رؤسای جمهوری روسیه، ترکیه و ایران یکی از بزرگترین باهمبودنهای دیپلماتیک را به تصویر میکشند
«آستانه» در تهران
با سفر رجب طیب اردوغان و ولادیمیر پوتین، رؤسای جمهور ترکیه و روسیه، به ایران با هدف شرکت در هفتمین نشست سران محور آستانه که اولین دور از این دست نشستها در دولت سیزدهم است، به نظر میرسد تحولات سوریه دوباره به دستور کار مشترک تهران، مسکو و آنکارا بازگشته است.
با سفر رجب طیب اردوغان و ولادیمیر پوتین، رؤسای جمهور ترکیه و روسیه، به ایران با هدف شرکت در هفتمین نشست سران محور آستانه که اولین دور از این دست نشستها در دولت سیزدهم است، به نظر میرسد تحولات سوریه دوباره به دستور کار مشترک تهران، مسکو و آنکارا بازگشته است. با وجود برخی اختلافها بین این سه بازیگر در ارتباط با تحولات جاری سوریه، برخی بر این باورند که نشست آستانه را میتوان مدلی از مشارکت کشورها در تأمین امنیت منطقهای و مبارزه با تروریسم تلقی کرد؛ البته این محور (آستانه) بهخصوص بعد از وقوع جنگ اوکراین و پررنگشدن تعارض منافع طرفین برای پیشبرد اهداف و مأموریتهای ترسیمی خود، با موانع و چالشهایی هم روبهرو است. روسیه، ترکیه و ایران بهعنوان کشورهای ضامن آتشبس در سوریه، در قالب روند آستانه تاکنون ۱۸ بار مذاکرات سهجانبه را با هدف برونرفت سوریه از بحران جنگ داخلی برگزار کردهاند که نشست آخر ۲۴ تا ۲۶ خرداد سال جاری با حضور معاونان وزارت امور خارجه سه کشور در نورسلطان قزاقستان برگزار شد. وقوع جنگ اوکراین و به دنبال آن خروج روسیه از سوریه و همچنین آمادگی ترکیه برای حمله مجدد به سوریه و اشغال حلب، نگرانیهایی را درخصوص تحولات این کشور (سوریه) ایجاد کرده است؛ اما نفس حضور سران روسیه و ترکیه در ایران و رایزنیها درباره نقاط اختلافی میتواند به تعارض منافع طرفین دامن بزند. در این بین احتمال سفر فیصل مقداد، وزیر امور خارجه سوریه، به ایران همزمان با برگزاری نشست سران آستانه نشان میدهد تهران سعی دارد اختلافها و حساسیتهای دمشق - آنکارا را در قبال اقدامات همدیگر به پایینترین میزان ممکن برساند. کمااینکه در سفر اخیر حسین امیرعبداللهیان به ترکیه و سوریه، وزیر امور خارجه کشورمان از انتقال نگرانیهای اردوغان به بشار اسد با هدف پیشگیری از حمله مجدد ارتش ترکیه به سوریه و تشدید ناامنیها در این کشور (سوریه) خبر داد. این دست تحرکات دیپلماتیک جمهوری اسلامی گویای آن است که تهران ضمن مدیریت سیاسی و دیپلماتیک تحولات سوریه، به دنبال ارتقای نفوذ خود در منطقه است. پیرو این نکات، مواضع مثبت کشورهایی مانند اردن و مصر و تمایل امان و قاهره برای تقویت روابط با تهران و نیز ادعای اخیر انور قرقاش برای بازگشایی مجدد سفارت امارات متحده عربی در ایران، نشان از این دارد که به موازات سفر جو بایدن به اسرائیل و عربستان سعودی و تلاشهایی برای مقابله با نفوذ ایران، فصل جدیدی از روابط جمهوری اسلامی با کشورهای منطقه در حال شکلگیری است. البته در آن سو باید در نظر داشت که روسیه به دلیل تبعات جنگ اوکراین و ترکیه هم در سایه تشدید مشکلات اقتصادی و تورم ۸۰درصدی و همچنین آمادهشدن اردوغان برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده میلادی، به برگهای برنده و اهرمهای فشار مدنظر خود در جهت تحقق منافع ملی نیاز دارند. بنابراین این احتمال وجود دارد که آنکارا و مسکو، ذیل دیدارهای دوجانبه خود در تهران، شرایطی را رقم بزنند که میتواند تحولات سوریه را به سمتوسوی دیگری بکشاند. اینجاست که امتیاز میزبانی ایران و هوشمندی سیاسی تهران باید مانع از وقوع آن شود. همین نکات مثبت و منفی نشان میدهد سفر و حضور سران روسیه و ترکیه در ایران و برگزاری نشست محور آستانه تا چه اندازه اهمیت دارد. اتفاقا به دلیل این اهمیت است که «شرق» در گفتوگوهایی جداگانه با فیروز دولتآبادی، سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در ترکیه و همچنین افشار سلیمانی، سفیر پیشین ایران در جمهوری آذربایجان و تحلیلگر ارشد مسائل روسیه، به ارزیابی درست، دقیق و واقعبینانه از اهداف و دلایل سفر رجب طیب اردوغان و ولادیمیر پوتین به ایران پرداخته است. در این گپوگفتها با دیپلماتهای کشور بر آن بودیم تا اهمیت این دو سفر، برگزاری نشست سران محور آستانه و نیز دستاوردها و خروجی احتمالی دیدار سهجانبه اردوغان، پوتین و رئیسی مورد ارزیابی قرار گیرد.
