مهرداد فلاح نقاش:
بازار هنر ایران در دست نوسنّت گراهاست
با گذشت یک هفته از برپایی حراج پرحاشیه تهران، بازار گمانه زنیها و تحلیلها درباره این رویداد و رکوردهای میلیاردی آن همچنان داغ است.
جدا از رکورد 12 میلیاردی این حراج که توسط یک اثر شکسته شد، آنچه اهمیت دارد رکوردهای هنرمندان مکتب سقاخانه و گرایش نوسنت گرایی( Neo-Traditionalism )در این حراج است؛ هنرمندانی که آثارشان ترکیبی از نوگرایی و سنت است و ریشه در مکتبهای قدیمی و میراث فرهنگی ایران دارد. این دسته هنرمندان در پی آن هستند تا پلی میان سنت و دنیای نو بنا کنند و آثارشان دارای خاستگاهی فرهنگی با قدمت چند هزارساله است. از میان هنرمندان مکتب سقاخانه میتوان به هنرمندانی چون ناصر اویسی و ژازه تباتبایی اشاره کرد که قیمت آثارشان در محدوده قیمتیِ متوسطی قرار دارد، و همچنین هنرمندان گران قیمت این مکتب شامل حسین زنده رودی و پرویز تناولی (که اثرش با کمینه و بیشینه ۴ تا ۵ میلیارد تومان به قیمت ۶ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان به فروش رسید) و البته صادق تبریزی که تابلوی چهار سوارش، یک میلیارد و سیصد میلیون تومان فروش رفت.
مهرداد فلاح، هنرمند نقاش در تحلیل حراج سیزدهم، ضمن اشاره به رکورد شکنی هنرمندان نوسنت گرا میگوید: «در حراج سیزدهم، هنرمندان نو سنت گرا پدیدههای جدیدی را رقم زدند؛ هم به لحاظ رشد قیمت و هم به لحاظ ارائه هنرمندان جدید. این مسیر بی شک از سقا خانهایها آغاز شده و کماکان در حال رشد است.جالب است که تقریباً نود درصد رکوردهای این حراج در اختیار هنرمند نوسنت گرا بود،از جمله پرویز تناولی ۶ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان، محمد احصایی ۵ میلیارد و ۹۰۰ میلیون تومان، منیر فرمانفرماییان سه میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان، رضا درخشانی دو میلیارد و ۶۰۰ میلیون، ژازه تباتبایی دو میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان، پرویز کلانتری یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان، مسعود عربشاهی یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان، شهریار احمدی یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان، صادق تبریزی یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان و نصرالله افجهای یک میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان.»
به اعتقاد فلاح، نقاشانی همچون رضا درخشانی (با تابلوی سوارانِ صبحگاه) و صادق تبریزی (با چهار سوار بدون عنوانش )که نماینده نسل قدیم و جدید گرایش نو سنت گرایی هستند؛ رشد و دریافت جایگاه واقعی خود را از بازار خارجی آغاز و تداوم دادهاند. این هنرمندان سعی در تثبیت قیمتهای بین المللی و گسترش بازار ثانویه خود در داخل ایران هستند؛ امری که قیمتهای آنان را واقعیتر و قابل تکیه میکند.
فلاح در ادامه ضمن اشاره به بازار جهانی زنده یاد تبریزی نسبت به قیمت دلاریِ آثار او که از سال ۱۹۸۰ در حراجهای جهانی حضور داشته میافزاید: «صادق تبریزی هنرمندی است که تنها کمتر از سه سالست راه خودش را در این حراج طی میکند و بررسی فروش آثارش نشانگر آهنگ منطقی رشد قیت آثارش است.» نماینده هنری خانواده تبریزی درباره اهمیت این اثر گفت: «این تابلو بزرگترین اثری از این هنرمندِ درگذشته است که تا به حال در حراجها ارائه شده و جزو کارهای نادر زنده یاد تبریزی است. تبریزی کار بزرگ کم دارد و کارهای بزرگش محدود است. در این تابلو ما شاهد به تصویر کشیده شدن چهار سوار هستیم؛ در حالی که اکثر تابلوهای تبریزی شامل دو یا سه سوار هستند. در عین حال کمپوزیسیون اثر هم خاص است.»
فلاح البته رشد قابل توجه هنرمندان فیگوراتیوی همچون واحد خاکدان را که دارای رکوردهایی قابل توجه در بازار بین المللی نیستند اما سعی در گسترش ارزش گذاری خود در بازار داخلی دارند به عنوان یکی از پدیدههای این دوره حراج تهران توصیف میکند.
این نقاش در پایان تصریح می کند: «همیشه نقل قولی از هنرمند فقید زنده یاد تبریزی در ذهنم است؛ این که هنر را زمان غربال میکند و آثاری که واجد ارزشهای زیبایی شناختی و هنری هستند همیشه خواهان خود را خواهند داشت و راه خود را در بازار هنر طی خواهند کرد.»