|

در گفت‌وگوی «شرق» با رحمن قهرمان‌پور بررسی شد

در ارزیابی قدرت بازدارندگی، متغیرهای متفاوتی دخیل هستند

اگرچه پس از پاسخ بامداد یکشنبه هفته گذشته جمهوری اسلامی ایران به ترورهای اسرائیل که برای اولین بار صورت گرفت، همه تحلیل‌های رسانه‌ای و کارشناسی محدود به موازنه تهدید و موازنه قوای تهران با تل‌آویو بود و کمتر به آثار و تبعات منطقه‌ای این پاسخ پرداخته شد، اما باید اذعان کرد وقتی به نوشته نیویورک‌تایمز، ایران بیش از ۳۳۰ موشک و پهپاد به اسرائیل شلیک کرده است، طبیعتا این حمله دایره بازدارندگی تهران را فراتر از اسرائیل می‌برد. برای بررسی شدت و وسعت این بازدارندگی، به گفت‌وگویی با رحمن قهرمان‌پور نشسته‌ایم تا ارزیابی این تحلیلگر ارشد حوزه بین‌الملل را در این رابطه جویا شویم.

در ارزیابی قدرت بازدارندگی، متغیرهای متفاوتی دخیل هستند

عبدالرحمن فتح‌الهی:اگرچه پس از پاسخ بامداد یکشنبه هفته گذشته جمهوری اسلامی ایران به ترورهای اسرائیل که برای اولین بار صورت گرفت، همه تحلیل‌های رسانه‌ای و کارشناسی محدود به موازنه تهدید و موازنه قوای تهران با تل‌آویو بود و کمتر به آثار و تبعات منطقه‌ای این پاسخ پرداخته شد، اما باید اذعان کرد وقتی به نوشته نیویورک‌تایمز، ایران بیش از ۳۳۰ موشک و پهپاد به اسرائیل شلیک کرده است، طبیعتا این حمله دایره بازدارندگی تهران را فراتر از اسرائیل می‌برد. برای بررسی شدت و وسعت این بازدارندگی، به گفت‌وگویی با رحمن قهرمان‌پور نشسته‌ایم تا ارزیابی این تحلیلگر ارشد حوزه بین‌الملل را در این رابطه جویا شویم.

   

 جناب قهرمان‌پور موضوعی که پس از پاسخ موشکی و پهپادی بامداد یکشنبه هفته گذشته جمهوری اسلامی ایران به اسرائیل کمتر مورد توجه قرار گرفته است، سطح بازدارندگی این واکنش تهران بود. اگرچه محور و کانون اولین حمله مستقیم ایران به اسرائیل، تلاش برای موازنه قوا و موازنه تهدید با تل‌آویو بود، اما واقعا در لایه‌های دوم و سوم تأثیرات و تبعات این پاسخ تهران، می‌توان قائل به بازدارندگی منطقه‌ای بود؟ چون به هر حال طالبان در افغانستان، الهام علی‌اف در جمهوری آذربایجان، رجب طیب اردوغان در ترکیه، محمد بن‌سلمان در عربستان سعودی، محمد بن‌زاید در امارات متحده عربی و دیگر همسایگان و بازیگران منطقه‌ای پاسخ ایران را با این شدت و وسعت غیر قابل پیش‌بینی دیدند.

این نکته شما درست است که کمتر به موضوع بازدارندگی منطقه‌ای حمله هفته گذشته مستقیم ایران به اسرائیل در حوزه همسایگان اشاره شده است، اما از آن طرف باید به این نکته هم اشاره کرد که بازدارندگی مفهومی نیست که بتوان آن را در یک ساحت‌ یا ‌بُعد دید؛ چون بازدارندگی مفهوم تک‌بُعدی نیست. بنابراین بازدارندگی الزاما و تنها با اعمال قدرت نظامی و دفاعی یا توان موشکی و پهپادی اتفاق نمی‌افتد.

