آیا خونِ شهدای ایرانی در سوریه هدر رفت؟
پس از سقوط دولت بشار اسد و حاکمیت آنارشیسم در سرزمین شام، جریان سایبری متصل به اپوزیسیون برانداز جمهوری اسلامی، جنگ روانی همه جانبه ای علیه سیاست خارجی نظام طی یک دهه گذشته خاصه در میانه جنگ داخلی اول در سوریه به راه انداخت.
به گزارش شرق ؛ پس از سقوط دولت بشار اسد و حاکمیت آنارشیسم در سرزمین شام، جریان سایبری متصل به اپوزیسیون برانداز جمهوری اسلامی، جنگ روانی همه جانبه ای علیه سیاست خارجی نظام طی یک دهه گذشته خاصه در میانه جنگ داخلی اول در سوریه به راه انداخت، با این محوریت و مرکزیت که برافتادن اسد، نشانه ای آشکار از بن بست و هزیمت رویکرد منطقه ای ایران بوده و آنچه سالها پیش تحت عنوان دفاع از حرم در ادبیات سیاسی ایران باب شد، صرفا پوششی برای اخلاقی نشان دادن ماجراجویی نظام نبوده است.
گفتنی است در این جنگ روانی، تلاش برای درگیرکردن احساسات عمومی سویه ای پر رنگ دارد؛ با عطف به اینکه منابع مالی کشور به جای توسعه و آبادانی کشور، صرف حفظ تخت اسد شد و حالا که او جلای قدرت کرده، تمام آن کوشش ها در واقع به باد رفته است. اما چرا این جنگ روانی و آنچه ذیل شکست سیاست های ایران در سوریه و مشخصا هدررفت خون شهدای مدافع حرم طرح میشود، باطل است و پشتوانه ای ندارد.
برای توضیح درباره باطل بودن جنگ روانی براندازان مبنی بر هدررفت هزینه های ایران در سوریه، شاید بد نباشد ابتدا به ساکن به اظهارات دیروز سخنگوی دولت نقب بزنیم. مهاجرانی در نشست خبری گفت که اولا تصمیم گیری درباره بسیاری از موضوعات، از جمله مورد سوریه، امری حاکمیتی است و حاکمیت نیز با لحاظ «هزینهکردها با ملاحظه منافع ملی» دست به تصمیم می زند.
تامین امنیت مردم و تثبیت جایگاه سیاسی ایران با توجه به این اظهار نظر و مواضعی از این دست، باید تصریح بداریم که تمام تصمیمات نظام از جمله در سیاست خارجی و مشخصا درباره تحولات منطقه ای، همواره مبتنی بر بیشینه سازی منافع ملی بوده است. اگر بخواهیم رویکرد نظام در سیاست خارجی را با زبان نظریه روابط بین الملل ترجمه کنیم، باید تاکید بداریم که همواره زوایایی پر رنگ از رئالیسم و واقع گرایی بر تصمیمات اتخاذ شده از جمله درباره سوریه حاکم بوده است و تهران برای حفظ موازنه قوا، ارتقای قدرت ملی و افزایش شانس بقا در مناسبات منطقه، به سمت توسعه توش و توان نظامی خود در سوریه حرکت کرد و کوشید با حفظ دولت قانونی اسد، خود را از مهلکه به وجود آمده توسط استعمار، نجات بدهد. یک دهه پیش و پس از وزیدن تندباد انقلاب های موسوم به بیداری اسلامی، غرب و صهیونیست ها با هدف آنچه همیشه خود ابراز میدارند، یعنی «زدن سر مار»، فتنه ای بزرگ در سوریه و همزمان در عراق به راه انداختند و گروهک دست ساخته داعش را نیز ابزاری برای تاخت و تاز و تحقق اهداف استعماری شان قرار دادند.
