نگاهی به رابطه دیپلماتیک تهران و مسکو پیش از سفر پزشکیان به روسیه و آغاز دولت دوم ترامپ در گفتوگو با نعمتالله ایزدی
دیگر خبری از دیپلماسی یکسویه نخواهد بود
قرار است روز جمعه مسعود پزشکیان راهی روسیه شود؛ سفری که مهمترین دستور کار آن امضای موافقتنامه جامع همکاریهای راهبردی دو کشور است.
عبدالرحمن فتحالهی: قرار است روز جمعه مسعود پزشکیان راهی روسیه شود؛ سفری که مهمترین دستور کار آن امضای موافقتنامه جامع همکاریهای راهبردی دو کشور است. دوشنبه گذشته هم مهدی سنایی، مشاور سیاسی رئیسجمهور، در حساب کاربری خود در شبکه ایکس به برنامههای دیپلماسی مسعود پزشکیان اشاره داشت و در بخشی از نوشته خود خبر داد: «رئیسجمهور ایران به منظور امضای توافقنامه جامع با روسیه ۲۸ دیماه ۱۴۰۳ (۱۷ ژانویه ۲۰۲۵) به مسکو سفر میکند» که این تاریخ دقیقا ۷۲ ساعت قبل از روی کار آمدن دونالد ترامپ در کاخ سفید است. فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت چهاردهم نیز در گفتوگوی اختصاصی با اسپوتنیک در تهران، گفته سنایی را تأیید کرده بود و او هم هفدهم ژانویه را روز امضای توافقنامه همکاریهای جامع تهران-مسکو دانست. در این بین کاظم جلالی در گفتوگو با ایرنا درباره روند نگارش و تأیید این موافقتنامه افزود: «پیش از این، ایران و روسیه توافقنامه جامع همکاریها را امضا کردند که در سال ۲۰۰۱ در مجلس شورای اسلامی نیز تصویب شد». به گفته سفیر ایران در روسیه، «این موافقتنامه عملا ۲۰ساله بود و در سال ۲۰۲۱ میلادی، مدت زمان اجرای آن به پایان رسید. با این حال در این موافقتنامه، فرایند تمدید خودکار به مدت پنج سال پیشبینی شد که اگر طرفین قبل از اتمام مهلت پایان اجرای آن نقطهنظری نداشتند، خودبهخود تمدید میشود؛ بنابراین، این موافقتنامه تا ۲۰۲۶ تمدید شده است». این دیپلمات ایرانی ادامه داد: «رهبران دو کشور به این دیدگاه رسیدند که موافقتنامه کنونی بهروز نیست و نمیتواند مسائل امروز روابط را پوشش دهد؛ روابط امروز ما نسبت به ۲۴ سال پیش خیلی گسترش پیدا کرده است و از اینرو، مقرر شد با توافق رهبران، این موافقتنامه را بهروزرسانی کنیم». آنطور که جلالی میگوید: «برای بهروزرسانی و نگارش موافقتنامه جدید نیز وزیران خارجه دو کشور توافق کردند که جمهوری اسلامی ایران، پیشنویس را تهیه کند. ما پیشنویس را تهیه کردیم و در اختیار طرف روس قرار دادیم. حدود دو سال و نیم تا سه سال وقت برد، رفتوآمدهای زیادی شد، اصلاحات زیادی صورت گرفت تا در نهایت، موافقتنامه حاصل شد».
به گفته سفیر ایران در روسیه، «این موافقتنامه همه جوانب حوزههای روابط دوجانبه را دربر میگیرد؛ ازجمله روابط سیاسی، اینکه در ساختار قدرت دیدگاههایمان چگونه است و چگونه باید حرکت کنیم و در مجامع بینالمللی چگونه باید حرکت داشته باشیم. تا برسد به حوزه اقتصادی و اینکه همکاریهای استانی، انجام پروژهها و همکاریها در قالب دوجانبه و چندجانبه چگونه باید باشد». وی ادامه داد: با توجه به اینکه ایران و روسیه دارای منابع انرژی هستند، همکاری دو کشور در حوزههای تجارت بینالمللی و انرژی نیز پیشبینی شده است. جلالی با بیان اینکه «همکاری در حوزه فناوری، بهویژه فناوریهای نوین، امنیت اطلاعات و سایبری نیز در موافقتنامه جامع ایران و روسیه آمده است»، به جزئیات بیشتر این سند پرداخت و خاطرنشان کرد: «همکاری در بخش انرژی صلحآمیز هستهای، مسائل دفاعی و نظامی و همکاری در مبارزه با تروریسم، مسائل محیط زیست و دریای خزر، مقابله با پولشویی و جرائم سازمانیافته، برخی دیگر از مفاد این موافقتنامه را تشکیل میدهند». سفیر ایران در روسیه، یادآور شد: «اصل توازن در متن توافقنامه رعایت شده است؛ چراکه امروز ایران و روسیه در بسیاری از حوزهها همگرا و شریک هستند و ما نیز در موضع ضعف نیستیم. اتفاقا درخصوص این موافقتنامه، متن اولیه را ما بهعنوان جمهوری اسلامی ایران نوشتیم و پیشنهاد دادیم». جلالی در پاسخ به مواضع اخیر برخی مقامات کشور روسیه درباره جزایر سهگانه ایرانی خلیج فارس، درباره احترام به تمامیت ارضی ایران نیز گفت: «در ماده سه این موافقتنامه، احترام به تمامیت ارضی گنجانده شده است و انتظار داریم که کشورهای شریک و رفیق ما به تمامیت ارضی ما احترام بگذارند».