پس چگونه رخ می‌دهد؟

اجازه دهید قدری موضوع را عمیق‌تر بررسی کنیم. ببینید، ما وقتی از بازدارندگی حرف می‌زنیم، در وهله اول باید انتظار داشته باشیم دولت‌ها یا ساختار تصمیم‌گیر در یک کشور، بدون دست‌بردن به ماشه بتواند بازدارندگی مدنظر خود را در قبال همسایگان، منطقه و حتی در سطح بین‌الملل ایجاد کند. من کاری به تنش ایران و اسرائیل ندارم، ولی وقتی یک منازعه به سطح درگیری مستقیم کشیده می‌شود، آن‌هم درگیری مستقیم نظامی، به خودی خود نشان می‌دهد که بازدارندگی سطوح قبلی جوابگو نبوده است که در نهایت کار به تقابل نظامی مستقیم به دو طرف کشیده شده است. اکنون ما وارد فاز یا مرحله جدیدی از بازدارندگی در حوزه نظامی هستیم و چون وارد این فاز جدید بازدارندگی نظامی شده‌ایم، باید یک بازه یا محدوده و برهه زمانی را برای تثبیت این بازدارندگی در نظر بگیریم؛ یعنی تثبیت این بازدارندگی نظامی که از یک هفته پیش توسط ایران شروع شده است، قاعدتا به زمان نیاز دارد.

و چه بازه زمانی برای تثبیت این بازدارندگی نظامی مدنظر است؟

نمی‌توان بازه زمانی دقیقی را برای آن تعریف کرد؛ چون عوامل و پارامترهای مختلفی در تعیین این بازه و برهه زمانی برای تثبیت بازدارندگی نظامی ایران در سطح منطقه‌ای نقش‌آفرین است. از این‌رو نمی‌توان یک محدوده دقیق زمانی را تعیین کرد. ما باید منتظر گذشت زمان و روند تحولات پیش‌رو باشیم و آن‌موقع ببینیم آیا بازدارندگی نظامی ایران علاوه بر موازنه قوا در برابر اسرائیل، توانسته است یک بازدارندگی را در میان همسایگان ایران هم به وجود آورد یا خیر. پس نمی‌توان از هم‌اکنون قضاوت کرد. از طرف دیگر، باید در نظر بگیریم که در یک نظام منطقه‌ای و جهانی، بازیگران در یک فضای مجرد نقش‌آفرین نیستند، بلکه رفتار و کنش هر بازیگری بر رفتار دیگر بازیگران تأثیر می‌گذارد، به‌ویژه همسایگان. اکنون که ما شاهد سطح جدیدی از بازدارندگی ایران هستیم، طبیعتا و به طریق اولی، آثار و تبعاتی برای منطقه به دنبال دارد.

منظور مستقیم شما چه آثاری است؟

اینکه شاید کشورهای منطقه‌ای هم پس از این حمله مستقیم ایران به اسرائیل، با این میزان از پهپادها و موشک‌ها،‌‌ تغییری جدی در روندهای نظامی و دفاعی خود بدهند و سطح آن را بالاتر ببرند.

برای تقابل با تهران؟!

نه لزوما. چون سطح تقابل بین ایران و اسرائیل وارد یک مرحله جدید یعنی بازدارندگی نظامی مستقیم شده‌، قاعدتا بستر برای ناامنی منطقه‌ای بیشتر شده است و اینجا بازیگران منطقه و کشورهای همسایه هم مجبورند برای دفاع از منافع خود و برای ایجاد موازنه بازدارندگی در برابر وضعیت جدید خاورمیانه هم که شده، احتمالا سطح جدیدی از توان دفاعی را تعریف کنند که البته برخی کشورها در این مورد موفق عمل می‌کنند و برخی‌ها هم ناموفق خواهند بود. پس در این مورد هم باید منتظر گذر زمان باشیم و ببینیم ‌ادراک کشورهای همسایه و بازیگران پیرامونی ایران ‌از پاسخ تهران و رسیدن تنش ایران و اسرائیل به بازدارندگی مستقیم هسته‌ای چیست؟‌ آیا ادراک آنها باعث تقویت توان نظامی و دفاعی‌شان می‌شود یا خیر‌؟

با توجه به آنچه گفتید، پاسخ یکشنبه هفته گذشته نقطه عطف خواهد بود؟‌ یعنی می‌توان گفت رفتار بازیگران پیرامونی مانند الهام علی‌ا‌ف، بن‌سلمان، اردوغان، بن‌زاید و... در مقابل تهران تغییر خواهد کرد یا خیر؟