------
واکاوی اهداف و دلایل سفر پوتین به تهران در گفتوگو با سفیر اسبق ایران در جمهوری آذربایجان
مراقب باشیم پایمان به جنگ اوکراین باز نشود
عبدالرحمن فتحالهی: پس از سفر دیروز دوشنبه رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه، به ایران قرار است که امروز سهشنبه، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، هم وارد تهران شود تا در نشست سهجانبه سران محور آستانه برای رسیدگی به تحولات سوریه شرکت کند؛ نشستی که پس از وقفهای دوساله از سر گرفته خواهد شد. دراینبین بسیاری از کارشناسان، تحلیلگران و ناظران امر معتقدند پس از وقوع جنگ اوکراین و تأثیرات جدی و مخرب تداوم و تشدید این جنگ بر تحولات خاورمیانه و دیگر مناسبات جهانی باید اهداف و دلایل دیگری را برای حضور رئیسجمهور روسیه در ایران متصور بود. ازاینرو نمیتوان صرفا به حضور پوتین در نشست سران محور آستانه تمرکز کرد. پیرو نکته مذکور، «شرق» سعی کرده است در گفتوگو با افشار سلیمانی علاوه بر حضور در نشست سران آستانه دیگر اهداف و دلایلی که پای پوتین را به تهران باز کرده است، مورد واکاوی و کالبدشکافی قرار دهد. آنچه در ادامه میخوانید، ماحصل گپوگفت با سفیر پیشین ایران در جمهوری آذربایجان، معاون و رئیس اداره اول مشترکالمنافع وزارت امور خارجه، کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در اوکراین و تحلیلگر ارشد مسائل روسیه درباره این مسائل است که در ادامه از نظر میگذرانید.
بعد از سفر دیروز دوشنبه رجب طیب اردوغان به ایران قرار است امروز سهشنبه ولادیمیر پوتین هم راهی تهران شود. هرچند در ظاهر امر به نظر میرسد اهداف حضور همزمان رئیسجمهور ترکیه و روسیه حضور در نشست سران محور آستانه است؛ اما با توجه به وقوع جنگ اوکراین و اقتضائات ناشی از تداوم و حتی تشدید این جنگ بر تحولات خاورمیانه و جهان، دیگر دلایلی که پوتین را به تهران کشانده است، چیست؟
اتفاقا به نکته بسیار مهمی اشاره کردید. تا پیش از جنگ اوکراین، ولادیمیر پوتین اساسا سفری را با هدف حفظ و ارتقای روابط انجام نمیداد. تمام سفرهای پوتین به ایران در قالب حضور در نشستهای سهجانبه و چندجانبه در تهران بوده است؛ کمااینکه سفر امروز سهشنبه رئیسجمهور روسیه هم برای حضور در نشست سران محور آستانه در جهت رسیدگی به تحولات سوریه است؛ اما نکته اینجاست که بعد از جنگ اوکراین و تداوم و تشدید این جنگ عملا روسیه نیاز بیشتری به ایران پیدا کرده است؛ چراکه بعد از وقوع این جنگ، کرملین و شخص پوتین با سیل گستردهای از تحریمها و چالشهای حوزه دیپلماتیک و انزوای سیاسی در منطقه و جهان روبهرو شده است؛ بنابراین مسکو خود را به هر آب و آتشی میزند که با معدود کشورهای باقیمانده که روابط را با روسیه حفظ کردهاند، مناسباتش را ارتقا دهد. یکی از این کشورها جمهوری اسلامی ایران است؛ بنابراین اگرچه پوتین امروز به نام حضور در نشست سران محور آستانه پا به تهران میگذارد؛ ولی یقین بدانید یکی از اصلیترین اهداف حضور رئیسجمهور روسیه در ایران، نه مسئله سوریه و محور آستانه، بلکه مدیریت مناسبات دوجانبه با ایران و همچنین با ترکیه درخصوص جنگ اوکراین است؛ یعنی این بحث برای حضور پوتین که به گواه رسانهها حضور در نشست آستانه است، اتفاقا در حاشیه قرار دارد و دستور کار و متن اصلی حضور رئیسجمهور روسیه در ایران به تحولات جنگ اوکراین و تأثیر آن بر روابط با ایران و همچنین ترکیه تمرکز دارد.
با این تفاسیر نمیتوان مطرحشدن برخی اخبار و ادعاها درخصوص ارسال پهپاد از سوی ایران به روسیه برای بهکارگیری در جنگ اوکراین را چندان بیارتباط به این سفر دانست؟
اتفاقا خبر ارسال پهپاد از سوی ایران به روسیه یقینا در راستای اهداف اصلی سفر پوتین به ایران است.
چطور؟
ببینید، روسیه و شخص پوتین به هر طریقی که شده سعی دارد پهپادهای ایران را در جنگ اوکراین به شکل جدی و رسمی درگیر کنند.
ولی جناب سلیمانی، برخی معتقدند روسیه بهعنوان قدرت دوم نظامی جهان چه نیازی به پهپادهای ایرانی دارد؟
به سؤال مهمی اشاره کردید؛ چون پاسخ آن مکمل و مؤید تحلیل من است. من هم معتقدم روسیه بهعنوان قدرت دوم نظامی جهان نیازی به پهپادهای ایرانی ندارد؛ اما چرا این درخواست را برای دریافت سلاح از ایران دارد؟! چرا روسیه بهعنوان یک ابرقدرت جهانی که مهمترین سلاحهای نظامی و هستهای را دارد؛ پیشرفتهترین جنگندهها، ناوها، زیردریاییها، موشکها و... را در اختیار دارد، تلاشش در گرفتن پهپاد ایرانی است؟ روسیهای که در مسئله فروش سامانه موشکی اس - ۳۰۰ و دیگر تجهیزات نظامی به ما آن روش مشخص را در قبال جمهوری اسلامی ایران اجرا کرد، چرا امروز به پهپاد ایرانی نیاز دارد؟ چون این مسئله از ابعاد مختلف برای روسها منافع جدی در پی خواهد داشت.