تهران در میانه معادلات پیچیده مسکو - واشنگتن
با توجه به جزئیاتی که کاظم جلالی از توافقنامه جامع همکاریهای راهبردی ایران و روسیه مطرح کرد، به نظر میسد امضای این سند میتواند سطح روابط دو کشور را در آستانه قدرتگیری مجدد ترامپ به نقطه معناداری برساند. با این وجود، طیفی از ناظران با ابراز نگرانی از بدهبستانهای احتمالی کرملین و کاخ سفید پس از بیستم ژانویه درخصوص جنگ اوکراین، معتقدند که اهداف و منافع تهران میتواند تحتالشعاع چنین معاملات پشتپردهای بین پوتین و ترامپ قرار گیرد. در مقابل گزاره پیشگفته برخی هم معتقدند تنشزدایی در روابط روسیه و ایالات متحده مقولهای پیچیده و زمانبر خواهد بود، لذا احتمال قربانیشدن منافع تهران در قبال پایان جنگ اوکراین در کوتاهمدت، مقولهای دور از ذهن جلوه میکند. چنانکه در تبیین و تأیید همین موضوع، دیمیتری مدودف، رئیسجمهور و نخستوزیر سابق روسیه، پنجشنبه گذشته طی نوشتهای در کانال تلگرامیاش باور دارد «دستیابی به دستاوردهای سریع در حلوفصل مناقشه اوکراین بسیار مورد تردید است»؛ زیرا از منظر نایبرئیس شورای امنیت روسیه، «اگرچه استدلال ترامپ به اندازه کافی روشن به نظر میرسد، اما او راهحل سریعی برای درگیری در اوکراین ندارد». به اعتقاد مدودف، «ترامپ در دوران ریاستجمهوری اول خود تمایل داشت روابط بهتری با روسیه برقرار کند، ولی سیاستهایش گاهی متناقض بود». حال که ترامپ قول داده در صورت انتخاب مجدد، جنگ اوکراین را سریع پایان دهد، احتمالا تحقق این ادعا بر اساس مذاکرات مستقیم با ولادیمیر پوتین و فشار همزمان بر زلنسکی و کییف برای رسیدن به توافقنامه صلح خواهد بود. علیرغم آنچه گفته شد، در حال حاضر تحلیلگران تردید دارند که چنین رویکردی بدون توجه به پیچیدگیهای سیاسی و نظامی بحران اوکراین امکانپذیر باشد.
دولت پزشکیان و آغاز سیاست خارجی متوازن
از دل مواضع فردی همچون مدودف میتوان دریافت که پیروزی مجدد ترامپ لزوما مسیر همواری را برای کرملین فراهم نخواهد کرد؛ چراکه واکنشهای روسیه نشان میدهد نگاه غایی مسکو به سیاستهای پیشروی ترامپ توأم با نوعی عدم قطعیت است. با وجود این نگرانی، کرملین همچنان اظهارات ترامپ برای پایاندادن به جنگ در اوکراین را نقطه عطفی در بازنگری واشنگتن درباره موضع انتقادی در قبال روسیه و ایجاد فرصتی برای چانهزنی راهبردی میداند. بر این اساس، روسیه سیگنالهای مثبتی از آمادگی برای مشارکت در گفتوگو و بهبود روابط ارسال کرده، با این حال، معتقد است که دولت جدید ترامپ باید ابتکار عمل را در دست بگیرد؛ چون مسکو انتظار پیشنهادی را دارد که نهتنها خواستههایش درباره جنگ اوکراین، بلکه پیششرطهایش درخصوص ناتو، امنیت اروپا و سایر جنبههای روابط دوجانبه را نیز در نظر بگیرد. حال در چنین معادلات پیچیدهای، اظهارات چند روز گذشته برخی مقامات لشکری و کشوری درباره عملکرد روسیه در سوریه هم به فضای انتقاد از روسیه دامن زده است که میتواند در آستانه سفر پزشکیان به مسکو و امضای موافقتنامه جامع، آسیبزا باشد؛ چون در واکنشها، سطحی از هیجانزدگی و فقدان تحلیل عمیق، ذیل توصیه به کاهش مناسبات با روسیه دیده میشود. با این وجود رعایت اصل موازنه در میانه معادلات دو ابرقدرت، سناریوی ایدئالتری برای تهران خواهد بود. لذا سؤال مهمتر، حداقل از دید ما ایرانیها، این است که تهران در مناسبات واشنگتن–مسکو، پس از روی کار آمدن دولت دوم ترامپ چه وضعیت و جایگاهی پیدا خواهد کرد؟ و آیا ایران باید به سمت کاهش مناسبات با روسیه پس از تحولات سوریه و سقوط حکومت اسد گام بردارد؟ پاسخ به این پرسشها و سؤالاتی از این دست، محور گفتوگویی با نعمتالله ایزدی است. آخرین سفیر جمهوری اسلامی در اتحاد جماهیر شوروی تأکید دارد «سفر پزشکیان به روسیه در آستانه روی کار آمدن ترامپ، بهترین فرصت برای امضای موافقتنامه جامع همکاریها با طرف روس است» تا به زعم اولین سفیر ایران در روسیه، «تهران ضمن استفاده از ظرفیتهای مناسبات با مسکو و همچنین اعتمادزایی برای روسیه، بتواند با دست پرتری در مقابل دولت ترامپ مذاکرات را پیش ببرد». آنچه در ادامه میخوانید ماحصل گپوگفت با این تحلیلگر ارشد حوزه بینالملل است.