من عرض کردم موضوع این است که ما مفهوم بازدارندگی را نباید یک مفهوم تک‌ساحتی در حوزه نظامی، امنیتی و دفاعی ببینیم. همان‌گونه که ما در مقابل کشورهای پیرامونی تنها به قدرت بازدارندگی نظامی، امنیتی و دفاعی آنها نگاه نمی‌کنیم، بلکه سایر پارامترها مانند توان اقتصادی و تجاری یا سطح معیشتی، شرایط فرهنگی و اجتماعی و وضعیت دیپلماتیک آنها در مناسبات منطقه‌ای و جهانی را می‌سنجیم، طبیعتا نگاه مشابهی توسط این کشورها به ایران وجود دارد. یعنی باید این کشورها هم در کنار پارامترهای نظامی، دفاعی، موشکی و پهپادی، سایر عوامل دیگر در حوزه بازدارندگی را مدنظر قرار دهند؛ از توان اقتصادی، تجاری و معیشتی گرفته تا شرایط سیاست خارجی و دیپلماسی ما. به این معنا که در ارزیابی قدرت بازدارندگی ایران، متغیرهای متفاوتی نقش‌آفرین است و این‌گونه نیست که همسایگان و کشورهای پیرامونی تنها به یک بُعد نظامی و دفاعی ایران توجه کنند. شما به همین کشور پیرامونی ایران یعنی پاکستان نگاه کنید که تنها قدرت هسته‌ای نظامی جهان اسلام است؛ موشک‌های بالستیک دوربرد دارد و جزء چند ارتش قدرتمند دنیاست، اما زمانی که به پارامتر و متغیرهای دیگری مخصوصا حوزه اقتصادی و تجاری نگاه می‌کنیم، می‌بینیم واقعا پاکستان در معادلات منطقه‌ای و جهانی جایگاهی ویژه و تعیین‌کننده ندارد. پاکستان اکنون بدهی‌های سنگین بین‌المللی به دو نهاد مهم‌ یعنی صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی دارد. سطح بحران اقتصادی و تجاری در پاکستان به قدری شدید است که دولت اسلام‌آباد در تأمین بودجه‌ روزانه خود نیز دچار مشکل است و همواره چشم نیاز به کشورهایی مانند عربستان دارد و بعضا هم پاکستان نمی‌تواند این وام‌ها را به ریاض پس دهد. بنابراین قدرت بازدارندگی امر تک‌بعدی در حوزه نظامی نیست و طبیعتا همان‌گونه که پاکستان را صرفا به دلیل داشتن بمب اتم قدرتمند نمی‌دانیم، یقینا کشورهای پیرامونی هم صرفا با تمرکز به قدرت نظامی، یک کشور را دارای عنصر بازدارنده نمی‌دانند.

پس باید پرسید به موازات این موازنه نظامی، آیا پارامترها و متغیرهای لازم در داخل کشور می‌تواند تغییر کند؟

این سؤالی است که باید از مقامات پرسیده شود.