چه منافعی؟
نخست آنکه هزینههای جنگ اوکراین و آثار مخرب تداوم این جنگ برای روسیه کاهش پیدا میکند. این هزینه لزوما هزینه لجستیکی و نظامی نیست؛ چون پهپاد ایرانی توان کاهش هزینه روسیه در جنگ اوکراین را ندارد. اینجا تمرکز روی کلیدواژه «هزینه»، صرفا هزینه سیاسی و دیپلماتیک این جنگ برای روسهاست. با کشاندن پای دیگر کشورها به جنگ اوکراین، هزینههای آن بین کشورها تقسیم میشود. بنابراین روسیه با هدف تقسیمکردن هزینهها با ایران، سعی دارد با مطرحکردن دریافت پهپاد از ما پای تهران را هم به جنگ با اوکراین باز کند؛ آنهم در شرایطی که کشورهایی مانند چین و هندوستان با هوشمندی دیپلماتیک و سیاسی از درگیرشدن در جنگ اوکراین و حمایت از روسیه به شکل جدی، مستقیم و آشکار خودداری کرده و حتی در مقاطعی تحریمهای غرب علیه روسیه را به واسطه وقوع این جنگ اجرائی کردهاند. منفعت دیگر روسها از درگیرکردن ایران به احیای برجام بازمیگردد. اگر به هر دلیلی روسیه بتواند و موفق شود ایران را در جنگ اوکراین درگیر کند، خودبهخود گسل سیاسی و دیپلماتیک تهران با اروپا و بهخصوص واشنگتن تشدید پیدا میکند و این مهم بدون شک میتواند مذاکرات احیای برجام را تحتالشعاع قرار دهد؛ کمااینکه تاکنون همین جنگ اوکراین عملا احیای برجام و لغو تحریمها را به تعویق انداخته است. مسئله دیگر به تحولات حوزه انرژی بازمیگردد. بعد از وقوع جنگ، اکنون یکی از اهرمهای فشار جدی روسیه و شخص پوتین بر اروپا و آمریکا مسئله انرژی روسیه است. اخیرا مسکو قطع صادرات انرژی به اروپا را در دستور کار قرار داده است. بنابراین پاییز و زمستان سردی برای قاره سبز انتظار میرود. از این منظر روسیه سعی دارد نیاز وافر غرب به تولید و صادرات انرژی بهخصوص در خاورمیانه و احیای ظرفیت ایران را به حاشیه بکشاند. در نتیجه خواهان آن است که از طریق برهمزدن میز مذاکرات، عدم احیای برجام و نهایتا عدم لغو تحریمها، این مهم محقق شود. واقعیت آن است که ما کماکان شاهد بازیهای مسکو هستیم؛ چون به نام تعمیر قطعات، دوره استراحت نیروگاه و مسائلی از این دست مرتب برای ما فهرستی از هزینهها را مطرح میکند. در کنار آن سوخت و پسمانده نیروگاه بوشهر را هم به روسیه منتقل میکنند. مضافا با تحریمهای غرب علیه ایران همراهی میکنند و نهایتا هم باز این ایران است که کماکان بدهکار روسهاست. با این تفاسیر، متأسفانه ما شاهد سکوت معنادار مقامات اجرائی ایران در برابر این زیادهخواهی و بازیهای روسیه هستیم. برای توسعه و ارتقای کشور این سیاست خارجی و این میزان وابستگی به روسیه نمیتواند اثرگذار باشد.
علیرغم نکات شما، حسین امیرعبداللهیان در گفتوگوی تلفنی جمعه گذشته خود با دیمیتری کولبا، وزیر امور خارجه اوکراین، اتهامات جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا مبنی بر ارسال پهپاد ایرانی به روسیه برای بهکارگیری در جنگ علیه اوکراین را رد کرد. بااینحال شنبه هفته جاری مشاور امنیت ملی آمریکا در ادامه ادعاهای جدید عنوان کرد روسها تاکنون دو بار از یک پایگاه هوایی در کاشان و پهپادهایی با قابلیت حمل موشک بازدید کردهاند؛ ادعایی که سیانان هم روی آن مانوری رسانهای داد. با این شرایط، حضرتعالی که سابقه کارداری سفارت ایران در کییف را دارید تا چه اندازه این ادعا را نزدیک به واقعیت میدانید؟
ببینید اینجا مسئله به تکذیب یا تلاشهای ایران برای رد ادعای جیک سالیوان در گفتوگوی تلفنی با وزیر امور خارجه اوکراین بازنمیگردد، بلکه عنصر تعیینکننده به جریانسازی رسانهای آمریکاییها بازمیگردد که مطمئنا در پشت پرده آن هم روسها قرار دارند. مسکو، چه هیئتی را برای خرید و بازدید از مرکز ساخت پهپاد در کاشان فرستاده باشد چه نه، با دامنزدن به این حواشی، آنهم همزمان با سفر پوتین به ایران، به دنبال آن است در فضای رسانهای و سیاسی اینگونه تلقی شود که ایران مترصد ارسال و فروش پهپاد به روسیه و بهکارگیری آن در جنگ اوکراین است. این از ترفندها و شگردهای سیاسی و رسانهای روسیه است که از قبل هم وجود داشت؛ چون اگر در پشت پرده این جریانسازی رسانهای فقط آمریکاییها بودند و خبری از روسها نبود، قطعا ما شاهد واکنش قاطع کرملین میبودیم، اما زمانی که این ادعاها با سکوت روسیه در حال پیگیری است، نشان میدهد مسکو اگرچه ظاهرا در پشت جریانسازی جیک سالیوان و سیانان قرار ندارد، اما خود روسیه باعث بهراهانداختن این فضای منفی و مخرب علیه ایران شده است تا به نحوی بتواند تهران را هم در جنگ اوکراین درگیر کند و پای ما را به این جنگ باز کند.
