|

بهزاد نبوی مجددا رئیس جبهه اصلاحات شد

مرد آرام

بر اساس رأی‌گیری اخیر اعضای مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران، بهزاد نبوی برای یک‌ سال دیگر در مسئولیت ریاست این تشکل سیاسی ابقا شد.

مرد آرام

به گزارش روزنامه شرق، بر اساس رأی‌گیری اخیر اعضای مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران، بهزاد نبوی برای یک‌ سال دیگر در مسئولیت ریاست این تشکل سیاسی ابقا شد. نبوی از سال 99 این مسئولیت را بر عهده گرفت؛ شرایطی که اصلاح‌طلبان در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم بودند و تصور می‌کردند با تغییر شکل تشکل سیاسی خود از شورای عالی سیاست‌گذاری به جبهه اصلاحات ایران که در آن زمان با نام نهاد اجماع‌ساز معروف شده بود، می‌توانند انتخابات را پیروز شوند؛ اما نه‌تنها نامزدهای اصلی جبهه اصلاحات ایران ردصلاحیت شدند بلکه مردم نیز هیچ اقبالی به شرکت در انتخابات نشان ندادند. نبوی که در سال‌های اخیر برخلاف شخصیت‌هایی مانند سعید حجاریان، باور دارد در هر شرایطی باید در انتخابات شرکت کرد و شرط‌گذاری برای حضور در انتخابات به‌معنای محروم‌کردن خود از یک حق قانونی است، به‌صورت عینی و عملی نیز وارد عرصه سیاسی شده است که مهم‌ترین آن علاوه بر گفت‌وگوهای رسانه‌ای و اظهارنظرها، برعهده‌گرفتن مسئولیت ریاست جبهه اصلاحات است. ‌نبوی این‌روزها آرام شده است و دیگر نه خلقیات چریکی از او می‌بینیم و نه اعتراض‌های شدید مدنی-سیاسی مانند تحصن نمایندگان ردصلاحیت‌شده مجلس ششم. او در این سال‌ها به این نتیجه رسیده است که باید سیاست‌ورزی را به‌عنوان یک امر مستمر ادامه داد و نباید دچار افراط شد تا از گردونه سیاست‌ورزی حذف شد. او حتی مسئله انتخابات را نه صرفا یک حق برای مردم‌ بلکه مسئله‌ای امنیتی می‌داند؛ چنان‌که در سال 98 در گفت‌وگو با «شرق» گفته بود: «نگرانی اصلی من برای انتخابات آینده، این نیست که اصلاح‌طلبان و میانه‌روها رأی نیاورند؛ من انتخابات آینده را با امنیت ملی کشور گره می‌زنم. اگر نتوانیم یک انتخابات پرشور ایجاد کنیم، امنیت ملی به خطر می‌افتد. دشمنان ما در خارج از کشور به این فکر می‌کنند که می‌توانند با ایجاد بحران‌های داخلی، نظام ما را سرنگون کنند».‌ خوانش نبوی همان‌ سمت‌وسویی را دارد که طیف‌هایی تند از اصولگرایان درباره انتخابات دارند و حتی این‌روزها استفاده از چنین تعابیری در نگاه اصولگرایان میانه‌رو نیز کمتر دیده می‌شود؛ زیرا آنها هم می‌گویند ردصلاحیت‌های گسترده، مشکلات عمیق اقتصادی و ناامیدی مردم باعث دوری آنها از انتخابات شده است و حتی برخی از آنها مانند باهنر در این شرایط از شورای نگهبان می‌خواهند حدود و ثغوری در بررسی صلاحیت‌ها تعیین کند. نبوی حتی حوادث دی‌ماه 96 را نیز کار ضدانقلاب می‌داند و می‌گوید: «حوادث دی‌ماه 96 ضد‌انقلاب بود و دشمنان خارجی را امیدوار کرد که شاید بتوانند با تکرار گسترده‌تر چنان حوادثی، به اهداف خود دست یابند؛ بنابراین صرف‌نظر از اینکه چه گروهی پیروز می‌شود، برگزارشدن انتخاباتی پرشور، پادزهر مؤثری برای جلوگیری از تکرار حوادث دی‌ماه 96 است. بر این اساس باید تلاش کنیم انتخاباتی پرشور داشته باشیم. مهم نیست چه گروهی اعم از اصلاح‌طلب، اصولگرا یا میانه‌رو پیروز انتخابات شود، مهم انتخابات پرشور است». ‌او در واکنش به ایده حجاریان مبنی بر مشارکت مشروط در انتخابات نیز می‌گوید: «در این شرایط، تنها راه اصلاح‌طلبان برای تبدیل‌کردن وضع موجود به وضع مطلوب، صندوق‌های رأی است. فقط با شرکت در انتخابات است که می‌توانیم در دراز‌مدت وضع موجود را تغییر دهیم».