|

بازی بدون توپ محسن رضایی/ نقش جدید «محسن رضایی» در انتخابات ریاست جمهوری چیست؟

«محسن رضایی» قصد دارد دوباره شیخوخیت را در میان جریان اصولگرا زنده کند تا مانند جریان مقابل خود، یعنی اصلاح‌طلبان، اصولگراها را دارای یک بدنه مشخص جلوه دهند و همچنین تصمیمات نهایی در جریانات حساس سیاسی کشور، از طریق یک زمامدار، شیخ و یک بزرگ خاندان اتخاذ شود.

بازی بدون توپ محسن رضایی/ نقش جدید «محسن رضایی» در انتخابات ریاست جمهوری چیست؟

به گزارش شبکه شرق، «محسن رضایی» پس از چهار دوره کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری، متوجه شده که حمایت اصلی جریان اصولگرا را ندارد. از این‌رو، در این دوره از انتخابات، با گردهم آوردن اصولگرایان به دور هم و نام‌گذاری نشست‌های‌شان پیش از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری با عنوان «مانا»، بازی را این بار با تغییر جایگاهش به نفع خود تغییر دهد؛ انگار که مهاجم بدون توپ یک تیم فوتبال، یک‌باره هوس کند سرمربی تیم باشد.

«محسن رضایی‌ میرقائد» از انتخابات سال ۸۴ تا ۱۴۰۰، چهار بار کاندیدای ریاست‌جمهوری شده است. 

«با برادرانم در جبهه انقلاب، آقایان مخبر، جلیلی، زاکانی، بذرپاش، قاضی‌زاده‌هاشمی، اسماعیلی و… نشست‌های صمیمانه‌ای داشتم. وحدت میان همه نیروهای انقلاب و استفاده از تمام ظرفیت‌های ملی، یک ضرورت انکارناپذیر برای پیشرفت ایران عزیز است.» «محسن رضایی‌ میرقائد» از انتخابات سال ۸۴ تا ۱۴۰۰ چهار بار کاندیدای ریاست‌جمهوری شده است. در سال ۸۴ دو روز مانده به انتخابات انصراف داد و در سه دوره دیگر یعنی ۸۸.۹۲ و ۱۴۰۰ در هر دوره کمتر از چهارمیلیون رای داشت. او در این دوره از انتخابات کاندیدا نشد، یعنی ترجیح داد به‌صورت مستقیم حاضر نشود. اما طبق کنش‌های سیاسی اخیرش، ظاهرا قصد دارد از خود یک لیدر و رهبر در میان جبهه اصولگرا بسازد و واکنش انتخاباتی‌اش را به شکل غیرمستقیم پیش‌ببرد.

یازدهم خردادماه، محسن رضایی در صفحه اجتماعی خود با انتشار پوستری گرافیکی با تصاویر مخبر، جلیلی، زاکانی، بذرپاش، قاضی‌زاده‌هاشمی و اسماعیلی از وحدت میان نیروهای انقلاب خبر داد و به شکلی خبر برگزاری این جلسه میان چهره‌های اصولگرا از سوی رضایی منتشر شد که انگار خود رضایی عامل گردهم آمدن این چهره‌ها برای ائتلاف، اجماع یا به‌قول خودش وحدت شده است.

محسن رضایی: مشارکت همه گروه‌ها در «مانا» تا زمان اجماع و پس از آن ادامه می‌یابد

اواسط هفته، محسن رضایی در صفحه «ایکس» خود، خبر برگزاری یک نشست دیگر برای اجماع و اعلام گزینه نهایی اصولگرایان شرکت‌کننده در این نشست‌ها را منتشر کرد. در آن متن نوشته بود: «در نشست صمیمانه مجمع اجماع نیروهای انقلاب، آخرین وضعیت و سازوکار اجماع نیروهای انقلاب بررسی شد و نمایندگان گروه‌ها و احزاب جبهه انقلاب نظرات‌شان را اعلام کردند. نیروهای انقلاب چاره‌ای جز اجماع بر نامزد مقبول ندارند و مشارکت همه گروه‌ها در «مانا» تا زمان اجماع و پس از آن ادامه می‌یابد. » کنش‌های انتخاباتی رضایی در این دوره از انتخابات؛ چند نکته و تحلیل دارد که در میان اخبار و هیاهوی نامزدهای تایید صلاحیت‌شده گمشده است.