در سایه آنچه که عنوان کردید، اساسا برای پوتین حضور در تهران با هدف شرکت در نشست سران محور آستانه هیچ ارزش محتوایی و متنیای ندارد؟
در شرایط کنونی بههیچعنوان تمرکز پوتین روی تحولات جانبی نیست. فعلا تا اطلاع ثانوی اولویت اول و آخر روسیه و شخص پوتین فقط مدیریت جنگ اوکراین است. ببینید این جنگ، روسیه را در یک وضعیت بهشدت پیچیده، بغرنج و مهمتر از آن در یک بنبست و ناتوانی سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، نظامی و دفاعی قرار داده است. به این معنا که تا پیش از وقوع این جنگ (جنگ اوکراین)، خط قرمز روسها حضور ناتو در کنار مرزهای روسیه بود. اتفاقا تا پیش از وقوع این جنگ هم، اوکراین یک مرز حائل بین روسیه و ناتو بود. اما بعد از وقوع جنگ اوکراین دیگر روسیه توانی برای اعمال تهدید در برابر خط قرمز خود یعنی حضور ناتو را در کنار مرزهای خود ندارد. مؤید و مبین این ناتوانی روسها هم به حضور و عضویت رسمی فنلاند و سوئد به عنوان همسایگان روسیه در ناتو بازمیگردد. پوتین نمیتواند مشابه جنگ اوکراین را در این دو کشور (سوئد و فنلاند) اجرا کند. چراکه اولا با واکنش تند ناتو، اروپا و آمریکا همراه خواهد بود. درثانی کاهش توان نظامی، اقتصادی، لجستیکی و دیپلماتیک روسیه به دلیل جنگ اوکراین این قدرت پاسخگویی و تهدید را از مسکو گرفته است که بخواهد در برابر ناتو قد علم کند. حال در چنین شرایطی بدیهی است که پوتین اولویتی برای مسائل پیرامونی مانند سوریه و محور آستانه ندارد؛ نمیگویم که این مسئله (محور آستانه و تحولات سوریه) برای روسها بههیچعنوان اهمیتی ندارد، اما فعلا در اولویتهای اصلی مسکو قرار ندارد. اتفاقا به همین دلیل است که بعد از وقوع جنگ اوکراین و تداوم آن، روسیه بهناچار مجبور شده است خروج از سوریه و دیگر مناطق مانند قفقاز را در دستور کار قرار دهد. اگر به هر دلیلی تحولات سوریه برای روسها اهمیت داشت و در اولویتهای پوتین بود با وقوع جنگ اوکراین از این کشور (سوریه) خارج نمیشد. اما چون جنگ اوکراین در مجاورت مرزهای روسیه در حال جریان است و در کنار آن ناتو با تحرکات در سوئد و فنلاند و احتمالا دیگر کشورها عملا تمامیت ارضی روسیه را هدف قرار داده است، پوتین فرصتی برای رسیدگی به تحولات سوریه و محور آستانه را ندارد؛ بنابراین باز هم تأکید میکنم پوتین به نام حضور در نشست محور آستانه سعی دارد مدیریت مناسبات با ترکیه و ایران را در شرایط پس از جنگ اوکراین پیش بگیرد.
در بخشی از تحلیل خود به تلاش پوتین برای مدیریت روابط با ترکیه بعد از جنگ اوکراین در سایه سفر به ایران اشاره کردید. آیا واقعا ترکیه نیز مانند ایران برای مسکو است؟
خیر. اتفاقا ترکیه نیز مانند چین و هندوستان با هوشمندی به نحوی رفتار کرده است که عملا استقلال سیاسی و دیپلماتیک آنکارا را در جنگ اوکراین شاهد بودیم و به دنبالش هوشمندی ترکیه برای تحقق منافع ملی به صورت کامل بروز و ظهور پیدا کرد. آنکارا ضمن حمایت دیپلماتیک و حتی فروش سلاح به اوکراین، روابط خود را با مسکو به نحوی ادامه داد که بتواند با برگزاری مذاکرات صلح در استانبول، امتیازاتی را از هر دو کشور روسیه و اوکراین بگیرد. این نشان میدهد که پوتین به نقش، جایگاه و نفوذ ترکیه در جنگ اوکراین نیاز دارد. بهخصوص آنکه ترکیه یکی از قدرتهای مهم در ناتو به شمار میرود؛ بنابراین پوتین نیمنگاهی به روابط خود با ترکیه دارد تا رفتارهای ناتو را در قبال خود تعدیل کند. اما نکته اینجاست که رئیسجمهور روسیه سعی دارد برای همراهی ترکیه، امتیازاتی را در سوریه به اردوغان بدهد؛ بنابراین در نشست دوجانبه پوتین - اردوغان در تهران امکان دارد درخصوص مسائل اینچنینی بحثهایی مطرح شود.
