نگاهی به تفاوتهای محمدجواد ظریف و حسین امیرعبداللهیان
دیپلماسی در میدان حل میشود؟
حسین امیرعبداللهیان اگرچه چهره شناختهشدهای در منطقه عربی است، اما در بخشی از همان منطقه عربی بیشترین ادبیات تند را به کار برده است. بحرین و عربستان همیشه مشمول این ادبیات تند بودهاند؛ درحالیکه او در همین روز اول کاری خود برای حضور در نشست بغداد بهنوعی برای آشتی بین ایران و عربستان، دعوت شده است. به نظر نمیرسد در این دوره شاهد تغییر چشمگیری در رابطه ایران و کشورهای منطقه باشیم.
وقت میبرد تا بتواند وزارت خارجه را از زیر سایه محمدجواد ظریف خارج کند. اگرچه لبخندهای بزرگ محمدجواد ظریف را ندارد، اما خوشصحبت است و کلاف سخن از دستش درنمیرود؛ حتی اگر چند بار کلامش را قطع کنی. رفتار بسیار محترمانهای دارد و خوشحافظه است. به اندازه جواد ظریف شناختهشده نیست، اما ناآشنا هم نیست؛ چراکه به بهانه مسئولیتش در حوزه عربی، بهویژه سوریه و عراق، مقامات مسئول در غرب هم میشناسندش و هم با او تعامل داشتهاند. حسین امیرعبداللهیان، وزیر جدید امور خارجه، در برهههای سختی دیپلمات بوده است؛ چه وقتی جنگ به پایان رسید و قطعنامه 598 از سوی طرفین پذیرفته شد که دبیر دوم سفارت در عراق بود و جدیترین مأموریت دیپلماتیکش، کارشناس پرونده آزادسازی اسرا و چه وقتی که سفیر ایران در بحرین شد ولی قبل از آمدن استوارنامهاش، عضو تیم مذاکراتی ایران، با آمریکا و عراق بود. همان زمان که آمریکا 12 سفیر در عراق داشت که یکی از معروفترین آنها رایان کراکر بود. بعدا در مذاکره تخصصیتر سهجانبه تهران- واشنگن- عراق، مذاکرهکننده کمیته سیاسی و امنیتی شد. بعد از پایان دوره سفارت در بحرین و بازگشت به تهران، معاون عربی و آفریقایی وزارت خارجه در دوره علیاکبر صالحی میشود. در مذاکرات محرمانه با آمریکاییها نیز حضور دارد؛ مذاکرهای که بخشی از آن در مسقط و بخشی در تهران و در حیاط پشتی وزارت خارجه برگزار شد. با آغاز دولت حسن روحانی و انتصاب محمدجواد ظریف به سمت وزیر خارجه، اگرچه همان مذاکرات به صورت علنی پی گرفته شد و حسین امیرعبداللهیان برخلاف انتظار در همان سمت معاون عربی و آفریقا ابقا شده بود، اما در مذاکرات نقشی نداشت. خودش در گفتوگویی پیشتر با «شرق» گفت که ظریف در حوزه عربی به او اختیار عمل داده بود. آغاز بحران سوریه و تلاش ایران برای حفظ بشار اسد، کفه حسین امیرعبداللهیان را به سمتی سنگینتر کرد که تلاششان برای این هدف بود و بعدتر بحران یمن. حمله به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد، پاشنه آشیل عمر حرفهای او در سمت معاونت بود؛ اگرچه رفتار عاملان این اتفاق را نادرست میدانست، اما وقتی از آمادگی عربستان برای قطع رابطه قبل از حمله سخن میگفت، یعنی سهم را در حمله آنقدر پررنگ نمیداند.
از اتاق شهید رجایی تا اتاق وزیر
در سالهای گذشته چندین بار فرصت مصاحبه با او را داشتم؛ چه زمانیکه معاون عربی وزیر خارجه بود و چه زمانی که از وزارت خارجه به بهارستان نقلمکان کرد.
چهار سال پیش در همین روزها و قبل از تحلیف حسن روحانی برای تصدی دولت دوازدهم، با او درباره خروجش از وزارت خارجه و رفتنش به بهارستان گفتوگو کردم؛ گفتوگویی که به تاریخ 19 مرداد 96 در سایت روزنامه «شرق» قابل بازخوانی است. او از آنهاست که پلهپله وارد وزارت خارجه شده است. در جوانی کارشناسی علوم آزمایشگاهی در دانشگاه شهید بهشتی را رها کرده تا در دانشکده روابط بینالملل درس بخواند.
