چهاردیواری امن
خانه اما حالا برایم فقط مکانی برای استراحت، پختن، خوردن، خوابیدن و دیدار دوستان نیست، بلکه چهاردیواری امنی است که باید به آن پناه ببرم و احساس کنم از دسترس دشمن نامرئی در امان هستم.
احترام برومند
همه زندگیام تغییر کرده است. افکارم، دلواپسیها، امیدها و ناامیدیها، غمها و شادیها، خانهام، همسایهام، فامیل و دوستانم، رابطهام با زندگی، با پسرم، دخترم، نوهام... خانه اما حالا برایم فقط مکانی برای استراحت، پختن، خوردن، خوابیدن و دیدار دوستان نیست، بلکه چهاردیواری امنی است که باید به آن پناه ببرم و احساس کنم از دسترس دشمن نامرئی در امان هستم. شکل خانهام هم تغییر کرده. من که سبکسرانه در ورودی ساختمان را باز میکردم، حالا به چه تردیدی به آن دستگیره گرد دستم را میرسانم و سعی میکنم با کمترین تماس و با کمک پا و شانه در گشوده شود و وارد راهپله شوم. جلودری رنگارنگ خانه را دیگر حذف کردم، این تکه جاجیم زیبای کار دست هموطنم در بلوچستان! کابوس ویروسهای پنهانشده روی آن دست از سرم برنمیداشت. وارد آپارتمان میشوم. کتاب، کاغذ، مجله، دیویدی و... هرچه دستم هست را روی نزدیکترین میز رها میکنم و شاید چندین و چند روز به سراغشان نمیروم. آیا تا آن روز دشمنان نامرئی کشته میشوند؟ شیشه الکل را میآورم و تمام سطح وسایل را نمدار میکنم. حالا پسر جوان شاگرد بقالی شیر و ماست و پنیر... میآورد. با دقت وسایل را داخل سینی میگذارم و نایلون را به او برمیگردانم. به او میگویم «کیسه پلاستیک را نمیخواهم. چکارش میکنی؟». خیلی با تعجب میگوید: «میاندازمش دور...» و من باز میلرزم. فریاد خفهام از گلو درمیآید که «نه، نه، نه! ببر مغازه و دوباره استفاده کن». این ماهها به کابوس کیسههای پلاستیکی و بطریهای آب معدنی یک کابوس جدید هم اضافه شده است. ماسکها و دستکشهای رهاشده در کویوبرزن، بیابانها، جنگلها و حتی اقیانوسها. بعد از شستن سر و تن وسایل طبق دستورات رسانهها و فضای مجازی... پناه میبرم به خانه. گویی در رحم مادر آرام میگیرم و مثل روزها و روزها و روزهای قبل خدا را شکر میکنم که سرپناهی دارم و خدا را شکر میکنم که صاحبخانه ندارم. اما دیگران چه؟ خانوادههایی که میشناسم. جوانانی که درست در گیرودار این بیماری، بیکاری و کسادِ همه مشاغل با دیو تورم دستبهگریبان هستند؟ نه! فایده ندارد! دلواپسی با رسیدن به خانه امنم و اینکه خیالم راحت است از داشتن سرپناه دست از سرم برنمیدارد! اینکه به این سؤال میرسم چطور میشود تفسیر واحدی درباره اثرات بیماری کرونا روی مردم یک کوچه، یک خیابان، یک شهر، یک کشور، یک منطقه جغرافیایی، یک قاره و دنیا داشت؟ نه! ممکن نیست. آیا هموطن ما در روستایی در سیستانوبلوچستان مسئلهاش ماسک و الکل و کشتن ویروس کووید ۱۹ است؟