--------------
ارزیابی ارتباط دیپلماتیک تهران و آنکارا در آستانه سفر اردوغان به ایران در گفتوگو با سفیر پیشین ایران در ترکیه
با آنکارا منطبق بر منطق و قدرت مواجه شویم
بعدازظهر روز گذشته رجب طیب اردوغان وارد ایران شد. پیش از انجام این سفر، دفتر ریاستجمهوری ترکیه در بیانیهای اعلام کرد رئیسجمهور این کشور برای یک سفر رسمی دوروزه به تهران میرود تا درباره مسائل دوجانبه و جهانی با سیدابراهیم رئیسی، همتای ایرانی خود گفتوگو کند. در همین راستا، آنگونه که در محافل سیاسی و رسانهای مطرح است، اردوغان با دو هدف عمده حضور در هفتمین اجلاس سران محور آستانه و همچنین شرکت در هفتمین نشست شورای عالی همکاری ایران و ترکیه پا به تهران گذاشته است. اما نشست سران محور آستانه که بعد از وقفهای تقریبا دوساله به صورت حضوری، امروز سهشنبه ۲۸ تیرماه در تهران برگزار میشود، با اختلافات جدی بین اعضا در ارتباط با تحولات سوریه همراه است؛ بنابراین این محور (آستانه) پس از پنج سال از تشکیل آن، کماکان برای پیشبرد اهداف خود با موانع جدی و سختی روبهرو است. از طرف دیگر، روابط نهچندان گرم تهران – آنکارا سبب شده تا درخصوص خروجی مطلوب نشست شورای عالی همکاری ایران و ترکیه به دیده تردید نگاه شود. از این منظر، «شرق» در گفتوگویی با فیروز دولتآبادی به اهمیت سفر اردوغان و دلایل حضور رئیسجمهور ترکیه در ایران با تمرکز بر نشست حضوری سران محور آستانه پرداخته است تا در گپوگفتی با سفیر پیشین ایران در ترکیه، معاون وزیر بازرگانی در دوران جنگ و کابینه هاشمیرفسنجانی که سمتهای مختلفی در وزارت امور خارجه و شورای امنیت ملی نظیر مشاور دبیر شورای امنیت ملی و مدیرکل سیاست خارجی وزارت خارجه را در کارنامه خود ثبت کرده است، به واکاوی و تحلیل هرچه دقیقتر و عمیق از میزان تأثیرگذاری سفر اردوغان در بهبود روابط ایران و ترکیه و نیز دستاورد نشست محور آستانه بر تحولات سوریه دست یابیم.
بعدازظهر دیروز رجب طیب اردوغان وارد ایران شد. آنگونه که مطرح است، رئیسجمهور ترکیه با دو هدف عمده حضور در هفتمین نشست سران آستانه بعد از دو سال وقفه و همچنین شرکت در هفتمین نشست شورای عالی همکاری ایران و ترکیه پا به تهران میگذارد. اما با توجه به روابط نهچندان گرم ترکها، بهخصوص در حوزه دیپلماتیک و سطح پایین مناسبات تجاری و نیز با در نظر گرفتن اختلافات عمده در سوریه، سفر اردوغان تا چه اندازه برای هر دو طرف مثمرثمر خواهد بود؟
برای پاسخ دقیق به سؤال شما باید نگاهی عمیقتر به سیاست خارجی ترکیه در سالهای اخیر داشت. در این رابطه، آنکارا دو گرایش متفاوت و حتی متضاد را بهطور همزمان در سیاست خارجی خود پی گرفته است؛ در یک طرف نزدیکی با روسیه و همکاری گسترده با مسکو در ابعاد مختلف از حوزه سیاسی و دیپلماتیک گرفته تا حوزه تجاری، اقتصادی و حتی نظامی و دفاعی و اما در سوی دیگر، اردوغان در یک چرخش آشکار و به موازات حفظ روابط با روسها، سعی کرد با حضور در طرح مشترک واشنگتن – تلآویو که با همکاری اعراب درحال انجام است، وارد نوعی از همکاری جدی با جریان غربگرا در تعیین معادلات منطقه خاورمیانه شود. در کنار آن باید خاطرنشان کرد که ترکیه در جنگ اوکراین نیز علیرغم مناسباتی که با روسیه برقرار کرده بود، چندان در جبهه مسکو قرار نگرفت و تلاش داشت ضمن فروش تجهیزات و سلاح به اوکراین و حمایت از کییف، نقش یک میانجیگر و واسط را برای برقراری صلح و پایان جنگ ایفا کند. حال با درنظرگرفتن چنین سیاست خارجیای باید به این مسئله اشاره کرد که هم آنکارا و هم تهران به اهمیت و ارزش ذاتی حفظ، تداوم و بهبود روابط دوجانبه و منطقهای واقفاند. بنابراین نه ترکیه به سمت اتخاذ سیاستهایی پیش میرود که بخواهد روابط با جمهوری اسلامی را متزلزل کند و نه ایران چنین تمایلی دارد که روابط با آنکارا دچار خدشه شود.
اجازه دهید گفتههای شما را به چالش بکشم، چون به نظر میرسد روابط نهچندان گرم و حسنه کنونی بیش از آنکه متأثر از سیاستهای ایران باشد، نتیجه مستقیم تصمیمات و مواضع شخص اردوغان، چه در روابط دوجانبه با تهران و چه در تحولات منطقهای است. با این اوصاف اگرچه ایران تمایلی به متزلزلکردن روابط با ترکیه ندارد اما درخصوص ترکها باید قدری متفاوت نگریست؛ غیر از این است؟
اتفاقا به باور من آنچه باعث میشود گاهی شاهد اقدامات معنادار ترکیه، چه در سطح تحولات منطقهای و چه حتی روابط دوجانبه با ایران باشیم، ناشی از دورشدن جمهوری اسلامی یا بهتر بگویم بیتوجهی ایران به ترکیه است.
