|

رضا نصری کارشناس حقوق بین الملل

ایران برای تروریستی اعلام کردن ارتش اسرائیل وارد رایزنی شود

یک کارشناس مسائل سیاست خارجی گفت: معتقدم لازم است از هم‌اکنون دستگاه دیپلماسی کشور با دبیرکل سازمان همکاری اسلامی در مورد امکان «شناسایی ارتش اسرائیل به عنوان یک سازمان تروریستی» نیز وارد رایزنی شود.

ایران برای تروریستی اعلام کردن ارتش اسرائیل وارد رایزنی شود

به گزارش شبکه شرق، رضا نصری کارشناس حقوق بین الملل در ارزیابی خود در مورد تحولات اخیر اراضی اشغالی گفت: معتقدم تحولات اخیر نقطه عطفی در مناسبات منطقه و صف‌آرایی کشورها در سطح بین‌المللی است؛ ضمن اینکه تاثیر بسزایی در حوزه سیاست داخلی و مناسبات اجتماعی در بسیاری از کشورها - به ویژه کشورهای غربی - داشته است.

بخش هایی از گفت و گوی نصری را در ادامه می خوانید:

در سطح منطقه، روند «عادی‌سازی» روابط کشورهای عربی با اسرائیل - که اسرائیلی‌ها بسیار روی آن سرمایه‌گذاری کرده بودند - تا اطلاع ثانوی متوقف شده است- این توهم که اسرائیل می‌تواند با نادیده گرفتن «معضل فلسطین» جایگاه جدیدی در منطقه کسب کند و با ایجاد ائتلاف‌های گوناگون با کشورهای عربی نظم جدیدی در منطقه به نفع خود - و در برابر ایران - سازمان‌دهی کند به کُل از میان رفته است.

در پی این تحولات این که تصور می‌شود می‌توان ایران را از مناسبات کلان منطقه حذف کرد و در انزوا نگه داشت به کُل به هم خورده است. «هیمنه اسرائیل» و تصویری که از «شکست‌ناپذیری» آن در اذهان مردم و سیاستمداران منطقه شکل گرفته بود فروپاشیده است.

این توهم که اسرائیل می‌تواند با تداوم اِشغال و به بهای ناامنی فلسطینیان ،امنیت داشته باشد از بین رفته و صف‌آرایی جدیدی در منطقه - متشکل از بازیگران دولتی و غیردولتی - علیه اسرائیل در حال شکل‌گیری است. از دیگر سو این روایت که اسرائیل در عین حال «مهاجم» و «قربانی» است نیز توسط بخش قابل توجهی از افکار عمومی زیر سؤال رفته است.

فراتر از منطقه، شاهدیم حمایت بی‌قیدوشرط و علنی اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی از کارزار نظامی جنایتکارانه اسرائیل، شکاف قابل ملاحظه‌ای در جوامع و صفوف سیاسی آن‌ها ایجاد کرده است، این اقدام اتحادیه اروپا،  قدرت هنجارسازی (Normative power) و اعتبار اتحادیه اروپا در حوزه «حقوق بشر» به شدت مخدوش کرده و امنیت داخلی این کشورها نیز به طرز کم‌سابقه‌ای تحت تاثیر بحران قرار گرفته است.

به عنوان مثال، یکی از مباحث داغ روز در فرانسه این است که آیا لازم است رئیس‌جمهور «وضعیت اضطراری» اعلام کند یا اینکه همچنان می‌شود بدون توسل به چنین تدابیری بحران داخلی را مدیریت کرد! در آمریکا نیز حمایت چند میلیارد دلاری دولت بایدن از اسرائیل - و احتمال کشیده شدن پای ایالات متحده به یک جنگ جدید - جامعه و فضای سیاسی را به شدت ملتهب کرده است.

بسیاری در آمریکا - از جمله صداهایی از درون کنگره - ماهیت روابط آمریکا و اسرائیل را زیر سؤال برده‌اند و این پرسش پیش آمده که «چقدر آمریکا باید بابت حمایت از اسرائیل هزینه سیاسی، حیثیتی و امنیتی بپردازد»!

 در مجموع می‌توان گفت در عرض چند روز هم پروژه «پیمان ابراهیم» دولت ترامپ عقیم شد و هم تلاش‌های بایدن برای ایجاد محور «ریاض-تل‌آویو» - به عنوان محور مرکزی مناسبات منطقه‌ - بد عاقبت شده است! البته، شکست کنونی پروژهٔ آمریکایی-اسرائیلی را نباید پایان ماجرا تلقی کرد. آن‌ها قطعاً برای احیای جایگاه و پروژه‌های راهبردی خود از تمام توان خود بهره خواهند بُرد؛ و این چالش مهمی است که در روزها و ماه‌های آینده باید در مورد آن تدبیر به خرج داد. 

 اراضی فلسطین اشغالی و نوار غزه در محدوده صلاحیت دادگاه کیفری بین‌المللی قرار دارد و دادستان دادگاه صلاحیت تحقیق و پیگرد و احیاناً محاکمه کسانی که مرتکب جنایات مربوطه شده‌اند را دارد. البته اینکه آیا این دادگاه بین‌المللی از نظر مصلحتی، سیاسی و حتی توانایی مالی چقدر قادر به ورود به موضوع باشد جای سؤال دارد.

