امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه بحران
مرحومامیرعبداللهیان بهعنوان وزیر امور خارجه دولت بخش عمدهای از دوران مأموریت خود را در بحران سپری کرد تا جایی که غالب دوران فعالیتشان میتواند بهعنوان دیپلماسی بحران تلقی شود.
حشمتالله فلاحتپیشه . تحلیلگر مسائل بینالملل
مرحومامیرعبداللهیان بهعنوان وزیر امور خارجه دولت بخش عمدهای از دوران مأموریت خود را در بحران سپری کرد تا جایی که غالب دوران فعالیتشان میتواند بهعنوان دیپلماسی بحران تلقی شود. در همان ماههای اولیه وزارت امور خارجه ایشان، جنگ اوکراین و روسیه روی داد که به دنبال آن، چند دور مذاکرات هستهای در وین و تلاشها برای احیای برجام بهشدت تحتالشعاع قرار گرفت و به فاصله یک سال پس از آن هم شاهد وقوع عملیات طوفانالاقصی و جنگ حماس و اسرائیل بودیم که این جنگ هم علاوه بر تبعات جدی بر مناسبات و تحولات منطقه خاورمیانه تأثیرات شایان توجه و تقریبا بیسابقهای هم بر مناسبات جهانی گذاشت و به همین واسطه سیاست خارجی ایران نیز بهشدت تحت تأثیر این جنگ قرار گرفت؛ بنابراین واقعا شهید حسین امیرعبداللهیان در دوسالو نیم گذشته تبدیل به وزیر امور خارجه بحران شد و همین بحرانها بودند که یکی پس از دیگری به وزارت امور خارجه رسیدند. دراینبین آن مرحوم تلاش داشت که حتیالمقدور با اهرم مذاکره و دیپلماسی این بحرانها کنترل شود؛ کمااینکه مشخصا در مسئله هفتم اکتبر و جنگ حماس و اسرائیل، او سعی میکرد ایران در مسیر تعیینشده بنیامین نتانیاهو و تندروهای رژیم صهیونیستی برای ورود به یک جنگ گسترده و فراگیر در منطقه خاورمیانه و نهایتا جنگ با آمریکا حرکت نکند؛ پس با وجود تحرکات مخرب جریانهای تندرو برای حفظ این رگههای تنشزایی، باید تلاشهای مرحوم امیرعبداللهیان را ارج نهاد که تلاش میکرد وارد میدان تعریفشده صهیونیستها و شخص نتانیاهو نشود و اتفاقا به جای آن تکاپوهایی داشت که با یک روند تنشزدایانه، مجددا مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا را از سر بگیرد که نتیجه آن در مذاکرات چند روز اخیر در عمان خود را نشان داد و این در حالی بود که پس از جنگ حماس و اسرائیل، روند مذاکرات ما با یک توقف همراه بود و این مسئله بدونشک یکی از بخشهای قابل دفاع و قابل احترام کارنامه سیاست خارجی مرحوم حسین امیرعبداللهیان است. البته در مقام نقد هم هیچ فردی و هیچ مقام و مسئولی و هیچ وزیری بهویژه در حوزه سیاست خارجی از انتقاد مصون نیست، کمااینکه میتوان در این دوسالو نیم از کارنامه سیاست خارجی حسین امیرعبداللهیان بهعنوان سکاندار دیپلماسی ایران انتقاداتی داشت که البته بخش عمدهای از این انتقادات متوجه مرحوم حسین امیرعبداللهیان و وزارت امور خارجه هم نبود؛ بنابراین باید اذعان و اعتراف کرد که اگرچه امیرعبداللهیان با هدف حفظ منافع و امنیت ملی ایران تلاش داشت مسیر کشور را در ریل دیپلماسی و مذاکره قرار دهد، اما نهایتا با چالشهایی مواجه بود که این مسیر را دشوار میکرد. اکنون هم در فقدان حسین امیرعبداللهیان باید پرسید که سرنوشت سیاست خارجی ایران چه خواهد شد؟ پاسخ این سؤال در دو سطح قابل بررسی است. اگر وزیر امور خارجه نقشی در تعیین و تعریف استراتژیهای سیاست خارجی داشته باشد، آن زمان فقدان وزیر امور خارجه میتواند خلأیی جدی در دیپلماسی ایجاد کند. این در حالی است که نیک میدانیم چنین وظیفهای برعهده دستگاه سیاست خارجی در ایران نیست، اما در سطح دوم از تحلیل با آگاهی بر این واقعیت که وزارت امور خارجه صرفا مجری تصمیمات نهادهای فرادستی و مشخصا شورای عالی امنیت ملی است، میتوانیم با فقدان حسین امیرعبداللهیان شاهد معضلاتی در روابط خارجی باشیم، چون دانش و ظرفیتهای شخصی وزرای امور خارجه به آنها یک ظرفیت عمل در حوزه تاکتیکی میدهد تا بتوانند اهداف مدنظر خود را اجرا کنند و راهبرد تعیینشده نهادهای فرادستی را اجرایی کنند، کمااینکه محمدجواد ظریف با دانش خود در حوزه مذاکرات و گفتوگوها با مقامات اروپایی و آمریکایی سعی داشت از مسیر مدنظرش و با تاکتیک فردی این مسیر را بپیماید و شخصی مانند مرحوم امیرعبداللهیان هم با اشرافی که به مسائل خاورمیانه و جهان عرب داشت، به دنبال آن بود که با تاکتیکی متفاوت، ولی با هدف مشترک در نهایت منافع و امنیت ملی ایران را تأمین کند.