یعنی همه تقصیرها گردن ایران است؟
ببینید آنکارا همواره نیازمند توجه تهران به حساسیتهای خود است. درعینحال ترکیه بهشدت تمایل دارد مناسبات و سطح روابط با ایران بیشازپیش ارتقا پیدا کند اما لازمه آن پاسخ مثبت و دلگرمکننده از طرف جمهوری اسلامی است. متأسفانه ما، هم در دولتهای آقای احمدینژاد و هم در دولتهای آقای روحانی و همچنین در یک سالی که از عمر دولت رئیسی میگذرد، توجهی به مهمترین همسایه خود یعنی ترکیه نداشتهایم. حجم بسیار محدود رفتوآمدهای دیپلماتیک مقامات کشور در این 17 سال و عدم مبادله مثبت و مناسب دیدگاههای دو کشور در قبال مسائل و بهخصوص اختلافات جاری، به نحوی پیش رفته که ترکیه دچار نوعی سوءمحاسبه و تردید در قبال سیاستهای منطقهای ایران و حتی شک درباره حسن ظن تهران به حفظ و ارتقای روابط دوجانبه با آنکارا شده است؛ تا جایی که اردوغان به این باور رسیده است که مبادا ایران در پشت پرده به دنبال طرحریزی و اجرای سیاستهایی ضد امنیت ترکیه باشد. درصورتیکه باید ارتقای روابط با مهمترین همسایه ایران یعنی ترکیه جزء اولویتهای سیاست خارجی منطقهای باشد؛ بنابراین فارغ از دستور کار اردوغان از حضور در ایران برای بررسی و پیگیری مسائل حساس دوجانبه و منطقهای، نفس این سفر در شرایط کنونی بیانگر این تمایل از جانب آنکارا برای ارتقای روابط با تهران در سطوح مختلف است.
قدری صریحتر تحلیل شما را زیر سؤال ببرم. آیا حضرتعالی منکر سیاستهای مخرب ترکیه در قبال ایران بهخصوص در سالهای اخیر هستید، اگرچه پیرو آسیبشناسی درستتان من هم اعتقاد دارم که در ۱۷ سال گذشته و در حیات دولتهای نهم، دهم، یازدهم، دوازدهم و حدود یک سالی که از عمر سیزدهم میگذرد، آنگونه که باید ارتقای روابط با ترکیه چندان جدی گرفته نشد اما ترکیه هم در سردی روابط کنونی بیتقصیر نیست؟
اولا گفتههای پیشین من بهمعنای دفاع از سیاستهای آنکارا نیست بلکه سعی کردم بهعنوان کسی که در جایگاه سفیر ایران در ترکیه خدمت کردهام و از نزدیک به سیاستهای آنکارا واقفم این نکته مهم را گوشزد کنم که بخشی از شرایط کنونی در روابط تهران – آنکارا متأثر از کمکاری و ضعف دیپلماسی منطقهای ایران و ارتقای روابط با مهمترین همسایه یعنی ترکیه بوده است. اما درعینحال من باید این نکته مهم را هم خاطرنشان کنم که ترکیه هم شناخت بسیار کمی از تحولات سیاسی، چه در منطقه و چه در سطح بینالملل دارد.
چطور؟
پیرو سؤال اولتان یکی از دستور کارهای مهم اردوغان برای سفر به ایران حضور در نشست سران محور آستانه برای رسیدگی به تحولات و اختلافات در سوریه است، خب اگر همین ترکیه و شخص اردوغان شناخت کافی از تحولات منطقه داشت، آیا از همان ابتدا به سوریه حمله میکرد؟ آیا وزیر امور خارجه ترکیه عنوان میکرد که تنها دو هفته تا سقوط حکومت بشار اسد فاصله است؟ در نگاهی عمیقتر اگر ترکیه سیاستهای اروپا و بهخصوص آمریکا را میشناخت، هیچگاه روی همکاری با واشنگتن در قبال تحولات منطقهای حساب باز نمیکرد؛ آمریکایی که رئیسجمهور اسبقش یعنی باراک اوباما بیان کرد که ایالات متحده حتی در حد یک ایجاد منطقه پرواز ممنوع در سوریه نمیتواند به ترکیه کمک کند؟ اگر ترکیه تحولات منطقهای و واقعیتهای جاری را بهخوبی درک میکرد، هیچگاه نمیگفت که بهار عربی که در مصر، تونس، لیبی، یمن و بحرین به دلیل الگوبرداری از سیاستهای ترکیه است و این کشور (ترکیه) و شخص اردوغان رهبر جهان اسلام هستند؛ بنابراین در چنین شرایطی که ترکیه نگاه و ارزیابی غلطی از تحولات منطقه و جهانی دارد، ایران باید به درک بهتر آنکارا کمک کند؛ چراکه نتیجه مستقیم و فوری آن بر بهبود روابط دو کشور خواهد بود. بهخصوص آنکه ژئوپلیتیک و جغرافیای دو کشور مکمل همدیگر است. ما باید به سمتی میرفتیم که مناسبات ۱۰ میلیارددلاری در زمان آقای خاتمی بین ایران و ترکیه طی این سالها بیشتر میشد، نه اینکه چندمیلیارد دلار سقوط کند. ما امروز باید شاهد روابط ۴۰ میلیارددلاری بین دو کشور ایران و ترکیه میبودیم. واقعا این عدد در دسترس بود اگر طی این ۱۷ سال در مسیر توسعه و ارتقای روابط با ترکیه گامهای جدی برمیداشتیم.
