکی از دیدارها سگش را هم آورد تا به من بگوید مَرد است! او علاوه بر سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادی روسیه در ۸ سال نخست، قانون را هم مطابق خواسته خود تغییر داد. پوتین یه عنوان یک تحصیلکرده حقوق در واقع به قانون احترام نگذاشت و آن را برای بیشتر ماندن خود در قدرت تغییر داد. رویای بازآفرینی امپراتوری روسیه در او بیش از پیش قوت گرفت.

 

درگیری با غرب

پوتین با اینکه با پیام صلح در پارلمان‌ آلمان حاضر شده بود، اما با پیوستن برخی کشورهای بلوک شرق مثل لتونی، رومانی، بلغارستان و … در سال ۲۰۰۴ به ناتو تغییر موضع داد و به ایده تقابل با غرب رسید. کاندولیزا رایس می‌گوید ترس پوتین از ناتو نبود، « او از دموکراسی غربی می‌ترسید»! به همین دلیل آنا پولیتکوفسکایا روزنامه‌نگار منتقد کشته شد، الکساندر لیتویننکو، افسر اطلاعاتی سابق و مخالف به قتل رسید، انتخابات منطقه‌ای فرماندارها لغو شد و به این نتیجه رسید که باید در تقابل با غرب قرار بگیرد. پوتین در نشست امنیتی مونیخ ۲۰۰۷ میخ آخر را به تابوت غربی‌ها کوبید و از آمریکا به عنوان کشوری که جهان را تک‌قطبی‌ می‌خواهد، نام برد. رهبران غربی این اظهارات را شنیدند ولی پاسخ نگفتند. چون روسیه نفت و گاز اروپا را تامین می‌کند. 

 

گسترش ناتو

با اینکه آلمان و روسیه مخالف پیوستن گرجستان و اوکراین به ناتو بودند، اما اصرار بوش رئیس‌جمهور وقت آمریکا بر این امر باعث شعله کشیدن اختلافات میان روسیه و غرب و راه افتادن جنگ پنج روزه گرجستان شد، مبادا این کشور به ناتو بپیوندد. ویلیام برنز سفیر وقت آمریکا در مسکو و رئیس فعلی CIA می‌گوید آن روز در نامه‌ای به رایس نوشتم اوکراین خط قرمز روسیه است. پوتین در سخنرانی خود اوکراین را کشوری ساختگی خطاب کرده بود که ۱۷ میلیون روس دارد و کی‌یف مادر شهرهای روسیه است و خلاصه اوکراین و روسیه یک کشور هستند!

 

آغاز پوتینیسم!

بازگشت دوباره پوتین به قدرت در سال ۲۰۱۲ بعد از یک وقفه کوتاه ( ریاست‌جمهوری مدودف و نخست‌وزیری پوتین ) دیگر شبیه به قبل نبود. معترضان به خیابان آمده بودند تا بگویند پوتین دزد است! رئیس‌جمهور روسیه معترضان را وابسته به آمریکا معرفی کرد. او در قامت یک رئیس‌جمهور مسیحی ارتدوکس غرب را مساوی هرزگی و فساد گرفت و با مفاهیم فمنیسم، همجنسگرایی و … سر ناسازگاری گذاشت. در مصاحبه‌ای با الیور استون و در جواب پرسش او درباره روزهای بد گفت «من زن نیستم که روز بد داشته باشم»! به وضوح از تسلط بر اوکراین گفت و در نهایت اینکه پوتینیسم آغاز شد.

 

دروغ‌گویی و وحشی‌گری

پوتینی که به منظور برقراری نظم در روسیه و سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادی این کشور وارد کرملین شده بود، حالا دیگر رویای مسلط شدن بر جهان داشت! او در سخنرانی‌‌های جدیدش با اتکا به فناوری هسته‌ای و تسلیحات به‌روز خط و نشان می‌کشید که « حالا باید به حرف ما گوش کنید». اولاند رئیس‌جمهور سابق فرانسه می‌گوید اعتماد به‌نفس پوتین بیش از پیش اوج گرفت وقتی دید اوباما به جای بمب‌باران سوریه بعد از استفاده از تسلیحات شیمیایی، کار را به کنگره کشاند و اسد را پس نزد. بعد از آن روسیه کریمه را هم از اوکراین جدا و به خاک خود ضمیمه کرد و به مرکل دروغ گفت … حتی کسی مثل ترامپ هم علیه او موضع نگرفت.

3

 

جنگ اوکراین

سرمستی پوتین از پیروزی‌های قبلی مثل کریمه، سوریه، بلاروس، قزاقستان، البته نفرت از اوکراین و ضعف غرب باعث شد رئیس‌جمهور روسیه برای تسخیر اوکراین اقدام کند. به این اتفاقات، انزوای کووید ۱۹ و هراس از دیدارهای سیاسی را هم اضافه کنید ( میز ۶ متری دیدار با ماکرون ) تا پوتین واقعیت‌ها را فراموش کند، شمایلی اسطوره‌ای به خود بگیرد و به اوکراین حمله کند. او با این اقدام، اروپا را متحد کرد، قرارداد گازی آلمان را از دست داد، سوئیس را از موضع بی‌طرفی خارج کرد و مقابل خود قرار داد، باعث مهاجرت روس‌های تحصیل‌کرده از روسیه شد و نام اوکراینی‌‌ها را سر زبان‌ها انداخت. پوتین از بایدن لقب قاتل و جنایت‌کار جنگی گرفت و خلاصه در ۷۰ سالگی و با صورتی پف کرده و رفتارهایی پارانوئید در موقعیتی قرار گرفت که یا باید همه چیز را به دست بیاورد یا همه را از دست بدهد! 

پوتین این روزها با آن جوانی که با اتکا به شعرهای گوته سخنرانی می‌کرد بسیار فاصله دارد.