پاسخ خودتان چیست؟

ما دیدیم در پاسخ مستقیم ایران به اسرائیل، مشابه با دستور کار قبلی در حمله به عین‌الاسد، سعی بر اجرای یک ضربه کنترل‌شده بود که این نکته نشان می‌دهد به هر حال نهادها و مقامات تصمیم‌گیر و مسئول در این رابطه، هوشمندی و احتیاط لازم را برای جلوگیری از تصاعد بحران دارند و بنا بر اقتضائات و شرایط مکانی و زمانی و ‌‌محدودیت‌های محیطی و وضعیت منطقه‌ای و بین‌المللی تصمیم می‌گیرند. حال باید دید ‌‌مشابه این نگاه و تفکر در حوزه‌هایی مانند اقتصاد و معیشت هم از سوی مدیران اجرائی مورد توجه قرار می‌گیرد؟! قبل از پاسخ یکشنبه هفته گذشته، بسیاری از جریان‌های داخلی تندرو از حمله سخت گفتند و به همین دلیل احتمال شروع یک جنگ گسترده را مطرح کردند، اما در نهایت، هم ایران و هم اسرائیل در نوع مواجهه و واکنش مستقیم به یکدیگر نوعی احتیاط را چاشنی عمل کردند؛ یعنی به مقتضیات منطقه‌ای و پیرامونی و همچنین شرایط داخلی خود توجه کردند. طبیعتا هر بازیگری زمانی که تصمیمی در این سطح کلان و تأثیرگذار بگیرد، قطعا به تمام متغیرها و پارامترها و همچنین آثار و تبعات مثبت و منفی اقدامات خود توجه دارد. به نظر من در ایران هم همین روند وجود دارد؛ یعنی در آن روزها تصمیم‌‌گیران سعی کردند‌ هم به انتظارات جریان‌های داخلی در حمله مستقیم به اسرائیل پاسخ بدهند و هم‌زمان هم به شرایط محیطی و بین‌المللی‌ توجه داشتند که تشدید تنش وارد جنگ مستقیم نشود. واقعا ایران نمی‌خواست آغازگر یک بحران باشد. بااین‌حال، نکته مهم اینجاست که این نوع پاسخ‌ها، تأیید محدودیت‌های داخلی و همچنین شرایط منطقه‌ای هم محسوب می‌شود.

روند را طی ماه‌های آتی چگونه می‌بینید؟

به نظر من این محدودیت‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی در ماه‌های پیش‌رو هم برای ایران کماکان وجود خواهد داشت؛ یعنی ایران تابع برخی متغیرها‌ست؛ متغیرهایی مانند حوزه اقتصادی، تجاری و معیشتی. پس اگر می‌خواهیم بازدارندگی به معنای واقعی کلمه، مکمل اقدام ایران در حمله هفته گذشته باشد، باید صفحه جدیدی در حوزه‌های داخلی گشوده شود. باید در سطح فناوری، میزان سرمایه‌گذاری خارجی، تنوع‌بخشی در روابط دیپلماتیک منطقه‌ای و جهانی، بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی و سایر متغیرها و پارامترهای لازم، یک تحول اساسی صورت بگیرد که در نهایت عنوان شود سطح بازدارندگی مطلوب و ایدئال ایران در میان بازیگران پیرامونی حاصل شده است.

با توجه به سلسله کنش‌ها و واکنش‌های ایران و اسرائیل اکنون برخی معتقدند که خطر جنگ مستقیم بین دو طرف تا حدی فروکش کرده است؛ اما از سوی دیگر احتمال آن به صفر هم نرسیده است و حتی مطرح شده که چون ایران یکشنبه هفته گذشته برای اولین بار پاسخ مستقیم خود را به خاک اسرائیل انجام داد، این ترس و نگرانی در تهران وجود ندارد و از این به بعد شاهد مشت‌های محکم‌تر ایران روی میز خواهیم بود. در مقابل طیفی هم، حتی با توجه به محدودیت‌هایی که شما به آن اشاره کردید و همچنین اقتضائات و شرایط منطقه‌ای و جهانی، تکرار آن را به صلاح نمی‌دانند. حال اگر شرایط و تحولات متغیر و سیال خاورمیانه این اجبار را برای ایران پیش بیاورد، تهران باید بین این دو گزینه کدام را انتخاب کند؛ حمله مجدد یا خودداری از حمله مجدد؟!