‌ نبوی درباره تحصن نمایندگان مجلس هم می‌گوید: «خودم جزء کسانی بودم که در آن حرکت (تحصن و استعفا در مجلس ششم) حضور داشتم. به‌جرئت می‌گویم آن حرکت هیچ نتیجه عینی و ملموسی نداشت؛ حتی همفکران ما که برای مجلس هفتم کاندیدا شده و ردصلاحیت هم نشدند، در انتخاباتی که اداره آن بر عهده دولت اصلاحات بود، رأی نیاوردند». بهزاد نبوی که روزگاری با نام مستعار حمید جهان‌بین در خانه‌های مخفی زندگی می‌کرد، حالا انگار سعی می‌کند به‌‌جای چریک‌بودن، سیاست‌مدار باشد؛ آن‌هم سیاست‌مداری بی‌حاشیه که هموارترین مسیر را می‌پیماید؛ یعنی کنار‌آمدن با وضع موجود سیاسی و انگار اصلاح‌طلبان هم در شرایط بی‌رونقی سیاست‌ورزی سعی می‌کنند با همین دست‌فرمان جلو بروند؛ به‌نحوی‌که با دانستن مشکلات اساسی جبهه اصلاحات، یعنی فروریختن سرمایه اجتماعی، ناامیدی مردم از سیاست‌ورزی، بی‌اعتمادی عمومی به تَکرارها و البته فشارهای شدید اقتصادی بر عموم مردم، همچنان به همان شیوه‌ای عمل می‌کنند که در دو انتخابات مجلس یازدهم و ریاست‌جمهوری سیزدهم عمل کردند. اصلاح‌طلبان در تمام این‌ سال‌ها صرفا نام تشکیلات‌های سیاسی خود را عوض کرده‌اند و مشخصا از زمان روی‌کار‌آمدن روحانی در سال 92، هیچ ایده‌ای برای ادامه مسیر سیاسی نداشتند و همه آبرو و سرمایه خود را در دامن روحانی و دولت او ریختند؛ قماری که البته در‌نهایت به باخت اصلاح‌طلبان منجر شد؛ زیرا عملکرد ضعیف روحانی به نام اصلاح‌طلبانی نوشته شد که اتفاقا سهم ویژه‌ای هم در دولت یازدهم و به‌خصوص دوازدهم نداشتند‌ اما در تمام این سال‌ها اصلاح‌طلبان یا به مدح روحانی می‌پرداختند یا در کنشگرایانه‌ترین برخورد، سکوت می‌کردند! و هر‌وقت صدایی متفاوت در چنین شرایطی از میان اصلاح‌طلبان برمی‌خاست، موجی از هجمه‌های وسیع به آن صدا صورت می‌گرفت تا در نطفه خفه شود. از طرفی، استمرار حضور نیروهای قدیمی در جبهه اصلاحات، به‌طور آشکاری نشان‌دهنده تربیت‌نکردن نیروهای جوان سیاسی در این جبهه است؛ نقدی که از گذشته نیز گفته می‌شد و بسیاری از دلسوزان اصلاحات این هشدار را می‌دادند که روزی دست اصلاح‌طلبان از سرمایه‌های انسانی جدید خالی می‌ماند؛ بااین‌حال، اصلاح‌طلبان با محفلی اداره‌کردن تشکیلات خود، هیچ‌گاه نخواستند جایگاه خود را به نیروهایی جدید بدهند. در حقیقت به نظر می‌رسد انتخابات مجدد نبوی یک پیام روشن برای مخاطبان اصلاحات دارد؛ آنکه قرار نیست در مسیر گذشته اصلاحات تغییری ایجاد شود و چه خوب و چه بد، همان مسیر طی می‌شود و یحتمل همان نتیجه‌ها هم به دست می‌آید. برخی چهره‌های اصلاح‌طلب منتقد جبهه اصلاحات معتقدند روش فعلی این جبهه انعطاف‌ناپذیری، در‌جا‌زدن و لاجرم زوال سازمان تشکیلاتی اصلاحات را به همراه دارد. این‌گونه که به نحو شهودی همه حس می‌کنند عوامل محیطی و متغیرهای سیاسی در ایران تغییر کرده‌ اما توان و امکان تغییر وضعیت خود را ندارند. تمدید مجدد ریاست بهزاد نبوی بر تشکیلات اصلاحات در آستانه 80‌سالگی، از نگاه بخشی از جریان اصلاح‌طلب به‌معنای مقاومت این تشکیلات در برابر یک پوست‌اندازی اجتناب‌ناپذیر است؛ آن‌هم درحالی‌که بخشی از جریان اصلاح‌طلبی نقدهای مهمی به آخرین آزمون نبوی در مدیریت انتخابات ۱۴۰۰ دارد. اصلاح‌طلبان متقدم بر این تصور هستند که اصلاحات قائم به ذات آنهاست؛ برای همین شبیه دیواری شده‌اند که تصور می‌کنند هر آجری از این دیوار جدا شود، همه دیوار فرو‌می‌ریزد و نقش و اثرگذاری آنها نیز از بین می‌رود. اصلاحات در تله بنیان‌گذار گیر کرده است؛ بنیان‌گذارانی که رشد اصلاحات را موجب شدند اما نتوانستند همسو با تحولات زمانه حرکت کنند، پاسخ‌هایشان به مسائل جدید همان پاسخ‌های قدیمی است و در نتیجه نتوانستند اصلاحات را از مرحله رشد به مرحله بلوغ گذر دهند.