|

مهاجری: مملکت را باید مثل شاه سلطان حسین صفوی تقدیم خالص‌سازان کرد یا با آنها جنگید؟ / با پررویی می‌خواهند مملکت را مثل راحت الحلقوم ببلعند

محمد مهاجری در یادداشتی تاکید کرد: کسانی که با پررویی می‌گویند مملکت فقط مال ماست، در این آرزو به سر می‌برند که کشور را مثل راحت‌الحلقوم ببلعند و یک لیوان آب هم سر بکشند. بنابراین ایستادن در برابر چنین موجوداتی شرط عقل است و ایجاد مانع در دست یازیدن آنان به اهداف‌شان منطق دارد.

مهاجری: مملکت را باید مثل شاه سلطان حسین صفوی تقدیم خالص‌سازان کرد یا با آنها جنگید؟ / با پررویی می‌خواهند مملکت را مثل راحت الحلقوم ببلعند

به گزارش شبکه شرق، محمد مهاجری در یادداشتی تاکید کرد: کسانی که با پررویی می‌گویند مملکت فقط مال ماست، در این آرزو به سر می‌برند که کشور را مثل راحت‌الحلقوم ببلعند و یک لیوان آب هم سر بکشند. بنابراین ایستادن در برابر چنین موجوداتی شرط عقل است و ایجاد مانع در دست یازیدن آنان به اهداف‌شان منطق دارد.

محمد مهاجری، فغال اصولگرا در اعتماد نوشت:

هیات‌های اجرایی فرمانداری‌ها صلاحیت عده‌ای را ردکرده یا نتوانسته‌اند احراز کنند؟ شورای نگهبان بعدا عده بیشتری را ردصلاحیت می‌کند؟ دولت تمایلی به انتخابات گسترده ندارد؟ جریان حاکم، یک مجلس سر به راه و همسو با دولت رییسی می‌خواهد؟ جریان تمامیت‌خواه، انتخابات مهندسی شده با نتیجه تضمینی می‌خواهد؟و...

پاسخ این سوالات و پرسش‌های مشابه آن غالبا مثبت است. نتیجه‌ای که از این جواب گرفته می‌شود اینکه چرا باید در انتخابات شرکت کرد؟ چرا باید در زمینی که دیگران طراحی کرده‌اند، بازی کرد؟

کدام آدم عاقلی با اینکه می‌داند نتیجه چه خواهد شد رای می‌دهد؟ چرا احزاب سیاسی منتقد دولت که یقین دارند به دلیل ردصلاحیت نامزدهای‌شان، هیچ نماینده‌ای در پارلمان نخواهند داشت، باید در انتخابات شرکت کنند؟ وقت و انرژی و اعتبار را باید برای چه خرج کرد؟

با نتایج نظرسنجی‌هایی که از میزان پایین مشارکت خبر می‌دهد، چه جایی برای فعالیت سیاسی می‌ماند؟ جواب این سوالات هم چیزی جز یأس و نومیدی نمی‌افزاید و هر فعال یا تحلیلگر سیاسی را به این سو رهنمون می‌کند که در خانه بنشیند و کنج عزلت برگزیند، مهر سکوت بر لب بزند، از هیاهوی سیاسی فاصله بگیرد و حداکثر به یک تماشاچی تبدیل شود که به اتفاقات سیاسی لبخند تلخ تحویل دهد.

خب، چنین شرایطی به نفع کیست؟ آیا با اتخاذ شیوه انفعالی، راه برای خالص‌سازان باز نمی‌شود تا بدون هیچ مزاحمت و مقاومتی با تانک‌های خود از روی خواسته‌ها و مطالبات اکثریت شهروندان عبور کنند و انگشتان‌شان را با علامت پیروزی به آنها نشان بدهند؟

اگر چنین است به چه دلیل باید تن به ذلت داد و با کمترین مقاومت، همه‌ چیز را واگذار کرد؟ اصلا فرض کنیم بیماری همه وجود وطن را دربرگرفته و امیدی به حیات آن نیست. کدام والدینی را می‌شناسیم که فرزند نحیف و مریض خود را رها کند و او را به چنگال بی‌رحم مرگ بسپارد؟

کسانی که با پررویی می‌گویند مملکت فقط مال ماست، در این آرزو به سر می‌برند که کشور را مثل راحت‌الحلقوم ببلعند و یک لیوان آب هم سر بکشند. بنابراین ایستادن در برابر چنین موجوداتی شرط عقل است و ایجاد مانع در دست یازیدن آنان به اهداف‌شان منطق دارد.

حتی اگر احتمال پیروزی در برابر انحصارطلبان نزدیک صفر باشد باید برای پیروزی یا لااقل جلوگیری از شکست جنگید.

تقدیم دودستی مملکت همان کاری است که شاه سلطان حسین صفوی۳۰۰سال پیش در برابر محمود افغان کرد و در طول سه قرن گذشته لعنت را برای خود خرید. اگر نخبگان بپذیرند که نباید به راحتی مسابقه را واگذار کنند برای متقاعد کردن شهروندان نیز تلاش خواهند کرد. آن تلاش حتی اگر به شکست بینجامد، شکستی همراه با افتخار خواهد بود.

 

منبع: اعتماد