پیش از پرداختن به سفر پزشکیان به روسیه و امضای موافقتنامه همکاریهای جامع، روی محور مهمتری گفتوگو با شما را آغاز کنیم. جناب ایزدی در فاصله یک هفته تا روی کار آمدن دوباره ترامپ، طیفی از تحلیلگران بر این باورند که برنده نهایی بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، صرفا ولادیمیر پوتین است؛ چراکه میتواند صحنه جنگ را در اوکراین به نفع خود پایان دهد. به باورتان رئیسجمهور منتخب ایالات متحده آمریکا دست همتای روسش را به عنوان پیروز و فاتح بالا خواهد برد؟
من چنین تصوری ندارم. درست است که دونالد ترامپ عملا شعار پایان جنگ اوکراین را داده و نهتنها جنگ اوکراین، بلکه سعی دارد سایر تنشها و همچنین جنگ در خاورمیانه را پایان دهد تا هزینهای برای آمریکا به دنبال نداشته باشد، اما این سیاست به معنای آن نیست که دونالد ترامپ تنها یک طرف جنگ اوکراین و مشخصا روسیه را بهعنوان پیروز معرفی کند.
حتی در صورت توافق با پوتین؟
حتی در صورت توافق با پوتین هم ترامپ اجازه نمیدهد کییف به نوعی تحقیر شود و در ادامه، شرایطی به وجود آید که حساسیتی را برای اوکراین، ناتو و کل اروپا به دنبال داشته باشد. لذا ترامپ به دنبال یک توافق و صلح بینابین است که هر دو طرف در یک معادله برد-برد به بخشی از اهداف و منافع خود دست پیدا کنند تا طرف مقابل احساس برتری مطلق نکند.
این توافق احتمالی برد-برد که شما هم به آن اشاره کردید، چه واقعیاتی را از نظر ژئوپلیتیک و سرزمینی برای اوکراین به دنبال دارد؟ آیا شما هم اذعان دارید که زلنسکی و کییف در هر حالتی باید با بخشی از خاک خود خداحافظی کنند یا شما فرمول دیگری را برای این مسئله متصورید؟
همانطور که گفتم احتمالا یک طرح بینابین برای پایان جنگ اوکراین مطرح خواهد بود و آن بخش از مناطق اشغالی اوکراین که اصالتا روستبارند در یک رفراندوم و به شکل دموکراتیک، استقلال خود را از اوکراین داشته باشند؛ بدون آنکه الحاق خود را به روسیه هم بپذیرند.
مدلی شبیه به کریمه؟
تقریبا چنین مدلی، البته مدل کریمه قدری پررنگتر است. یعنی برای این مناطق در یک حالت «نه جنگ و نه صلح» و در یک همهپرسی، از ساکنان این مناطق نظرخواهی میشود تا متناسب با آن تصمیمگیری کنند. اما قدم اول باید برقراری آتشبس فوری در این مناطق باشد و بعد از آن گامهای سیاسی و دیپلماتیک برداشته شود.
در مجموع و به لحاظ سرزمینی، دست برتر با کییف است یا مسکو؟
به لحاظ سرزمینی، ارزیابی کلی من این است که دست برتر با پوتین خواهد بود.
به چه دلیل؟
چون آن مناطقی که اکنون تحت اشغال روسیه است، لزوما چسبندگی زیادی هم به اوکراین ندارند. یعنی احتمالا ساکنان مناطق مرددند که آیا به خاک اوکراین بازگردند یا الحاقی به سرزمینهای روسیه داشته باشند. لذا رفراندوم و نظرخواهی میتواند تکلیف این مناطق را تعیین کند. نه اینکه تصور کنیم طرفی مانند روسیه بهعنوان پیروز و فاتح جنگ معرفی شود یا اینکه تصرف و اشغال سرزمینی اوکراین اتفاق خواهد افتاد؛ چون در این صورت تحقیر کییف و حتی کل اروپا را به دنبال دارد. بعید است ترامپ به این چنین توافقی دست بزند.