ولی در هر حال، آنچه اهمیت دارد این است که محاکمه جنایتکاران جنگی اسرائیل به عنوان یک مطالبه جدی در مجامع منطقه‌ای و بین‌المللی - و در سطح سازمان‌های مدنی و غیردولتی - مطرح شود و با قاطعیت مورد پیگیری قرار گیرد. چه بسا لازم باشد در وزارت امور خارجهٔ کشور یک دفتر ویژه برای پیگیری در این باره تاسیس شود تا یک «جبهه حقوقی» نیز در برابر اسرائیل به صورت جدی گشوده شود.

در واقع، حتی اگر از مزایای حقوقی ماجرا بگذریم، صرف طرح این مطالبه و زنده نگه داشتن آن در مجامع بین‌المللی از نظر سیاسی نیز فواید بسیاری در بر دارد که ورود جدی دستگاه سیاست خارجی در این حوزه را ضروری می‌سازد.

این هم ناگفته نماند که از هم‌اکنون در برخی کشورهای غربی کارزارهایی برای شکایت از سران این کشورها - در نظام قضایی خود این کشورها - آغاز شده است که آن هم در جایگاه خود حائز اهمیت است ، به عنوان مثال، یک نهاد حقوق بشری در بریتانیا کارزاری برای محاکمه مقامات این کشور بابت حمایت‌شان از جنایات جنگی اسرائیل به راه انداخته که می‌تواند هم خاصیت بازدارنده داشته باشد و هم در بلندمدت مثمر ثمر شود.

هرچند در نگاه اول، ممکن است این قبیل اقدامات جامعه مدنی کم اهمیت جلوه داده شود، اما حقیقت این است که دست‌کم پس از پایان دوره ضمامت مسئولان امر، برای آن‌ها بسیار دردسرساز خواهد شد.

یکی از مفاد مهم بیانیه این بود که به «دبیرکل» سازمان همکاری اسلامی ماموریت داده شد تا «اقدامات موثر و مشخصی» (برای مقابله با اعمال اسرائیل) به اعضای سازمان در نشست بعدی پیشنهاد دهد.

وزیر امور خارجه ایران تا کنون پیشنهاداتی از قبیل «تحریم نفتی» و «اخراج هیات‌های دیپلماتیک اسرائیل» از کشورهایی که مرتکب عادی‌سازی شده‌اند مطرح کرده که پیشنهادات به‌جایی است.

اما معتقدم لازم است از هم‌اکنون دستگاه دیپلماسی کشور با دبیرکل سازمان همکاری اسلامی در مورد امکان «شناسایی ارتش اسرائیل به عنوان یک سازمان تروریستی» نیز وارد رایزنی شود.

به این معنی که دبیرکل در اقدامات پیشنهادی خود به دولت‌های عضو این گزینه را مطرح سازد که ارتش اسرائیل را در نظام حقوق داخلی خود به عنوان یک «سازمان‌ تروریستی» لیست‌گذاری کنند. در واقع، اجرایی شدن این پیشنهاد - ولو فقط در چند کشور اسلامی - هم در منزوی‌سازی اسرائیل موثر خواهد بود و هم خاصیت بازدارندگی خواهد داشت.

 ضمن اینکه معتقدم با ورود احتمالی نیروهای زمینی ارتش اسرائیل به نوار غزه، چنین پیشنهادی ارزش مضاعف می‌یابد. در واقع، به آقای دکتر امیرعبداللهیان متواضعانه توصیه می‌کنم این طرح را جدی بگیرند و با دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی مطرح کنند. با توجه به هدف‌گیری و حمله عامدانه ارتش اسرائیل به شهروندان غیرنظامی، بستر حقوقی این پیشنهاد نیز فراهم است. 

به نظرم اسرائیل در چند مرحله‌ سناریوی مورد نظر خود را پیگیری خواهد کرد. در مرحله اول، که هم‌اکنون در جریان است، تلاش خواهد کرد با اِعمال فشارهای گوناگون - از جمله قطع آب و برق و سوخت و هدف‌گیری کورکورانه غیرنظامیان - جمعیت قابل ملاحظه‌ای از شهروندان غزه را به سمت مصر یا جنوب غزه روانه کند؛ در مرحله دوم، با ورود نیروی زمینی به غزه، سعی در ایجاد یک «منطقه حائل» در شمال غزه و نوارهٔ همجوار با مناطق شهرک‌نشین خواهد کرد و در آنجا مستقر خواهد شد به نحوی که در عمل یک «غزه شمالی» و یک «غزه جنوبی» ایجاد شود و در مرحله سوم، «منطقه حائل» را - با پشتوانهٔ سیاسی آمریکا - در نهایت ضمیمه خاک خود خواهد کرد.

طبیعتاً، اجرای این طرح با مقاومت شدید نیروهای فلسطینی در غزه و همچنین برخی کشورهای منطقه مواجه خواهد شد که این نیز احتمال فراگیرتر شدن جنگ را افرایش خواهد داد.

به نظرم پافشاری ایران بر طرح اولیه خود - یعنی برگزاری رفراندوم در فلسطین تاریخی با مشارکت یهودیان، مسلمانان و مسیحیان این سرزمین جهت تعیین نوع حکومت جدید - بسیار حائز اهمیت است.

این پیشنهاد، نه تنها از بارِ تبلیغاتی رژیم اسرائیل علیه ایران - که با محوریت «حمایت از تروریسم» و اتهام «یهودستیزی» شکل گرفته - به طرز قابل ملاحظه‌ای خواهد کاست، بلکه در عمل نیز در نهایت، تنها راهی است که به نظام آپارتاید کنونی پایان موثری خواهد بخشید و به تمام اهالی این سرزمین فرصت زندگی مسالمت‌آمیز در کنار یکدیگر را خواهد بخشید.

 

منبع: ايسنا