سؤال خوبی است. من معتقدم که رفتارهای تهران، رفتارهای منطقی از جنس دولت - ملت است؛ یعنی الزامات دولت - ملت را در رفتارهای تهران بارزتر و پررنگ‌تر می‌بینم. پس اینجا منطق رفتاری مانند عملکرد برخی گروه‌های شبه‌نظامی منطقه‌ای مطرح نیست و از این نظر تهران را باید متفاوت از آن گروه‌ها تحلیل و ارزیابی کرد. وقتی ایران از سال‌ها پیش پذیرفت که حزب‌الله لبنان در ساختار سیاسی و تصمیم‌‌گیری این کشور حضور داشته باشد، در واقع سعی کرد این منطق کنش‌مندی دولت - ملت را به دیگر گروه‌های همسو با خود مانند حزب‌الله و حتی دیگر گروه‌ها تزریق کند؛ یعنی سعی شده است که گروه‌های عراقی هم در ساختار تصمیم‌گیری این کشور حضور داشته باشند و در انتخابات پارلمانی و ساختار دولت نقش‌‌آفرین باشند. در نتیجه اکنون رفتار تهران تابع الزامات یک دولت - ملت است. پس واقعا تهران محدودیت‌های خود را دارد؛ یعنی نمی‌تواند مانند یک بازیگر غیردولتی که مسئولیت دیپلماتیکی در قبال عملکرد خود ندارد، رفتار کند. اینجا باید قدری هوشمندانه‌تر و با بررسی تمام جوانب و سنجش آثار و تبعات اقدامات، عمل کرد و هم‌زمان از رفتارهای انتحاری و بی‌پروایانه در حملات به بازیگران پیرامونی و بین‌المللی خودداری کرد. برای مثال واقعا برای انصارالله یمن چنین محدودیتی وجود ندارد و ما کماکان می‌بینیم که انصارالله و حوثی‌ها بدون در نظر گرفتن برخی جوانب و محدودیت‌های یک دولت - ملت کماکان تقابل مستقیم با اسرائیل را در دستور کار دارند؛ اما آیا ایران می‌تواند چنین رفتاری را در پیش بگیرد و مجددا حمله مستقیم دیگری را به اسرائیل کلید بزند؟! اینجا باید قدری با احتیاط پاسخ داد؛ چون طرف حساب ما کشور ایران است که با ساختار جمهوری اسلامی ایران اداره می‌شود؛ یعنی با یک دولت - ملت طرفیم. اتفاقا وقتی به حمله یکشنبه هفته گذشته ایران نگاه می‌کنیم، در آنجا غلبه منطق سیاسی و دیپلماتیک از جنس دولت - ملت بر رفتارهای احساسی را می‌بینیم.

یعنی اگر بر‌اساس ارزیابی و برآورد گروه‌های منطقه‌ای، ایران پاسخ به اسرائیل را می‌داد، باید اصل غافلگیری را رعایت می‌کرد؛ در‌صورتی‌که ما دیدیم جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یک دولت - ملت سه روز قبل از حمله به شکل غیرمستقیم به ایالات متحده و همچنین به همسایگان خود خبر داد و چند ساعت قبل از حمله پهپادی و هم‌زمان با آغاز عملیات هم یک بیانیه رسمی صادر کرد. بعد از این حمله هم نمایندگی ایران در سازمان ملل مرتبا از منطق حقوق بین‌الملل، حق پاسخ‌گویی ایران را محفوظ و در‌عین‌حال مشروع می‌دانست که نشان می‌دهد رفتار ایران یک رفتار دولت - ملت است؛ یعنی ایران به سمت پذیرش قواعد و قوانین حاکم بر روابط بین‌الملل حرکت کرده است و سعی دارد بر‌اساس این اقتضائات رفتار خود را با شرایط جاری بسنجد و تلاش داشت که پاسخ خود را نه یک پاسخ انتحاری و از سر خوانش‌ها و قرائت‌های جهادی و رادیکالیستی؛ بلکه در قالب حقوق بین‌الملل و روابط بین‌الملل تحلیل کند و آن را در چارچوب همان حق دفاع مشروع تبیین کرد که مؤید آن است. منطق حرکتی ایران، با وجود برخی تندروی‌ها، کماکان براساس دولت - ملت است. بر‌اساس‌این من فکر نمی‌کنم اگر شرایط ماه‌های پیش‌رو مجددا باعث شود که ایران مجبور به انتخاب بین حمله مستقیم به اسرائیل یا حمله‌نکردن شود، به‌عنوان یک بازیگر دولت - ملت محور تمام جوانب را خواهد سنجید.

 سطح و شدت پاسخ تهران هم در قالب رفتار دولت-ملت قابل ارزیابی است.