پیش از اینکه به جایگاه و موقعیت تهران در مناسبات واشنگتن-مسکو برسیم، این سؤال را بپرسم که به باورتان دونالد ترامپ چه برنامهای برای تهران دارد؟ تعامل یا تقابل؟ مذاکره یا جنگ نظامی یا به صورت حداقلی ضربه نظامی؟
تصور من این است در دولت ترامپ شاید اینگونه برداشت شود که «تصاعد بحران» میتواند به یک مذاکره با دست برتر برای آمریکاییها منجر شود...
میان کلامتان، تصاعد بحران از چه طریقی؟ جنگ یا ضربه نظامی؟
نه لزوما. در اینکه ترامپ به دلایل مختلف، چه جنگ نظامی و چه حتی ضربه نظامی علیه ایران را کنار بگذارد، تقریبا تردیدی وجود ندارد، اما این به معنای آن نیست که ترامپ از طریق افزایش تحریمها، احیای کمپین فشار حداکثری یا به صفر رساندن فروش نفت ایران، تصاعد بحران با تهران را اجرائی نکند. شاید ترامپ با بستن مسیرهایی که در دوره جو بایدن برای دورزدن تحریمها توسط ایران تعبیه شده بود، بهزعم خود شرایط را آنقدر بحرانی کند که تهران به ناچار و از موضع ضعف و با دست پایین سر میز مذاکره حاضر شود. پس در کل من معتقد به تصاعد بحران در دوره ترامپ هستم، اما نه با هدف جنگ یا ضربه نظامی، بلکه با هدف تضعیف ایران و نهایتا کشاندن پای میز مذاکره.
اگر آنگونه که پیشبینی کردید، ترامپ به سمت تصاعد بحران با هدف تضعیف ایران و نهایتا کشاندن پای میز مذاکره پیش رفت، شما چگونه مذاکرهای را متصورید؟ مذاکره برای گرفتن امتیاز حداکثری؟
همانطور که گفتم، ترامپ با تصاعد بحران به دنبال تضعیف ایران و کشاندن پای میز مذاکره است و در مذاکره است که تکلیف همه چیز روشن میشود. پایه این مذاکرات همانگونه که تاکنون عنوان شده، این خواهد بود که در گام اول، مذاکرات بر سر موضوع پرونده هستهای در دستور کار طرفین باشد و بعد از تعیینتکلیف آن، سراغ مباحث موشکی یا معادلات خاورمیانه و مسائلی از این دست خواهند رفت. در این بین امکان دارد معادلات جدید غرب آسیا هم کمک کند که این مذاکرات به نتایج بهتری برای هر دو طرف ختم شود.
یعنی نعمتالله ایزدی هم به مذاکرات جامع یا اصطلاحا مذاکره بر سر همه چیز یا هیچ چیز معترف است؟
واقع امر این است که وقتی شما مذاکره میکنید، نمیتوانید طرف مقابل را محدود کنید. تا به الان هم هرچقدر مذاکرات محدود در دستور کار بوده، عملا بینتیجه مانده است. زمانی که صرفا میخواهید روی برجام و پرونده هستهای مذاکره کنید، یک نگاه غیرواقعبینانهای خواهید داشت؛ چون در جریان مذاکرات و گفتوگوها به سایر موضوعات جانبی هم از قبیل توان موشکی و موضوعات خاورمیانه اشاره خواهد شد. حالا درست است که تاکنون موضوع موشک، سلاح یا معادلات خاورمیانه مطرح نشده، اما خود مذاکرات هستهای نیز یک مذاکرات جامع به شمار میرود. همانطور که موضوع تحریمها، کشتیرانی، محدودیتهای بانکی و پولی و مالی و این قبیل مسائل هم مذاکرات جامع است. پس وقتی بحث مذاکره پیش میآید، پای همه این موضوعات به میان خواهد آمد؛ چون قطعا نمیتوان طرف مقابل را روی یک موضوع مشخص محدود کرد. به هر حال همه موضوعات به نحوی به هم ارتباط دارند. ضمن اینکه چه دلیلی وجود دارد بخواهیم با دست خود، خودمان را محدود کنیم. اساسا مذاکره اهرم کمهزینهای برای رسیدن به منافع ملی است. مذاکره یک بدهبستان است که در جریان آن، امتیاز میگیرید و امتیاز میدهید. در این میان هرچقدر برگهای برنده بیشتری داشته باشیم، میتوانیم مذاکرات بهتری را انجام دهیم. اما نفس مذاکره به معنای دادن امتیاز نیست. دیپلماسی یک هنر است که با کمترین هزینه، بیشترین سود و فایده را داشته باشیم و قطعا مسیری کوتاهتر و عقلانیتر از تقابل و تنشزایی برای رسیدن به منافع است.