آنچه در وهله اول قابل‌توجه است، عدم حضور محمدباقر قالیباف در نشست اولیه و معرفی او به‌عنوان یکی از چهره‌های جبهه انقلاب است. محسن رضایی اعلام کرده بود با مخبر، زاکانی، جلیلی، قاضی‌زاده‌هاشمی، بذرپاش و اسماعیلی برای اعلام گزینه نهایی مانا یا همان مجمع اجماع نیروهای انقلاب جلسه برگزار کرده و در این میان نامی از قالیباف برای اجماع و مشارکت در این نشست نبرده است.

این درحالی است که پس از آنکه قالیباف در انتخابات شرکت کرد و حتی پیش از اعلام اسامی کاندیداهای تایید صلاحیت‌شده از سوی شورای نگهبان، پایگاه اجتماعی خود را در میان طرفدار نیروهای انقلاب یا اصولگرایان میانه برای اخذ آرای این طیف داشت. با توجه به سابقه کارهای اجرایی قالیباف و چهارسال حضور او بر کرسی ریاست قوه مقننه، حتی پیش از اعلام اسامی نامزدهای تایید صلاحیت‌شده، باز هم می‌شد حدس زد که اقبال برخی طرفداران جریان اصولگرایی به سوی قالیباف است، بنابراین نبود او به‌عنوان یکی از گزینه‌های مانا برای اجماع محل سوال و ابهام است.

در این لیست اما تقریبا اسامی تمام گزینه‌های احتمالی مورد حمایت توسط دولت سیزدهم دیده می‌شود. هرچند نام‌هایی مانند بذرپاش و اسماعیلی تایید صلاحیت نشدند. پس از تایید صلاحیت‌ها و اعلام اسامی از سوی شورای نگهبان، تنها فرد تایید صلاحیت‌شده از بدنه دولت سیزدهم، قاضی‌زاده‌هاشمی است. او در انتخابات ۱۴۰۰ کمتر از یک‌میلیون رای را توانست به خود اختصاص دهد. از سوی دیگر نام جلیلی به‌عنوان یکی از گزینه‌های اجماع به چشم می‌خورد.

با توجه به حضور جلیلی در میان مانایی‌ها و پایگاه اجتماعی محل تردید قاضی‌زاده‌هاشمی، از مانا افتراق پیش‌آمده میان نیروهای انقلاب را بیشتر کرده است؛ چراکه در این افتراق، نیروهای انقلاب در یک‌سو جلیلی و در سوی دیگر قالیباف را دارند که حضور هر دو چهره همزمان با هم باعث شکستن آرای یکدیگر خواهد شد و نتیجه آن افتراق و تشتت آرا خواهد بود، یعنی مانا چه قصد داشته باشد از جلیلی حمایت کند و چه بخواهد از قاضی‌زاده‌هاشمی حمایت کند، باز هم اجماع صددرصدی در میان جبهه انقلاب صورت نخواهد گرفت. مساله‌ای که در این میان به وجود می‌آید، پرسش از ماهیت واقعی این اجماع است.

با توجه به واقعیات جامعه یکی از مساله‌های اصلی جبهه اصولگرایان اجماع، ائتلاف و وحدت تنها میان دو چهره از پنج چهره تایید صلاحیت‌شده اصولگرایان است، یعنی جلیلی و قالیباف. همچنین اگر قرار بر اجماع میان کلیت جبهه اصولگرا بود باید پایگاه اجتماعی پنج کاندیدای اصولگرا و حضور یک نامزد اصلاح‌طلب که از قضا کاندیدای مورد حمایت این طیف است، از سوی مانایی‌ها درنظر گرفته شود. می‌توان گفت جلسات برگزارشده توسط مانا با نام اجماع میان جبهه انقلاب، اولا اینکه با واقعیات انتخابات ۱۴۰۳ تنظیم نشده و ثانیا اجماع مورد نظر در میان تمام چهره‌های اصولگرا نخواهد بود.

