بررسی آماری انتخابات ریاستجمهوری ۸۴ در رد ادعای مصباحیمقدم
رویارویی کرباسچی و مصباحیمقدم
مهرشاد ایمانی: چند روز پیش غلامرضا مصباحیمقدم در گفتوگویی با خبرگزاری «ایرنا»، با رد این پیشفرض که هرچه اقبال مردم در انتخابات بالا باشد به نفع اصلاحطلبان است، گفته بود: «اینکه میگویند هرچه مشارکت بیشتر شود جریان چپ برنده انتخابات میشود، القاست. احمدینژاد در انتخاباتهای سالهای ۸۴ و ۸۸ با بالاترین نرخ مشارکت انتخاب شد. چرا دائم القا میکنند که اصولگرایان در پی مشارکت کمتر هستند؟ این خلاف واقع است؛ البته تأثیر خود را روی افکار عمومی جامعه هم گذاشته. مگر مردم همه تابع یک جریان سیاسی هستند؟ البته تعبیر راست و چپ را مناسب نمیدانم، ولی تقریبا جا افتاده است».
او درباره فضای رقابت انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ و احتمال رقابت درونجریانی اصولگرایان در غیاب اصلاحطلبان گفت: «از جریان اصلاحطلب به دلیل رعایتنکردن مصالح ملی واقعا گلایه دارم. آنها با القائات خود از ردصلاحیت نامزدهای خود سخن میگویند. آخر نه به دار است و نه به بار، چرا چنین حرفی میزنید و مرتب میگویید و واگویه میکنید. خود این از نظر مصالح ملی غلط است. نامزدی را معرفی کنید که صلاحیت لازم را برای مدیریت کشور داشته و پیشینه منفی نداشته باشد. دائما میروند سراغ کسانی که از گذشته زخم خوردهاند و میگویند اگر فلانی نامزد شود، رأی میآورد. چرا کادر و افراد مناسبی را تربیت نکردید؟ ضمنا افرادی دارید که شورای نگهبان آنان را تأیید میکند. مگر دور قبل اسحاق جهانگیری را شورای نگهبان تأیید نکرد و کسانی که شورای نگهبان برای انتخابات ریاستجمهوری تأیید کرد از جریان اصلاحطلب نبودند؟ اگر محمدرضا عارف نامزد شود، تأیید نمیشود؟». مصباحیمقدم ادامه داد: «وقتی فردی را بهعنوان نامزد معرفی میکنید، ببینید سابقه منفی نداشته یا قبلا ردصلاحیت نشده باشد. بعد میگویید آقا ما همین را میخواهیم و شورای نگهبان هم بگوید که تأیید نمیکنیم، [بعد بگویید] چون نامزد ما رد شد، شرکت نمیکنیم. این نوع برخورد غلط است. معتقدم انتخابات آینده رقابتی میان دو جریان سیاسی کشور خواهد بود. سیدمحمد خاتمی در چه شرایطی انتخاب شد؟ سال ۷۶ همه تصور میکردند علیاکبر ناطقنوری رأی میآورد، ولی اینگونه نشد. حسن روحانی در چه شرایطی با همراهی اصلاحطلبان رأی آورد؟ وقتی چنین تجربههایی داریم، آن را ادامه دهیم نه اینکه القا کنیم که انتخابات آینده، انتخابات با مشارکت پایین، یکسویه و یکقطبی است؛ البته تعبیر دوقطبی مناسب نیست، چون جامعه را دوقطبی میکند. آمریکا در انتخابات دوقطبی دچار خسارت شد. معتقدم انتخابات ۱۴۰۰ میتواند رقابتی میان دو جریان باشد». غلامحسین کرباسچی، دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی نیز به این سخنان واکنش نشان داد و به خبرگزاری برنا گفت: «ابتدا باید آزموده شود؛ چراکه حرفهایی که گفته میشود، حرف و تحلیل است که قابل اعتنا نیست. ممکن است بنده بگویم میتواند چنین اتفاقی رخ دهد، اما ممکن است دیگری بگوید نمیشود. اینگونه نظرات آنچنان معتبر نیست؛ از اینرو مصباحیمقدم باید آمار و ارقامی بدهند، گذشته را روشن کنند، بگویند در کدام انتخابات مردم چه میزان شرکت کردهاند، چه کسی برنده شده و در کدام انتخابات مردم کمتر شرکت کردهاند و چه کسی برنده شده است. به بیانی یا مردم را وادار کنیم که یک اراده سیاسی در آنها شکل بگیرد و وارد صحنه شوند یا نه، کاری کنیم که مردم بیتفاوت شوند و بگوییم هرکسی که شما انتخاب کنید؛ اینگونه، سخنان مصباحیمقدم عملی میشود. طبیعی است اگر چنین القایی به مردم صورت گیرد، مشخص است که مردم برای چه چیزی باید در انتخابات شرکت کنند». کرباسچی ادامه داد: «باید به مردم بگوییم بیایید بین افرادی که با هر مکانیسمی معرفی میشوند، انتخاب کنید. اینکه بگوییم هرکس بیاید فایدهای ندارد، اینها القائاتی است که در جهت کمکردن مشارکت در انتخابات است. اگر کسی شخصیت سیاسی باشد و به منافع ملی هم فکر کند، باید بهگونهای حرف بزند که مردم رغبتی برای شرکت در انتخابات پیدا کنند نه اینکه بگوییم هرکسی و هر تعدادی بیاید، فایدهای ندارد. این سخن مصباحیمقدم، این معنا را منعکس میکند مبنی بر اینکه هرکسی بیاید هم در نتیجه آن فردی که مصباحیمقدم و طیفش میپسندند، انتخاب