عامل تاثیرگذار در موفقیت یا شکست سازش عربستان و اسرائیل/ باز هم پای چین در میان است؟
همه طرفهای اصلی دخیل در فرایند سازش عربستان سعودی با اسرائیل از پیشرفت این روند سخن میگویند، اما با وجود تمامی خوشبینیها این روند هنوز جنبه عملی یا به تعبیری واضحتر نشان علنی پیدا نکرده است.
به گزارش شبکه شرق، به اعتقاد کارشناسان، گرچه از زمان برگزاری نشست مجمع عمومی سازمان ملل به بعد روند سازش ریاض و تلآویو در بعد رسانهای با مصاحبه قطبهای پیشبرنده آن سرعت چشمگیری پیدا کرده اما عامل نامحسوسی هنوز اجازه چفت شدن سه چرخدندهی عربستانی، اسرائیلی و از همه مهمتر آمریکایی را با یکدیگر نداده است.
ولیعهد عربستان در آخرین گفتوگوی خود با فاکسنیوز- که گفته میشود تمام سوالات آن بنا بر خواست بن سلمان و دستیارانش مطرح و حتی سوالهای مجری در میان سخنان بن سلمان هم قبلاً با او هماهنگ شده بودند- تمامی شایعات درباره تعلیق مذاکرات را تکذیب و تاکید کرد، روزبهروز به توافق عادیسازی روابط با اسرائیل نزدیکتر میشویم.
حضور سفیر عربستان در رامالله و گرفتن ژست حضور در قدس و دفاع از عربی بودن آن هم به این رویکرد جنبه تبلیغاتی بیشتری داد.
جو بایدن رئیسجمهور آمریکا هم در جریان استقبال از بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل در هتلی در نیویورک تقریباً تمام وقت این گفتوگو را به بررسی این مساله اختصاص داد و به گفته اطرافیان نتانیاهو، بایدن فقط یک دقیقه به مساله اصلاحات قضایی و اختلافات داخلی اسرائیل پرداخت.
در این بین بنیامین نتانیاهو هم تکاپوی شدید خود را برای محقق کردن این دستاورد بزرگ ادامه میدهد و آن را بهترین امتیاز برای خود در جنگ داخلی علیه مخالفان اصلاحات قضایی و صد البته جنگ قضاییاش در پروندههای فساد میداند.
اما برخلاف آنچه مشاهده میشود، عامل تاثیرگذار دیگری هم وجود دارد که همچون سالهای گذشته چراغ خاموش در منطقه فعالیت کرده و هر گاه سر برآورده به منافع و برنامههای آمریکا ضربه وارد کرده است.
به زعم کارشناسان، دولت آمریکا چند سال پیش برای تمرکز در برنامه مقابله با قدرت رو به فزونی چین از منطقه خاورمیانه خارج شد، اما چین فوراً خلاء بهوجودآمده از این خروج را در خاورمیانه پر کرد، تا آمریکا مجدداً برای مقابله با نفوذ هرچه بیشتر چین به خاورمیانه بازگردد.
به بیانی روشنتر، هم خروج آمریکا از خاورمیانه و هم بازگشت مجددش به این منطقه به خاطر چین صورت گرفته است؛ گرچه دیگر خاورمیانه امروز آن خاورمیانه قبل از خروج آمریکا نیست.
اژدهای چینی که برخلاف کارناوالهای سنتی این کشور، سعی دارد بدون سروصدا منافع این کشور را در سطح جهان به طور حداکثری محقق کند، ابزارهای قدرت آمریکا را در نقاط مختلف جهان از او سلب کرده است، گرچه این اتفاق در امضای توافق بازگشت روابط بین ریاض و تهران نمود پیدا کرد اما از عراق تا افغانستان و حتی پیوستن عربستان به سازمان بریکس همگی بخشهای علنیشده از فعالیتهای زیرپوستی پکن در منطقه خاورمیانه است.
امروز چینیها نیمنگاهی هم به مساله فلسطین دارند و با توجه به روابط خوب و نسبتاً عالی خود با کشورهای عربی میکوشند در روند عادیسازی روابط عربی اسرائیلی هم دخیل باشند، اما برای این کار ابتدا باید رشتههای طرف مقابل را پنبه کنند تا خود آزادانه وارد عمل شوند.
شاید دلیل واضح این ادعا اعلام آمادگی چین برای کمک به عربستان در برنامههای هستهایاش باشد، برنامهای که ریاض آن را شرط ضمنالعقد خود در امضای برگه سازش با اسرائیل و علنی کردن این رابطهی در واقع دیرپا اما پشت پرده میداند.
همچنین نباید از روابط فراتر از حسنهی پکن با تلآویو هم بهآسانی گذشت.
پس در سایه این دادهها، این پرسش پیش میآید که در پیشبرد روند سازش عربستان و اسرائیل عامل موثر دیگری هم وجود دارد که تاثیرات منفی خود را به جا بگذارد؟
آیا باید برای این فرایند که میتواند همچون بمب هستهای منطقه را دچار تلاطم کند، و ریاض برای جلوگیری از تبعات منفی آن سفرای خود را در تهران، دمشق و رامالله مستقر کرد، ضلع دیگری در کنار سه ضلع تاثیرگذار تجسم کرد؟