|

عبدالملکى وزیر کم‌استعداد راست‌گو

عبدالملکى به وزارتى منصوب شد که از سه وزارتخانه (کار و امور اجتماعى و تعاون و رفاه) تشکیل شده و به جاى سه وزیر در سه حوزه متفاوت باید مدیریت مى‌کرد که دو حوزه از این سه حوزه بسیار حساس و استراتژیک مى‌نماید و در حقیقت وزارتخانه‌اى اقتصادى و اجتماعى‌ است و اندک غفلت از حوزه کارگرى و رفاه اجتماعى مى‌تواند مشکلات عدیده‌اى براى کشور به بار آورد.

‌عبدالملکى به وزارتى منصوب شد که از سه وزارتخانه (کار و امور اجتماعى و تعاون و رفاه) تشکیل شده و به جاى سه وزیر در سه حوزه متفاوت باید مدیریت مى‌کرد که دو حوزه از این سه حوزه بسیار حساس و استراتژیک مى‌نماید و در حقیقت وزارتخانه‌اى اقتصادى و اجتماعى‌ است و اندک غفلت از حوزه کارگرى و رفاه اجتماعى مى‌تواند مشکلات عدیده‌اى براى کشور به بار آورد. ایشان قبل از وزارت بین مردم شناخته‌شده نبود و پس از وزارت بسیار مورد توجه شبکه‌هاى اجتماعى قرار گرفت، جوان‌ترین وزیر توییترباز فضاى مجازى با عنوان دکترا اما فاقد استعداد و تجربه کارى در این سطح از مسئولیت و مایل به نمایان‌شدن و نمایش‌دادن. 

با شعارها و اظهارنظرهاى عجیب‌وغریب، نظرمسئولان را به خود جلب کرد، وقتى کلیپ‌هایشان بین مردم پخش شد موجب تحیر و تمسخر شد. پس از اخذ رأى اعتماد در مصاحبه‌اى گفت در شستا تعدادى از مدیران و کارشناسان فاسد هستند، دستور مى‌دهم از کار برکنار شوند. 

به آشناى مشترکى گفتم آقاى وزیر هنوز نیامده از کجا مى‌داند که افراد مورد نظر فاسد هستند، طبق کدام ادله و سند معتبرى وزیر چنین حکم مى‌کند؟

 یا گفتند هزار مدیر فاسد را از مجموعه وزارت اخراج مى‌کنم، عجبا! اگر فقط در یک وزارتخانه این‌قدر مدیر باشد و همه فاسد! پس همه سیستم فاسد است. افاضات دیگر ایشان درمورد شغل و لامبورگینى و... براى عوام قصه شد و براى خواص غصه. اما آنچه زمینه عزل ایشان را مهیا کرد، کشاندن کارگران و بازنشسته‌ها به کف خیابان بود که مسبب آن وعده‌هاى موهوم وزیر درباره افزایش حقوق بازنشسته‌ها براى سال جارى بود که نهایتا به افزایش 10 درصدى منجر شد و با تورم موجود فاصله 90 درصدى دارد. اما خسارات دوران مدیریت ایشان در مدت 300 روز در مجموعه عظیم وزارت و شستا و سازمان‌هاى تأمین اجتماعى و فنى‌ و حرفه‌اى و بازنشستگى و عشایر و روستاییان و حوزه اقتصادى‌ و اجتماعى و مدیریتى فعلا غیرقابل احصاست. با شناختى که در همین مدت از ایشان پیدا کرده‌ام، باورم این‌ است که عبدالملکى دروغ نمى‌گفت، بلکه آنچه در وهمش پدیدار مى‌شد، به زبانش جارى مى‌شد، ذهنش در مرحله فهم چیزها در حد مشاهدات است، ساده و بسیط و ثابت. به مرحله تأمل و تعقل و تحلیل ‌و اندرکنش چیزها و پدیده‌ها و تأثیر و تأثر آنها بر هم نمى‌رسد، شاید بعد از این برسد. 

بالاخره فشار اجتماعى و تهدید مجلس به استیضاح، این جوان کم‌استعداد و پرمدعا را مجبور به استعفا کرد و عبرتى شد تا دولتمردان تحت تأثیر شعارهای موهوم قرار نگیرند و از چگونگى اجرای شعارهایشان و با کدام امکانات و ظرفیت‌ها پرسش کرده و سوابقشان را از نظر کمى و کیفى بررسى کنند و به تعریف و تمجید جمیل و وکیل بسنده نکنند که عاقبت عِرض رفته و زحمت برجاى مانده است: 

بوریاباف اگرچه بافنده است/ نبرندش به کارگاه حریر.

 البته که خسارت‌ها و تنش‌هاى واردشده اقتصادى و اجتماعى از قِبل این انتصاب تنها مربوط به وزیر نیست. 

قراین نشان مى‌دهد که چنین‌اند که در مصاحبه‌هاى ارزیابى، باور کرده‌اند که با یک میلیون تومان مى‌توان شغل ایجاد کرد و چون کره شمالى و ونزوئلا تحریم را دور زد و قس‌علی‌هذا. 

اگر چنین سطح درک و فهمى در بین دولتمردان سیزدهم میانگین باشد!

 ملت باید چه کند ، مگر کابینه به‌سرعت ترمیم شود و کابینه‌ای توانمندتر براى عبور از مشکلات بر سر کار بیاید. ان‌شاءالله.