میشود... . این سخنان، ضد مشارکت است و همان حرفی است که بیگانگان، ضدانقلابها، براندازها و... تابع آن هستند تا بگویند انتخابات در ایران هیچ تأثیری ندارد. این سخنان، سخنان سیاسی نیست. اینهایی که حرف میزنند، باید مقداری به جنبههای سیاسی دقت کنند. اینگونه صحبتکردن مردم را ناامیدکردن و اینکه گفته شود انتخابات هیچ فایدهای ندارد و هرکس بیاید تأثیری در نتیجه انتخابات ندارد، نه نظام با این حرفها موافق است و نه اینکه منافع مردم در آن است. این سخنان، بحثهای سادهلوحانهای است که برخی آقایان بر زبان جاری میکنند». بررسی آماری انتخابات 84 در سخنان این دو فعال سیاسی، نکتهای حائز اهمیت را شاهدیم؛ آنکه سخنان مصباحیمقدم درباره میزان بالای مشارکت در سال 84 و پیروزی محمود احمدینژاد خالی از اشکال نیست. او باور دارد که به دلیل میزان مشارکت بالا، احمدینژاد رأی آورد؛ درصورتیکه بر اساس آمار چنین نبود و در دور اول انتخابات، مجموع اصلاحطلبان به همراه هاشمی اولا رأی بسیار بالاتری از مجموع اصولگرایان به دست آوردند و در ثانی رأی ایشان بههیچوجه با رأی محمود احمدینژاد قابل مقایسه نبود. نامزدهای آن انتخابات عبارت بودند از مهدی کروبی، مصطفی معین، محسن مهرعلیزاده، اکبر هاشمیرفسنجانی، محمدباقر قالیباف، علی لاریجانی و محمود احمدینژاد. نامزدهای کاملا اصلاحطلب در آن انتخابات (کروبی، معین و مهرعلیزاده) توانستند در مجموع 10میلیونو442هزارو 705 رأی به دست بیاورند و هاشمیرفسنجانی که تا آن زمان هنوز به شکل کنونی در دایره اصلاحطلبی جای نداشت، ششمیلیونو211هزارو 937 رأی کسب کرد. اصولگرایان (قالیباف، لاریجانی و احمدینژاد) نیز توانستند در مجموع 11میلیونو521هزارو 333 رأی به دست بیاورند؛ یعنی مجموع اصلاحطلبان به همراه هاشمیرفسنجانی از سه نامزد اصولگرا پنجمیلیونو133هزارو 309 رأی بالاتر داشتند. از سوی دیگر، در آن انتخابات اگر اصلاحطلبان را از هاشمی جدا بدانیم، به فرض آنکه اصلاحطلبان با یک نامزد وارد میدان میشدند، رقابت به دور دوم میکشید؛ اما نه بین هاشمی و احمدینژاد بلکه میان کروبی و هاشمی و با توجه به میزان آرای دور نخست، به احتمال زیاد کروبی پیروز انتخابات در دور دوم میشد. از سوی دیگر، در دور دوم نهتنها تمام آرای اصولگرایان یککاسه شد و به سمت احمدینژاد سرازیر شد، بلکه آرای بخشی از اصلاحطلبان نیز به سمت او روانه شد؛ زیرا بخشی از 17میلیونو248هزارو 782 رأی احمدینژاد، مجموع آرای اصولگرایان در دور اول بود و پنجمیلیونو727هزارو 449رأی او از سبد رأی اصلاحطلبان گرفته شد. این موضوع با نگاه به آرای هاشمی بیشتر مشخص میشود. او در دور دوم توانست رأی خود در دور اول را داشته باشد و علاوه بر آن، فقط سهمیلیونو834هزارو 764 رأی از سبد اصلاحطلبان کسب کرد. با کسر تفاوت آرای هرکدام از این دو نامزد، عددی برابر 9میلیونو562هزارو 213 به دست میآید؛ عددی تقریبا مشابه مجموع آرای کروبی، مهرعلیزاده و معین در دور اول (10میلیونو442هزارو 705). در حقیقت برخلاف آنچه مصباحیمقدم میگوید، دلیل باخت اصلاحطلبان در سال 84، مشارکت بالای مردم نبود، بلکه در این موضوع دو علت اصلی وجود داشت؛ نخست آنکه اصلاحطلبان نتوانستند با یکدیگر به اجماع برسند و از یک نامزد حمایت کنند و حتی اگر با هاشمیرفسنجانی سر سازگاری نداشتند، دستکم سه نامزد از جبهه اصلاحات وارد انتخابات نمیشدند و دوم آنکه تا آن زمان هنوز اصلاحطلبان نتوانسته بودند افکار عمومی را به سمت حمایت از هاشمی ببرند و انتخابات 84 در حالی بود که هنوز سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان انتقادهای تندوتیز اصلاحطلبان به هاشمی را فراموش نکرده بود. به همین دلیل در دور دوم که رقابت بین احمدینژاد و هاشمی درگرفت، بخش مهمی از آرای اصلاحطلبان در نفی هاشمی و نه تأیید احمدینژاد به سمت احمدینژاد رفت و به دلیل آنکه محمود احمدینژاد تا آن زمان فردی نسبتا بیشناسنامه در حوزه سیاسی بود و مردم او را عمدتا بهعنوان شهردار تهران -که مدت شهرداری او هم چندان طولانی نبود- میشناختند، نه به او، بلکه به رد هاشمی رأی دادند. پس اینکه در سال 84 مردم به صورت پرشور در انتخابات شرکت کردند و احمدینژاد رأی آورد، قدری نادیدهگرفتن واقعیتهایی سیاسی است که مدت خیلی زیادی هم از آنها نگذشته که دستخوش فراموشی شده باشند.