در این بین، جمهوری اسلامی برای دور داشتن وحوش تکفیری از مرزهای سرزمینی خود، ابتدا دست به اعزام نیروهای مستشاری و در مرحله بعد، اعزام گسترده نیروی زمینی در قالب لشکرهایی متشکل از شیعیان دلباخته اهل بیت زد و پس از چند سال جد و جهد تاریخی رزمندگان اسلام، جلوی فروپاشی حتمی سوریه را گرفت. جمهوری اسلامی برای حفظ حاکمیت قانونی در سوریه که ربط وثیقی با امنیت مردم در ایران داشت، تنها نبود و روس ها نیز برای پیشبرد منافع خود، در سوریه حضوری پر رنگ داشتند. جلوگیری از سقوط اسد برای ایران در میان اهل منطقه غرب آسیا، پرستیژ سیاسی و امنیتی آفرید و بازیگران این حوزه جغرافیایی را شیر فهم ساخت که بی ملاحظهی ملاحظات تهران، سیاست ورزی اساسا ممتنع است و بنابراین، راهی جز کنار آمدن با ایران را نباید در ذهن خود پرورش بدهند.
تقویت مناسک آموزه ای؛ بعد ایدئولوژیک حضور ایران در سوریه علاوه بر موقعیت بالای سیاسی و امنیتی، ایران از پسِ ثبات در سوریه و ایضا در عراق، موفق شد برخی مناسک سنتی نظیر راهپیمایی اربعین را نیز تقویت کند و از دل این مانور اعتقادی و آموزه ای، خود را به عنوان بازیگری لازم جهت برقراری ثبات در منطقه، به اثبات برساند. بنابر آنچه آمد، میتوان نتیجه گرفت که حضور تام و تمام ایران در جنگ داخلی اول در سوریه، با وجود هزینه های مترتب، تماما مبتنی بر عملگرایی و فزونی دادن به کفه فایده یعنی حفظ امنیت ملی بود و چنانچه رزمندگان و شهدای گرانقدر مدافع حرم مجاهدت نمیکردند، بی شک ایران به ورطه ای خطرناکی از ناامنی گرفتار میشد و به تونلی ورود میکرد که انتهایش، بی شک نور امیدی قابل مشاهده نبود.
اما پیش و بیش از تمام آنچه درباره ثمرات امنیتی، ژئوپولیتیکی و سیاسی حضور ایران در سوریه عرضه شد، باید به والایی ذاتی خون شهدا نیز اشاره کنیم که قطعا آثار آن تا ابد در دنیا، با وجود همه پستی ها و بلندی ها، ماندگار خواهد بود و شجره تناور نظام را تا رسیدن به سرمنزل ظهور، آبیاری خواهد کرد. طی روزهای اخیر و بعد از تحولات در سوریه، تعدادی از خانواده های شهدای مدافع حرم با انتشار دلنوشته هایی، از سیاست حضور ایران در سوریه دفاع کردند و بدین شیوه، حزم و عزم براندازان در ایجاد شکاف میان نظام و خانواده شهدا را بی اعتبار ساختند. برای نمونه، خانواده شهید مدافع حرم «اسدالله ابراهیمی» در پیامی به ملت شریف ایران، تأکید کرد: «شهدای ما نه برای خاک سوریه و نه برای بقای حکومت اسد بلکه در درجه اول برای دفاع از اسلام و حرم اهل بیت(ع) و در درجه بعد برای دفاع از امنیت کشور عزیزمان به سوریه رفتند».
استمرار مقاومت، بی حضور عناصر مرعوب در مقام جمع بندی باید گفت که سقوط حاکمیت در سوریه، ابدا به معنی هدررفت خون شهدای مدافع حرم و هدررفت سیاست های منطقه ای ایران نبوده و نیست و حتی میتواند در نوع خود، به بالندگی هر چه بیشتر محور مقاومت بیانجامد. بی شک بررسی دلایل سقوط اسد از جمله اعتماد به غرب و اذنابش در منطقه و رویگردانی از مقاومت، برای آسیب شناسی مسیر پیش روی ایران و متحدانش در منطقه لازم است لیکن تصور پایان یافتن امر درون جوش مقاومت در برابر استعمار، خام خیالی است که هیچ گاه محقق نخواهد شد. ایران و مقاومت بی توجه به عناصر مرعوب و ذوب در وعده های توخالی غرب، و البته با لحاظ واقعیات میدانی، مسیر تازه ای را آغاز کرده که توقفی در آن نخواهد بود.