در طول تقریبا چهار ماهی که دولت چهاردهم روی کار آمده است، رئیسجمهور و وزیر امور خارجه مرتب از آمادگی برای مذاکره میگویند، اما نوعی کلیگویی در آن دیده میشود و هنوز مدل مذاکرات مشخص نیست. در این بین سؤال پررنگی که ذهنم را درگیر کرده این است که آیا جمهوری اسلامی ایران آمادگی مذاکره مستقیم با دولت ترامپ را دارد؟
به نظر من جمهوری اسلامی ایران پتانسیل مذاکره مستقیم با دولت ترامپ را دارد، ولی در کوتاهمدت حتما این مذاکرات با واسطههای منطقهای و فرامنطقهای از عمان و ژاپن گرفته تا دیگر کشورها انجام خواهد شد. اگر این مذاکرات با واسطه، مسیر خوبی را طی کند، احتمال دارد در ادامه شاهد مذاکرات مستقیم ایران و دولت ترامپ هم باشیم؛ چون اصلا دلیلی ندارد این مذاکرات مستقیم انجام نشود.
ترامپ هم آمادگی دارد؟
بله، چون او هم به دنبال پایاندادن به همه جنگها و تنشها و کاهش هزینههای ایالات متحده آمریکاست.
از مدل «مذاکرات جامع» و «مذاکرات مستقیم» که بگذریم به «مذاکرات مخفی» یا دیپلماسی پنهان میرسیم. طیفی از تحلیلگران معتقدند با توجه به دشمنانی مانند اسرائیل و رقبای منطقهای، بهویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس و حتی نگرانی از سنگاندازی بازیگرانی مانند روسیه و چین که عنوان همپیمانان ایران را یدک میکشند، بهترین و ایدئالترین گزینه «مذاکرات مخفی» یا «دیپلماسی پنهان» است. شما هم در شرایط کنونی قائل به مذاکرات مخفی یا دیپلماسی پنهان هستید؟
شما در هر شرایطی با سطحی از دیپلماسی پنهان مواجهید.
حتی در شرایطی که هیئتهای دیپلماتیک هم رسما به کشورهای دیگر سفر میکنند، هیچوقت محتوا و جزئیات مذاکرات در اختیار رسانهها و افکار عمومی قرار نمیگیرد؛ فقط خبر مربوط به انجام سفر مقامات و مذاکرات منتشر میشود. پس اگر ما به مرحله مذاکرات جدی و رسمی ایران با غرب و مشخصا آمریکاییها برسیم، قرار نیست که محتوای آن هم منتشر شود. به هر حال باید ما گامهای اولیه را تا رسیدن به مرحله مذاکرات مستقیم طی کنیم و در این جریان این مذاکرات با واسطه، قطعا هم ایران و هم آمریکا پیغامهایی را برای همدیگر ردوبدل میکنند. اما این ردوبدلکردن پیغامها به معنای آن نیست که متن و محتوای آن منتشر شود. نهایتا کشوری مانند عمان یا ژاپن با سفر مقامات خود به تهران یا واشنگتن، عنوان میکنند پیامهایی را بین دو طرف ردوبدل کردهاند، اما هیچگاه جزئیات یا متن آن را منتشر نمیکنند. ضمن آنکه حتی اگر به مذاکرات مستقیم هم برسیم، لزومی ندارد متن و محتوای آن منتشر شود، مگر اینکه یک سفر دیپلماتیک به امضای سند یا توافقنامه منجر شود که جنبه محرمانگی نداشته باشد و انتشار متن آن هزینهای در بر نداشته باشد. پس مذاکره مخفی، اینجا معنا ندارد؛ چون به هر حال مذاکره، سطحی از مخفیکاری و پنهانکاری را دارد و هیچگاه قرار نیست اطلاعات کامل مذاکرات در اختیار رسانهها و افکار عمومی قرار بگیرد.
نکات شما درست، ولی منظور از مذاکرات مخفی و دیپلماسی پنهان، مدلی شبیه به «مذاکرات عمان» در سالهای پایانی دولت احمدینژاد بود که پایه مذاکرات برجامی را در دولت اول حسن روحانی شکل داد که در تقابل با مدلی شبیه به مدل «هتل کوبورگ» است که هیئتهای مذاکرهکننده ایران و 1+5 در هتل مستقر بودند و همزمان، تیم رسانهای روبهروی هتل منتظر اعلام نتایج بودند.
اولا باید ببینیم که مذاکره دوجانبه بین ایران و آمریکا انجام میشود یا مدل مذاکرات برجام که یک مذاکرات چندجانبه بین ایران با اعضای 1+5 بود در دستور کار قرار خواهد گرفت. اگر مذاکرات به صورت دوجانبه پی گرفته شود، طبیعتا مدیریت آن برای دورماندن از هیاهوهای رسانهای آسانتر است. پس اصل مذاکرات مخفی است و هر طرفی هم مواضع خود را مطرح میکند. اما لازم به یادآوری مجدد است که فعلا تا رسیدن به مدلی مانند مذاکرات هتل کوبورگ که مذاکرت چندجانبه تلقی میشود، فاصله بسیار زیادی داریم. باید ببینیم که مذاکرات با واسطه به کجا میرسد و آیا بستر برای مذاکرات مستقیم، چه با طرف آمریکایی و چه با طرف اروپایی در قالب مذاکرات چندجانبه فراهم خواهد شد یا خیر.