پس برگزاری هفتمین نشست شورای عالی همکاری ایران و ترکیه یا تنظیم روابط در سطح راهبردی و تعریف سند همکاریهای بلندمدت استراتژیک میتواند به بهبود روابط دوجانبه تهران - آنکارا در سفر اردوغان به ایران کمک کند؟
به باور من مشکل عمیقتر از آن است که بتوان با یک یا دو سفر یا تنظیم قراردادها، روابط را در یک سطح مناسب قرار داد. همانگونه که گفتم و تکرار میکنم حفظ، تداوم و ارتقای روابط دوجانبه، بهخصوص با مهمترین همسایه ایران یعنی ترکیه نیازمند برنامهریزی، هوشمندی، تحرک بالای دیپلماتیک و درنظرگرفتن حساسیتهای طرف مقابل است. ما در این ۱۷ سال بهطور مفرط دچار ضعف دیپلماتیک و کمکاری بودهایم. پس نمیتوان با چند سفر و چند قرارداد این ضعف ۱۷ساله را پوشاند. ما باید به شکل جدی، هم برای کوتاهمدت هم میانمدت و هم بلندمدت یک برنامهریزی دقیق، واقعبینانه و جدی را در جهت بهبود روابط با ترکیه در دستور کار قرار دهیم. این یک بیتوجهی دیپلماتیک است که 17 سال سیاست منطقهای و ارتقای روابط با همسایگان دچار ضعف و کمکاری مفرط شود تا جایی که ما در یک قهر دیپلماتیک منطقهای به سر میبریم. در همین راستا جا دارد این نکته را هم گوشزد کنم که ایجاد تعارض بین میدان و دیپلماسی نشان از عدم بلوغ در سیاست داخلی و خارجی دارد. چون زمانی که ما از نظر دفاعی، نظامی و میدانی بر یک جغرافیا برتری و نفوذ داریم، باید از آن نهایت استفاده را ببریم و یک جولان جدی در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی اقتصادی داشته باشیم. این در حالی است که متأسفانه ما دیپلماسی و میدان را در تعارض و تقابل با همدیگر میبینیم. این نشان میدهد که ما هم دچار یک خطای محاسباتی و عدم درک درست از واقعیتهای جاری سیاست خارجی و تحولات منطقهای هستیم.
بازهم در تقابل با آنچه گفتید این واقعیت غیرقابل انکار وجود دارد که تلاش و همکاری مشترک تهران با آنکارا در مقاطع و برهههای مختلف هم راه به جایی نبرده است؛ برای مثال اگر به یکی از مهمترین دستور کارهای سفر اردوغان به ایران یعنی شرکت در هفتمین نشست سران آستانه نگاه کنیم، باید گفت که محور آستانه مؤیدی بر آن است که تحلیل شما به شکل جدی جای تأمل و تردید دارد، به دلیل آنکه ترکیه و ایران در همکاریهای نیمبندی مانند همین محور آستانه هم نتوانستند به یک درک مشترک از تحولات سوریه برسند، کمااینکه مشابه این عدم درک مشترک درخصوص تحولات قفقاز جنوبی و قرهباغ، عراق و دیگر مسائل جاری دوجانبه هم وجود دارد. از آن مهمتر ترکیه به دلیل وضعیت بغرنج اقتصادی و تورم 80درصدی و نیز آمادهشدن اردوغان برای انتخابات ریاستجمهوی سال آینده اساسا وقعی به تلاشها و نظرات ایران برای رسیدن به یک درک متقابل و همکاری مشترک با تهران در قبال تحولات سوریه نمینهد، همچنان که حتی بعد از سفر امیرعبداللهیان به ترکیه و تلاش وزیر امور خارجه دولت رئیسی برای انتقال نگرانی اردوغان به بشار اسد کماکان ارتش ترکیه خود را آماده حمله به شمال سوریه و اشغال حلب میکند. آیا این مسائل تحلیل شما را زیر سؤال نمیبرد؟
ابتدا به ساکن من در همین مصاحبه با روزنامه «شرق» باید عنوان کنم این سیاست «صلحبانی» و دیپلماسی نزدیککردن کشورهای معارض منطقهای و جهانی با همدیگر از سوی جمهوری اسلامی ایران یک سیاست خارجی ناصحیح و یک میراث کمارزش دیپلماتیک برای تهران است.
چرا؟
چون سیاست خارجی از طریق نگاه صلحبانی نمیتواند اهداف خود را پیگیری، تأمین و اجرا کند.
به چه دلیل چنین اعتقادی دارید؟
واقعیت امر آن است که سیاست خارجی در ذات خود تناقض، اختلاف، تنش و کشمکش دارد. این تناقض البته بهمعنای ضدیت و جنگ نیست؛ بلکه به معنای آن است که وقتی ما در حوزه سیاست خارجی لایههای متعدد و عمیقتر همکاریهای دوجانبه، چندجانبه، منطقهای و جهانی را مورد کنکاش قرار میدهیم، حتما در بخشها، لایهها و سطوحی دچار تناقض و تضاد منافع هستیم؛ کمااینکه در محور آستانه اختلافات و تناقضات و حتی تضاد منافع بین ایران، روسیه و ترکیه درخصوص تحولات سوریه وجود دارد. از این نظر سیاست صلحبانی ایران درخصوص محور آستانه و نزدیککردن سیاست منطقهای و چندجانبهای با روسیه و ترکیه در سوریه یک میراث غلط دیپلماتیک است. البته ما باید کوشش کنیم که به آنکارا و مسکو نزدیک شویم؛ اما این مهم نباید به این معنا و مفهوم باشد که سیاست صلحبانی دستور کار اصلی و اولویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات منطقه با محوریت سوریه قرار بگیرد. هیچ دلیل، منطقی و توجیهی ندارد که ایران بخواهد در محور آستانه به دنبال صلح باشد. وقتی طرف مقابل شما یعنی ترکیه آمادگی و تمایل پذیرش نگاه صلحخواهانه و تلاش برای ترسیم منابع و منافع مشترک درخصوص ایجاد ثبات و آرامش در سوریه را ندارد، باید از طریق دیگری غیر از سیاست صلحبانی و محور آستانه منافع خود را تأمین کرد.