حسین امیرعبداللهیان عصر دوشنبه در مجلس در دفاع از خود نطق کرد. نطقش بهگونهای بود که کمترین تردید از رأیآوردن در آن وجود داشت. همانطور که جزء وزرایی شد که 270 رأی موافق را از آنِ خود کرد. او عصر پنجشنبه با استقبال محمدجواد ظریف در ساختمان وزارت خارجه مقیم شد. او وقتی معاون عربی بود، در اتاقی مستقر بود که شهید رجایی زمانی که سرپرست وزارت خارجه بود در آن استقرار داشت. وقتی به بهارستان رفت، بهعنوان معاون بینالملل رئیس مجلس، ساختمان ویلایی تکی کنار ساختمان مشروطه دفتر کارش شد و حالا اتاق چوبنمای نهچندان بزرگ وزارت در طبقه دوم ساختمان «نه شرقی، نه غربی» وزارت امور خارجه. او که پیشتر گفته بود «در بهارستان مشق دیپلماسی میکنم»، به میدان مشق بازگشت.
وزیر خارجه جدید حتما تا مدتها با محمدجواد ظریف مقایسه میشود. این، کار او را از دیگر همکاران سختتر میکند. همانطور که به واسطه همکاری قبلی، مراسم استقبالش نیز سختتر و پرهیجانتر از دیگر وزرا برگزار شد. اما شواهد نشان میدهد که او نسبت به ظریف حتما چالشهای کمتری خواهد داشت؛ بهویژه در حوزه داخلی. امیرعبداللهیان ارتباط نزدیکی با بیشتر جریانهای سیاسی داخلی دارد. همین نزدیکی موجب شد او از سال 96، زمانی که ابراهیم رئیسی برای اولینبار در کارزار انتخابات ریاستجمهوری شرکت کرد، بهعنوان کاندیدای وزارت خارجه مطرح باشد. البته در مصاحبه مرداد 96 با روزنامه «شرق» دراینباره توضیح داد و آن را گمانهزنی دانست؛ اما حتما همان وجاهت عمومی سیاسی داخلی، یکی از پارامترهای انتخاب او در چهار سال بعد بود. با این حساب، به نظر میرسد دستکم چالشهای متعدد داخلی که ظریف در این هشت سال سخت پشتسر گذاشت، او را احاطه نخواهد کرد.
میدان و دیپلماسی
اما این تنها تفاوت دوره او با دوره ظریف نخواهد بود. او در حوزه دیپلماسی و میدان که مهمترین چالش ظریف بود، حتما چالشی نخواهد داشت. در گفتوگویی که از او درباره ارتباطش با سپاه قدس و نحوه همکاری در این حوزه پرسیدم، پاسخ داد: «ما ابتدای ورودمان به وزارت خارجه فکر میکردیم واقعا ما وزارتخارجهایها تنها بخش در کار دیپلماسی هستیم و همه ابزارها در اختیار وزارت خارجه است؛ درحالیکه اصلا اینطوری نیست. در همهجای دنیا، وزارت خارجه یک ظرفیت ویژهای دارد که خاص دستگاه دیپلماسی است و کاربرد خود را هم در عرصه بینالمللی دارد؛ اما اگر پشت ظرفیت وزارت خارجه قدرت دیگری نخوابیده باشد و اگر به عامل نفوذ در حوزه سیاست خارجی و فاکتورهای بسیار دیگری که به قدرت ملی ما برمیگردد و تولید فزاینده «قدرت ملی» میکند، توجه نشود، کسیکه وارد مذاکرات میشود، بخشی از ابزار کار را نخواهد داشت. طرف مقابل ما هم مناسبات قدرت در ایران و همچنین ظرفیت ملی و قدرت ملی و منطقهای ما را میفهمد. ... در جریان بحران داعش، سوریه و عراق، بهترین سرداران ما و بهترین جوانانمان که سرمایههای کشور هستند، برای دفاع از امنیت ملی و امنیت منطقه به شهادت رسیدهاند تا ما و شما در اینجا امنیت داشته باشیم. نمیشود گفتمان منِ دیپلمات در مقابل گفتمان سردار سلیمانی و در مقابل راهبرد نظام قرار بگیرد. باید هرکدام گفتمان نظامی و دیپلماتیک خود را در چارچوب منافع ملی کشور داشته باشیم و تلاشهای مؤثر نظام را خنثی نکنیم...».