حال به جایگاه ایران در معادلات پیشروی روسیه و آمریکا پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ بپردازیم. در صورت پایان جنگ اوکراین، کرملین چه نگاهی به تهران دارد؟ آیا در بدهبستانهای ترامپ و پوتین، حق و حقوق ایران نادیده گرفته میشود؟
به باورم روسیه اکنون به این یقین رسیده است که دیگر ایران بنایی ندارد مانند گذشته یکسویه عمل کند؛ سیاستی که در سالهای گذشته مورد سوءاستفاده روسیه قرار گرفت.
پس باید این را پرسید سفر هفدهم ژانویه پزشکیان به مسکو با هدف امضای موافقتنامه همکاری جامع راهبردی با روسیه، آن هم پیش از روی کار آمدن دونالد ترامپ در کاخ سفید، چه معنایی میدهد؟
انجام این سفر به روسیه توسط دکتر پزشکیان و امضای موافقتنامه همکاری جامع راهبردی با روسیه، آن هم پیش از روی کار آمدن دونالد ترامپ، نوعی اعتمادزایی در قبال مسکوست تا این اطمینان برای روسیه و پوتین حاصل شود که جمهوری اسلامی ایران در صورت تنشزدایی با غرب و آمریکا، مسکو را کنار نخواهد گذاشت و درعینحال با مذاکرات پیشرو، تهران بنا دارد یک «تنوع و موازنه» را در سیاست خارجی خود پیاده کند و در این سیاست خارجی متوازن هم، وزن و جایگاه روسیه مانند دیگر کشورها کاملا مشخص است. ولی دیگر خبری از یک دیپلماسی یکسویه و وابستگی صرف به مسکو نخواهد بود. به نظر من این سیاستی است که توسط دولت چهاردهم پی گرفته شده است.
در یک گزاره بدبینانه، پوتین هم با این سیاست تهران موافق خواهد بود و بهدنبال کارشکنی نیست؟ چون زمانی که از «مذاکرات مخفی» یا «دیپلماسی پنهان» گفتم، به این دلیل بود که در صورت هرگونه مذاکره بین تهران و واشنگتن، احتمال سنگاندازی روسها وجود دارد.
پاسخ به این سؤال شما بیش از آنکه به روسیه ارتباط داشته باشد، به عزم و اراده جدی در تهران معطوف است.
به چه معنا؟
یعنی اگر روسیه و پوتین ببیند که ایران جدیت لازم و اراده برای تنشزدایی با غرب را دارد، ترجیح میدهد به سمت کارشکنی، سنگاندازی و ایجاد اخلال در مسیر مذاکرات ایران و غرب نرود.
چرا؟
چون مسکو میداند در صوت هرگونه اخلال و مانعتراشی در مسیر مذاکرات ایران و غرب، در نهایت متضرر اصلی خود روسها هستند.
روسها چه ضرری خواهند کرد؟
در صورت کارشکنی روسیه، احتمالا تهران همان حد و وزنی را که برای مسکو در «سیاست خارجی متوازن» خود تعریف کرده بود، قائل نباشد.
ولی جناب ایزدی، تا همینجای کار هم تهران اعتماد سابق خود را به روسیه دارد و حد سابق را برای مسکو در سیاست خارجیاش قائل است؟ چون برخی اذعان دارند با نقشآفرینی مسکو در معادلات سوریه در جریان سقوط حکومت اسد، دیگر ایران نگاه پیشین را به روسیه ندارد؟
به نظر من معادلات سوریه کاملا متفاوت است، چون بشار اسد از بدو بهقدرترسیدن و از همان سالها قبل تحت حمایت کامل و جدی روسها بود و این حمایت در جریان ناآرامیهای جنگهای داخلی سوریه هم بیشتر شد، بنابراین طبیعی بود روسیهای که طی تمام این سالها، جدیترین حامی بشار اسد به شمار میرفت، به طریق اولی، جدیترین نقش را هم برای دوره گذار و کناررفتن حکومت اسد داشته باشد. پس موضوع اعتماد تهران به روسیه در معادلات سوریه نمیتواند به موضوعات دیگر تعمیم پیدا کند. البته همانطورکه گفتم و دوباره تأکید میکنم روسیه هم باید اکنون سیاست خارجی جدید ایران را بپذیرد و با آن کنار بیاید، چون بعد از روی کار آمدن دولت چهاردهم تقریبا تهران به دنبال آن است که یک سیاست خارجی متوازن را با هدف برقراری روابط با همه کشورهای منطقهای و فرامنطقهای در دستور کار قرار دهد و این توازن با غرب، شرق، آفریقا، آمریکای لاتین، اقیانوسیه و خلاصه همه مناطق صورت خواهد گرفت. اساسا موقعیت ایران به گونهای است که باید تهران چنین سیاست متوازنی را در دستور کار قرار دهد.