این جملهتان در تقابل با گفتههای قبلی شما قرار ندارد که چندین و چند بار تأکید داشتید باید مراقب روابط با ترکیه بود؟
خیر، چون سیاست صلحبانی یک سیاست منفعل و بیخاصیت است که تنها به صرف و اتلاف انرژی، تمرکز و وقت منجر میشود، بدون آنکه خروجی و دستاورد ملموسی برای ایران در پی داشته باشد؛ کمااینکه شش دور پیشین نشست محور آستانه در سطح سران هم نتوانسته است به اختلافات بین ایران، روسیه و ترکیه در قبال سوریه پایان دهد و اتفاقا امروز دامنه اختلافات و تعارض منافع بین این سه بازیگر بیش از گذشته است. این نشان میدهد که سیاست صلحبانی یک سیاست خارجی بدون دستاورد است و ما باید از طریق دیگری شرایط را برای تأمین منافع فراهم کنیم. اگر ما در این ۱۷ سال روابط خود را در ابعاد مختلف با ترکیه گسترش میدادیم، شرایط به جایی نمیرسید که ما در بستر روابط نهچندان گرم و اختلافات متعدد در پرونده سوریه و دیگر مسائل بخواهیم به دنبال سیاست صلحبانی با آنکارا باشیم.
یعنی به باور شما ما مسئله را از آخر به اول میبینیم؟
دقیقا، ما مسئله را از آخر به اول میبینیم. این اشتباه است. ما ابتدا باید روابطمان را با ترکها ارتقا دهیم و بعد از ارتقای روابط، خود به خود اختلافات کنار گذاشته میشود. اگر پیرو آسیبشناسی که در پاسخ به سؤالات قبلی داشتم، روابط اقتصادی و تجاری بین ایران و ترکیه امروز به رقم ۴۰ میلیارد دلار میرسید، دیگر اردوغان به خود این اجازه را نمیداد که نگرانیها و منافع ایران در سوریه را نادیده بگیرد؛ بلکه اتفاقا سعی میکرد حساسیتهای تهران را هم در سیاست خارجی خود در قبال سوریه در نظر بگیرد. نه اینکه ما انتظار داشته باشیم در یک روابط نهچندان گسترده سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و تجاری و همچنین با وجود اختلافات در دیگر مسائل از قفقاز و قرهباغ تا عراق و... از ترکیه و اردوغان این انتظار را داشته باشیم تا براساس منافع ایران عمل کرده و به سوریه یا حلب حمله نکند. قطعا چنین سیاستی نادرست است و محور آستانه نیز توان برآوردهکردن انتظارات و خواستههای ایران را ندارد؛ چراکه سیاست صلحبانی پتانسیل این مهم را ندارد. اگر سیاست صلحبانی این ظرفیت را داشت، ترکیه در ادوار و مقاطع گذشته درست ضد منافع ایران عمل نمیکرد. پس اگر ما میخواهیم منافعمان برای ترکیه یا هر کشور دیگری مهم باشد، باید سطح روابط در ابعاد مختلف را به قدری گسترده کنیم که خواستهها و انتظارات ایران به حساسیتهای آن کشور بدل شود. نکته من این نیست که سیاست خارجی ترکیه در قبال ایران یک سیاست خارجی دوستانه و مبتنی بر منافع مشترک است؛ بلکه عرض من و نکته کلیدی و محوری که بر آن تأکید دارم، این است که ایران باید سیاست خارجی خود را از یک سیاست خارجی صلحبانی و روند خنثی خارج کرده و یک دیپلماسی مبتنی بر قدرت و منطق را بهخصوص در حوزه روابط با همسایگان پی بگیرد. تحلیل درست، منطق درست و قدرت محکم میتواند ما را در این مسیر به شکل جدی کمک کند. این سه محور تأمینکننده و تسهیلکننده نفوذ ما در منطقه و همچنین تعمیقدهنده روابط ایران با همسایگان برای داشتن روابط متقابل، همسو، همپایه و مبتنی بر منافع و منابع مشترک است. من سابق بر این، چه زمانی که بهعنوان مدیرعامل بازرگانی خارجی فعالیت داشتم، چه موقعی که در مقام سفیر جمهوری اسلامی ایران در ترکیه خدمت میکردم یا زمانی که در دیگر سمتهای وزارت امور خارجه حضور داشتم، این نگاه را بهشدت پیگیری میکردم. ایران باید در مسیری گام بردارد که تسهیلگر روابط و ارتقادهنده مناسبات با کشورهای پیرامونی بهخصوص کشورهای کلیدی مانند ترکیه باشد. ما باید به این اصل استراتژیک بازگردیم که روابط اقتصادی و تجاری را اولویت سیاست خارجی خود قرار دهیم، این سیاستی است که تماما سود، فایده و درآمد است، نه مانند صلحبانی که فقط به هزینه مضاعف میانجامد. اینکه ما در حوزه سیاست خارجی فکر کنیم همه خوباند که سیاست خارجی نیست. این نگاه با مؤلفههای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تطابق ندارد و حتی متضاد آن است؛ ما در این ۱۷ سال فرصتهای مغتنم و بزرگی را در تعمیق روابط با ترکیه از دست دادیم. به هر حال از زمان آقای احمدینژاد تمرکز ما روی مسئله مبارزه با آمریکا قرار گرفت و بعد از آن در دولت روحانی مسئله برجام مطرح بود. در یک سالی هم که از عمر دولت سیزدهم میگذرد، محتوای درخورتوجهی در حوزه سیاست خارجی بهویژه ارتقای روابط با ترکیه را مشاهده نکردهایم.