نکته مهم اینجاست که موضوع اصل غافلگیری از طرف ایران رعایت نشد؛ یعنی تهران اگرچه می‌توانست با رعایت اصل غافلگیری، ضربات سهمگینی به اسرائیل وارد کند؛ اما ایران منطق رفتاری دولت - ملت را در پیش گرفت و با وجود آنکه حمله یک حمله بی‌سابقه و برای اولین بار مستقیما از خاک ایران انجام شد، با این حال به شکل دقیق و حساب‌شده و صد‌البته به قول شما در مقیاس و حجم بسیار زیاد بود؛ تا جایی که کسی تصور نمی‌کرد ایران بیش از ۳۰۰ پهپاد و موشک را به شکل هم‌زمان و مستقیم از خاک خود به اسرائیل شلیک کند.

پس اگر ایران می‌خواست ضربه‌ای وارد کند، یقینا می‌توانست این کار را انجام دهد؛ ولی تهران نشان می‌دهد که به‌عنوان یک بازیگر دولت - ملت‌محور کاملا متفاوت از گروه‌های منطقه‌ای عمل می‌کند. در کل جمع‌بندی من این است که در آینده هم همین رویه از طرف ایران تکرار می‌شود؛ چون با توجه به همان تحلیلی که از متغیرها و عوامل تعریف حوزه بازدارندگی داشتیم، باید تهران سعی کند در کنار پارامترهای حوزه نظامی و دفاعی و امنیتی، توجه ویژه‌ای هم به حوزه داخلی با محوریت مسائل اقتصادی، تجاری و معیشتی داشته باشد تا شرایط به سمتی پیش برود که مجددا ایران وارد پروسه بازدارندگی نظامی نشود.

 در کنار تمام این نکاتی که گفتید، موضوع حائز اهمیت دیگر روند متفاوت حوزه دیپلماتیک با حوزه نظامی ذیل همان مقوله بازدارندگی منطقه‌ای است؛ چون در مدت تقریبا هشت‌ماهی که از عملیات طوفان‌الاقصی و جنگ حماس و اسرائیل می‌گذرد، طیفی بر گزاره حذف بازیگری سیاسی و دیپلماتیک ایران در سطح منطقه توجه و تأکید ویژه دارند. این در حالی است که ما در این مدت به شکل جدی شاهد تلاش برای موازنه تهدید و موازنه قوا با تهران در حوزه نظامی و دفاعی بودیم. آیا واقعا در روند سیاسی و دیپلماتیک پیرامون موضوع تبادل اسرا و ترسیم آینده غزه قائل به حذف ایران بوده‌ایم؟ آیا بازیگری آنکارا، دوحه، قاهره و نیز واشنگتن این گزاره را تثبیت می‌کند؟

من قائل به چیزی تحت عنوان حذف ایران از روند سیاسی و دیپلماتیک منطقه‌ای طی ماه‌ها و هفته‌های گذشته برای تبادل اسرا و ترسیم آینده غزه نیستم.

 چرا؟

چون این گزاره نادرست است. نباید تصور کنیم که چون اکنون در محافل سیاسی و دیپلماتیک و همچنین در فضای کارشناسی و رسانه مستقیما از نقش‌آفرینی ترکیه، قطری‌ها و مصری‌ها سخن می‌گویند، آن را مترادف با این در نظر بگیریم که ایران از این روند دیپلماتیک منطقه‌ای حذف شده است یا توان بازدارندگی دیپلماتیک منطقه‌ای را ندارد. خیر، حذف‌شدنی در کار نیست.

* پس چگونه می‌توان این خلأ دیپلماتیک در جریان مذاکرات را تحلیل کرد؟

باید ما به شرایط و ویژگی‌ها و اقتضائات و الزامات جمهوری اسلامی ایران از نظر سیاست خارجی و دیپلماسی هم توجه داشته باشیم که کاملا متفاوت از شرایط ترکیه، مصر و قطری‌هاست.

 و آن الزامات چیست؟

به‌هر‌حال ما روابط مستقیمی با آمریکایی‌ها نداریم و از طرف دیگر ما اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسیم. وقتی ایران با این دو طرف اصلی مذاکره رابطه‌ای ندارد، طبیعتا و خود‌به‌خود باعث می‌شود که کشورهای دیگری در منطقه مذاکرات را پیش ببرند که الزاما به‌معنای حذف ایران و نبود توان بازدارندگی دیپلماتیک نیست. از طرف دیگر موضوع بازدارندگی دیپلماتیک ایران مشخصا در قبال تحولات غزه، تبادل اسرا و آینده فلسطین محدود به یک دلیل خاص مانند رابطه‌نداشتن مستقیم با آمریکا و به‌رسمیت‌نشناختن اسرائیل نیست و دلایل متعدد دیگری هم نقش‌آفرین هستند.