اظهارنظر چند روز اخیر برخی مقامات کشوری و لشکری درباره نقش روسیه در تحولات سوریه به یک فضای انتقاد شدید از روسیه در آستانه سفر پزشکیان به مسکو دامن زده است. تحلیل شما دراینباره چیست؟
ما در تحلیل تحولات حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی نباید دنبال برخی واکنشهای مقطعی و احساسی باشیم. در شرایط حساس کنونی کشور، یک نگاه واقعگرایانه مبتنی بر مصالح و امنیت ملی بیش از هر چیز دیگری ضرورت دارد.
و این به معنای توجیه سیاست روسیه نیست؟
خیر، چون همانطورکه در پاسخ به سؤال قبلی گفتم، نقش و جایگاه و نفوذ روسیه در معادلات سوریه و حمایت از بشار اسد کاملا مشخص است و همه میدانستند که پوتین چه نقشآفرینیای در سوریه داشته و دارد. واقع امر این است که در یک نگاه آسیبشناسانه، هم ایران و هم روسیه در معادلات سوریه اشتباهاتی داشتند. حداقل اینکه دو طرف از اقدامات هم آگاه نبودند یا دو طرف به روند تحولاتی که در سوریه روی داد و به سقوط حکومت اسد منجر شد، آنطورکه باید اشراف نداشتند، بنابراین نمیتوان آن را یک نقص در روابط تهران و مسکو دانست؛ مگر آنکه ثابت شود روسیه در تمام این سالها به دنبال دورزدن ایران در سوریه بوده و برخلاف توافقات دوجانبه عمل کرده است.
یعنی روسیه و پوتین اینگونه عمل نکرده است؟
فعلا سقوط اسد برای روسیه هم تبعات مخرب خود را به دنبال داشته است. ولی در کل من نمیتوانم در این زمینه اظهارنظر قاطعی داشته باشم، چون هنوز اطلاعات موثقی در دسترس نیست و در شرایط کنونی هم چندان به صلاح نیست که بخواهیم روی این دست موضعگیریهای برخی مقامات کشوری و لشکری مانور بدهیم.
چون موضوعات و مسائل مهمتری در روابط ایران و روسیه وجود دارد که باید به آن پرداخت. پرونده سوریه برای ما بسته شد، یعنی تحولات سوریه، چه با اهداف ما همسویی داشته یا نداشته، به پایان رسید و حکومت اسد سقوط کرد و هر اتفاقی قرار بوده بیفتد، روی داده است، بنابراین این گلهکردنها از عملکرد روسیه دردی دوا نمیکند. باید نگاهمان رو به جلو باشد. ضمن آنکه روسیه هم در برابر این انتقادات داخلی ایران، مدعی است ما به تهران در طول سالهای جنگ داخلی سوریه کمک کردهایم، بنابراین این دست مواضع مقامات کشوری و لشکری موضوعی چندان راهبردی نیست که بخواهد اکنون محل بحث و گفتوگوی دو رئیسجمهور ایران و روسیه باشد. بله، میتوان مسائل را در سطح کارشناسی دو طرف بررسی کرد.
به بخشی از مصاحبه قبلی با «شرق» بازگردیم که پیش از سفر مسعود پزشکیان به کازان بود. آن زمان، زمزمه احتمال امضای موافقتنامه جامع ایران و روسیه مطرح شد. شما در توصیهای به ریاستجمهوری و دستگاه سیاست خارجی، تأکید داشتید که نباید امضای این موافقتنامه در شهری مانند کازان انجام شود و باید برای پیگیری چنین توافقی، تهران یا مسکو را بهعنوان پایتخت دو کشور انتخاب کرد. ضمن آنکه پیشنهاد کرده بودید دولت پزشکیان برای اولین بار، ولادیمیر پوتین را با هدف مناسبات دوجانبه ایران و روسیه به تهران بکشاند. چون تا به اکنون رئیسجمهور روسیه برای مناسبات دوجانبه وارد تهران نشده است. در آستانه سفر پزشکیان به روسیه و امضای موافقتنامه، کماکان مُصر هستید پوتین را به تهران بیاوریم؟
خوشبختانه با بخشی از آن پیشنهاد من که در همین روزنامه «شرق» مطرح کردم، موافقت شد و در جریان سفر آقای پزشکیان به کازان، موافقتنامه جامع ایران و روسیه امضا نشد. چون وزن و جایگاه این موافقتنامه اقتضا میکند که پایتخت یکی از دو کشور ایران و روسیه برای این کار انتخاب شود و این قسمت از پیشنهاد من عملیاتی شد. اما قسمت دوم پیشنهادم مبنی بر اینکه دولت دکتر پزشکیان، پوتین را برای مناسبات دوجانبه و امضای موافقتنامه جامع به تهران بکشاند، شاید در شرایط کنونی نزدیک به واقعیت نباشد.