وزارت خارجه و پروندههای مهم
به نظر میرسد بجد نگرانکننده باشد اینکه وزارت امور خارجه در چهار سال آینده ممکن است بار دیگر از نقش تأثیرگذاری که در هشت سال گذشته به آن دست یافته بود، کنار گذاشته شود. نشانه جدی آن میزان ایفای نقش وزارت امور خارجه در مذاکرات هستهای و احیای برجام است. اگرچه هنوز مشخص نیست دولت ابراهیم رئیسی قصد دارد با برجام چه کند، اما دستکم دیپلماتها میدانند اینگونه رهاکردن مذاکرات و توافق چه هزینه گزافی در حوزه دیپلماسی عمومی برای کشور دارد؛ هم کشور تحریم میماند و هم به جهان گفته میشود که برنامه هستهای را از سر گرفتهاند و به میز مذاکره پشت کردهاند؛ درحالیکه ایران برای پایبندی به برجام بیش از دو سال صبر کرد. در این حال باید دید آیا دولت جدید مذاکرات را از سر خواهد گرفت یا نه؟ آیا تیم مذاکراتی از ترکیب پیشین آن در وزارت خارجه خواهد بود یا نه؟ اساسا نقش وزارت خارجه در این بین چقدر خواهد بود؟ این حتما گذر مهمی پیشروی حسین امیرعبداللهیان است؛ اینکه مانند وزارت خارجه دولت احمدینژاد از پروندههای مهم کنار گذاشته شود یا مدیریت آن را در دست گیرد.
دیپلماسی اقتصادی با وزارت خارجه چه میکند؟
آنچه از نطق وزیر خارجه جدید برای رأی اعتماد میتوان برداشت کرد، این است که به نظر میرسد از این پس دستگاه دیپلماسی بیش از امور سیاسی قرار است به امور اقتصادی بپردازد. شاهد مثال، تأکید چندینباره امیرعبداللهیان به دیپلماسی اقتصادی، دیپلماسی انرژی و تجارت است. شاید این همان پاشنه آشیلی است که میتواند وزارت خارجه را از وظایف ذاتی خود دور کند؛ درحالیکه به هدف جدیدی که برای خود تعریف کرده هم نرسد. از این جهت که در تجارت در حوزه بینالملل، نهادهای مسئول و غیرمسئول زیادی دخیل هستند که اگرچه برای وزارت خارجه نیز وظایفی تعریف شده، اما هنوز بههمریختگی در تقسیم کار این موضوع در ساختار کلی دولت رفع نشده است.
آسیا هم زیر یوغ دلار است
امیرعبداللهیان در نطقش برای رأی اعتماد از همسایهمحور و آسیامحوربودن سیاست خارجی خود سخن گفت.
این نیز حتما امری پر از ابهام است. اگرچه میتوان با این ادعا ذائقه بسیاری از منتقدان وزیر خارجه پیشین را شیرین کرد، اما مشخص نیست که ذائقه مردم نیز با این برنامه شیرین میشود یا نه؟ چگونه میتوان با آسیا کار کرد درحالیکه پولتان را به خاطر تحریم پس نمیدهند. درست میگویند اقتصادهای بزرگی در آسیا هستند، اما همین اقتصادهای بزرگ نمیتوانند تجارت با ایران را ادامه دهند؛ چون ایران تحریم است. ماجرای پولهای بلوکهشده ایران در ژاپن و کرهجنوبی را که حتما وزیر جدید شنیدهاند؛ حال قرار است با همین کشورها چگونه تجارت شود؟ همسایگان هم از این قاعده مستثنا نیستند. افغانستان، بحرانزده است. تجارت با افغانستان یعنی تجارت با طالبان که در خوشبینانهترین حالت اگر انگ حمایت از تروریسم به اقتصاد ایران نخورد، احتمال دارد پولش بازنگردد؛ چراکه طالبان پولی در جیب ندارد برای تجارت.
مابقی همسایگان هم هرکدام حکایت خود را دارند. عراق هم از ترس تحریم نمیتواند پول ایران را بازگرداند. جادههای نامناسب و مسیرهای نهچندان آماده ترانزیت و حتی بحران بین آذربایجان و ارمنستان، تجارت با شمال ایران را سخت میکند. جنوب و همسایگان خلیج فارس هم حکایتشان پیچیده است. اگرچه بیشترین سهم تجارت ایران نیز با امارات متحده عربی و کویت است، اما هنوز رابطه برخی کشورهای خلیج فارس با ایران تحت تأثیر رابطه با عربستان است؛ همان کشوری که در دوره امیرعبداللهیان، رابطهاش را با ایران قطع کرد. به نظر میرسد برای تجارت با همسایگان، بسیاری از زیرساختها چه اقتصادی و چه تجاری هنوز آنقدر ناکامل است که گرهزدن همه تجارت ما با آنها خوابی بیتعبیر است.
حسین امیرعبداللهیان اگرچه چهره شناختهشدهای در منطقه عربی است، اما در بخشی از همان منطقه عربی بیشترین ادبیات تند را به کار برده است. بحرین و عربستان همیشه مشمول این ادبیات تند بودهاند؛ درحالیکه او در همین روز اول کاری خود برای حضور در نشست بغداد بهنوعی برای آشتی بین ایران و عربستان، دعوت شده است. به نظر نمیرسد در این دوره شاهد تغییر چشمگیری در رابطه ایران و کشورهای منطقه باشیم.