 مثلا!؟

مثلا اینکه بعد از جنگ داخلی در سوریه، محور حماس به جریان‌های اخوان‌المسلمین نزدیک‌تر شد و این مسئله موجب شد که روابط ایران و حماس به سردی بگراید و در پی این موضوع، تهران هم‌زمان به سمت تقویت جنبش جهاد اسلامی فلسطین برود. نکته مهم‌تر این است که در بازسازی غزه در سال‌های گذشته کشور قطر بیشترین نقش‌آفرینی را داشته است؛ به‌همین‌دلیل طبیعی است که دوحه وزن بیشتری هم در مذاکرات برای ترسیم آینده این باریکه و تبادل اسرا داشته باشد؛ کما‌اینکه حماس هم دفتر خود را به دوحه انتقال داد و بخشی از فعالیت‌های سیاسی و دیپلماتیک حماس در قطر انجام می‌شود و به موازاتش هم قطری‌ها چون حامی محور اخوان‌المسلمین هستند، طبیعتا رابطه بهتری از نظر سیاسی با حماس داشتند. پس طبیعی است که نفوذ قطری‌ها بیشتر باشد. از طرف دیگر ما نمی‌توانیم این را هم در نظر نگیریم که ترکیه، قطر و مصری‌ها محدودیت‌های ایران را ندارند؛ یعنی روابط مستقیم با آمریکا دارند و از طرف دیگر هم اسرائیل را به رسمیت شناخته‌اند. هرچند که قطر مانند ترکیه و مصر دست به چنین اقدامی برای پذیرش رسمی اسرائیل نزده است؛ اما به‌هر‌حال هیئت‌های اسرائیلی و اتباع اسرائیلی به‌راحتی در قطر رفت‌و‌آمد می‌کنند. ما دیدیم که در جریان مذاکرات، هیئت‌هایی از وزارت امور خارجه اسرائیل و حتی موساد به قطر سفر کردند. پس وقتی کشوری مانند قطر یا ترکیه و مصر این تنوع در روابط را داشته باشند، طبیعتا برگ برنده بیشتری برای مذاکره دارند.

طبیعی است که در این مذاکرات حساس باید کشور میانجیگر، روابط مستقیم و سریعی با همه طرف‌ها داشته باشد تا در لحظه بتواند پیام‌ها را برای توافق مبادله کند. در‌صورتی‌که گفتم، ایران با دو طرف اصلی این مذاکره یعنی آمریکا و اسرائیل هیچ رابطه‌ای ندارد. اینجا موضوع قطر کمی متفاوت از ایران و حتی ترکیه است. به نظر من حتی ترکیه هم مانند قطر در این مذاکرات نقش‌آفرین نبوده است. درباره مصری‌ها یا اردنی‌ها اینجا مسئله کاملا متفاوت است؛ چون الزامات و اقتضائات ژئوپلیتیکی هم مؤثر است؛ یعنی هم‌مرزی و سرزمین مشترک با فلسطین باعث شده است که آینده تحولات فلسطین برای اردنی‌ها و مصری‌ها مهم باشد. مضافا این دو کشور پیمان صلح با اسرائیل امضا کرده‌اند؛ پس در‌مجموع واقعا من معتقدم چیزی به نام حذف ایران از روند سیاسی و دیپلماتیک یا فقدان بازدارندگی دیپلماتیک ایران در معادلات و مذاکرات بر سر تبادل اسرا و آینده غزه شکل نگرفته است. با وجود آنکه ایران هیچ‌کدام از امتیازات ترکیه، مصر، قطر، اردن و... را ندارد، باز یکی از مراجع مهم برای تصمیم‌‌گیری گروه‌هایی فلسطینی به‌ویژه حماس بود که مؤید سطحی از بازدارندگی دیپلماتیک ایران است.