وقتی جریان مقابل یعنی اصلاحات با شعارهایی مانند آشتی با صندوق انتخابات و یک به‌علاوه پنج قصد دارند نامزد تاییدشده‌شان را مورد حمایت قرار دهند و او را به‌عنوان یک رقیب جدی برای نیروهای اصولگرا معرفی کنند، معنی نشست‌هایی تحت‌عنوان اجماع نیروهای انقلاب بدون داشتن یک نگاه همه‌نگر و جامع و همچنین با رنگ‌وبوی تشتت آرا چه خواهد بود؟ چنین اجماعی اساسا لازم است؟

اهداف فرامتن مانا و ماجرای نشست‌هایی با زمامت محسن رضایی

بعد دیگر تحلیل ماجرای نشست‌هایی با زمامت محسن رضایی و با نام مجمع اجماع نیروهای انقلاب، متوجه شخص رضایی و کاراکتر سیاسی اوست. وی در تمام چهار دوره کاندیداتوری ریاست‌جمهوری، علی‌رغم تصمیم جدی برای حضور در انتخابات اما پایگاه رای جدی از سوی طرفداران اصولگرا نداشت و نتوانسته بود خود را برای مردم به‌عنوان یک گزینه اصلی برای ریاست‌جمهوری معرفی کند.

شاید حتی به همین خاطر باشد که در انتخابات امسال هم نام‌نویسی نکرد، بنابراین احتمال می‌رود رضایی با برگزاری نشست‌هایی تحت‌عنوان اجماع مجمع انقلاب در میان طیف اصولگرا، سعی دارد چهره جدید و جدی‌تری برای خود در میان این طیف تعریف کند و احتمالا با به دست گرفتن ریاست کنش‌های انتخاباتی جریان اصولگرا، قصد دارد چهره تضعیف‌شده خود را درطول چهار دوره انتخابات؛ این بار یک بازسازی اساسی و جدی کند.

از طرفی دیگر با توجه به چنددستگی اصولگرایان و ظهور چهره‌های جدیدی با عنوان نواصولگرایان یا حتی عدالتخواهان در چند سال اخیر، می‌توان گفت جریان اصولگرایی به معنای عام آن، زعیم، شیخ یا بزرگی ندارد که در بزنگاه‌های مهم کشور مانند انتخابات حول نظرات و کنش‌های سیاسی او گرد هم بیایند و افتراق پیش‌آمده را رتق‌وفتق کنند.

بنابراین اولا، «محسن رضایی» قصد دارد دوباره شیخوخیت را در میان جریان اصولگرا زنده کند تا مانند جریان مقابل خود، یعنی اصلاح‌طلبان، اصولگراها را دارای یک بدنه مشخص جلوه دهند و همچنین تصمیمات نهایی در جریانات حساس سیاسی کشور، از طریق یک زمامدار، شیخ و یک بزرگ خاندان اتخاذ شود.

همچنین درعین‌حال که رضایی قصد دارد شیخوخیت را به میان جریان اصولگرایی بازگرداند، همزمان سعی دارد خود را به‌عنوان شیخ و بزرگ این جریان معرفی کند و یک برند جدید از شخصیت سیاسی‌اش بسازد.

به تعبیری دیگر می‌توان گفت، «محسن رضایی» پس از چهار دوره کاندیداتوری متوجه شده که حمایت اصلی جریان اصولگرا را ندارد. از این‌رو، در این دوره از انتخابات، با گردهم آوردن اصولگرایان به دور هم و نام‌گذاری نشست‌های‌شان پیش از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری، با عنوان «مانا»، بازی را این بار، با تغییر جایگاهش به نفع خود تغییر دهد؛ انگار که مهاجم بدون توپ یک تیم فوتبال، یک‌باره هوس کند سرمربی تیم باشد.

منبع: روزنامه فرهیختگان