چون سفر پوتین یک پروسه دیپلماتیک و امنیتی طولانیمدتی را طلب میکند. ضمن اینکه شاید مقامات داخلی هم به این نتیجه رسیده باشند که پافشاری برای سفر پوتین به ایران در شرایط کنونی چندان به نفع کشور نباشد، بنابراین من به این بخش دوم پیشنهاد قبلی خودم دال بر سفر پوتین به تهران برای پیگیری مناسبات دوجانبه و مشخصا امضای توافقنامه جامع ایراد نمیگیرم و در مقابل اینکه آقای پزشکیان بهعنوان رئیسجمهور جدید جمهوری اسلامی ایران و با هدف پیگیری مناسبات دوجانبه به مسکو سفر کند و با همتای روس خود دیداری داشته باشد را کاملا طبیعی و قابل دفاع میدانم. اما اینکه شش ماه دیگر یا یک سال دیگر دوباره این سفر از سوی دکتر پزشکیان انجام شود، بدون آنکه پوتین سفر متقابلی برای پیگیری مناسبات دوجانبه به تهران داشته باشد، دیگر قابل دفاع و توجیهپذیر نیست. من امیدوارم حداقل در دولت چهاردهم دیگر این اتفاق روی ندهد که مرتب رؤسای جمهور ایران به روسیه سفر کنند و خبری از سفر متقابل پوتین به ایران نباشد. پس از سفر دکتر پزشکیان به روسیه باید دیگر سفری انجام نشود تا زمانی که پوتین به تهران بیاید. وقتی دو کشور، موافقتنامه جامع همکاریهای ۲۰ساله را امضا میکنند، اصلا برازنده و قابل دفاع نیست که رئیسجمهور یکی از دو کشور هیچگاه برای مناسبات دوجانبه، سفر متقابلی انجام نداده است. پس باید به شکل عملی این سیاست خارجی متوازن اجرائی شود تا روسیه هم به این باور و یقین برسد که تهران به شکل عملی دیگر به دنبال سیاست یکسویه در قبال روسیه نیست و همان حد و وزنی را که برای روسیه قائل است، میتواند برای آمریکا و اروپاییها و دیگر کشورها و مناطق قائل باشد.
امضای موافقتنامه جامع راهبردی ایران و روسیه در تضاد با تحلیل شما قرار ندارد. چون دراینصورت نگاه یکسویه و صرف ایران به مسکو پررنگتر خواهد شد؟ ضمن اینکه اگرچه از اوایل سال جاری شمسی تقریبا کار روی توافقنامه تمام شده بود و قرار بود با سفر رئیسی به روسیه، سند آن امضا شود، اما به دلیل درگذشت رئیسجمهور، برگزاری انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری در ایران و نگرانی مسکو از روی کار آمدن یک دولت اصلاحطلب که به دنبال نزدیکی با غرب است، امضای موافقتنامه جامع تاکنون به تأخیر افتاده است. اساسا این تعلل از طرف تهران است یا مسکو؟
سؤال شما دو بخش داشت؛ اولا مهم نیست که تعلل از طرف تهران است یا مسکو. چون هر دو طرف به دلایل مختلف تاکنون این توافقنامه را امضا نکردهاند. با این حال تأخیر و تعلل بیش از حد هم به نفع هیچکدام نیست. ضمن اینکه در پاسخ به بخش دوم سؤال شما باید گفت که اجرائیشدن سیاست متوازن و برداشتن گامهایی برای مذاکره با غرب و تنشزدایی با آمریکا، لزوما به معنای آن نیست که ما از ظرفیتها و زمینههای خود در روابط با کشورهایی مانند روسیه غفلت کنیم و موافقتنامه جامع را امضا نکنیم. این سندی بوده است که سالها پیش امضا شده و اکنون هم با تغییری در بندهای آن، قرار است دوباره امضا شود، بنابراین تأخیر آن، چه از جانب روسیه و چه از جانب تهران، چندان به سود دو طرف نیست، چون ممکن است نوعی ذهنیت منفی را برای همه ایجاد کند و این سؤال پیش بیاید که چه اتفاق یا اتفاقاتی باعث شده است که امضای مجدد موافقتنامه جامع ایران و روسیه به تأخیر بیفتد؟ آیا کارشکنی از طرف ایران بوده یا روسیه؟ آیا مخالفتی صورت گرفته؟ آیا تهران و مسکو به توافق نرسیدهاند؟ و هزار سؤال دیگر. اتفاقا اکنون که آقای پزشکیان در آستانه روی کار آمدن دونالد ترامپ قرار است به روسیه سفر کند، بهترین فرصت است که این موافقتنامه جامع همکاریها با طرف روس امضا شود تا ضمن استفاده از ظرفیتهای مناسبات با مسکو و همچنین اعتمادزایی برای روسیه، بتوان با دست پرتری در مقابل دولت ترامپ مذاکرات را پیش برد.