«موقعیت مهدی» فیلم سختی است، اما به یقین یکی از دشواریهای ساخت چنین فیلمی، با اشاره به صحبتهای شما در نشست خبری فیلم، ادامهدادن و متوقفنشدن بود. درست مثل روحیه شخصیت اصلی فیلم که همواره جریانساز بود و در حرکت. کمی از این دشواریها صحبت کنید؛ علاوه بر اینکه به یقین بخشی از این دشواریها پیش از ساخت برای شما قابل حدس بوده است. لطفا کمی از این شرایط صحبت کنیم و اینکه چه چیزی باعث شد با همه این دشواری ادامه بدهید؟
سختی بخش مهمی از لذت ساختن و خلقکردن است. به شرط آنکه این سختی در ذهن تو و در برابر چیستی یا چگونگی اثرت که میخواهی ارائه کنی، باشد نه در بخش سختافزاری و متقاعدکردن صدها آدم به حق یا ناحق برای کسب اعتماد یا کمک و... . من به خودم اجازه ندادم موقع نوشتن با ابراهیم به چگونگی فکر کنیم و مدام کوتاه بیاییم و به اجرا فکر کنیم و بگذریم. شروع فیلمبرداری چنین فیلمنامهای هم میشود مصیبت؛ یعنی سلام و مواجهه با بیشمار دستگاههای مسئول و غیرمسئول؛ یعنی خواهشکردن، التماسکردن و حتی تبرئهکردن خود. توقفها، محصول تمام این نادیدهگرفتنها در نوشتن بود؛ چه در محتوا و چه در شکل اجرا. دو سال تمام جنگ واقعی برای دراختیارگرفتن امکانات بودجه و قانعکردن و قسمخوردن و... اما چون خودم و گروه به آنچه میساختیم باور داشتیم، ادامه دادیم. حتی به بهای اینکه بیشتر انرژی و فکر و توانمان درگیرآنچه گفتم باشد تا خود اثر.
زمان زیادی صرف ساخت پروژه شد و طبیعی است که پروژههایی از این دست، با طولانیشدن زمان فیلمبرداری، نیازمند همکاری بیشتر همه اعضای گروه است. تعامل بین شما و گروه برای طیکردن این مسیر چطور اتفاق افتاد؟
گروه در مسیر دوساله کم تغییرات نداشت، اما ستونهای اصلی کار کنار من و «موقعیت مهدی» ماندند. گفتن از سختیهای کار و شرایط مهیب تولید، شاید تفسیر به بیباوری به کارمان شود، ولی هرگز چنین نیست. من گروه درجهیکی داشتم که در اوج کرونا و با کمبود اولین مایحتاج انسانی، کنار کار ماندند؛ چون از جایی به بعد بحثها بر سر چگونگی تمام شده بود و باور داشتیم به آنچه که در حال شکلگرفتن بود. راستش الان دلم میخواهد مدتها کنارشان بنشینم، برایشان چایی بریزم و مرور کنیم همه آنچه را پشت سر گذاشتیم. با مهربانانهترین کلمات و حالت چشمهایم مدام تکرار کنم که ما یک تیم واقعی بودیم.
در سالهای اخیر فیلمهایی در حوزه دفاع مقدس ساخته شده که اتفاقا در جلب نظر مخاطب موفق بودهاند؛ بخشی از این موفقیت پرداختن به بخشی است که از دید مخاطب پنهان بوده یا اینکه هرگز درباره آن به تفصیل صحبت نشده است. پرداختن به قهرمانانی که نوع زیست و فکرشان برای مخاطب امروزی قابل تأمل است. درباره چنین زاویه نگاهی در نوشتن و بعد کارگردانی صحبت میکنید؟
بدیهی است پرداختن به بخشهای مغفول هر دوره مهم میتواند برای مخاطب جذاب باشد. اما هر چیزی که افشا شود، با عنصر مهم زمان و گذشت از تازگی و التهاب شبیه به قبلیهای خود میشود، پس لزوما متریال جذاب همیشگی این نیست. به نظر من آنچه به غلط و با تفسیرهای ناشی از تحقیقات میدانی محفلی خودمان به آن میرسیم، سرچشمه این اشتباهات است. به نظر من موضوع جنگ و هشت سال سخت دفاع مقدس، کماکان واجد ارزشهای بیشماری برای مخاطب است. هر چیزی که بتواند او را به غرور تاریخی یا جغرافیاییاش برگرداند، مورد اقبال قرار میگیرد؛ آنهم در روزگاری که از صبح تا شب اخبار ریز و درشت غلط یا درست بر سرمان آوار میشود. به نظرم ظرفیت جنگ ما خیلی بیشتر از اینهاست. بهجز کارکردهای اجتماعی (حتی موقت)، به لحاظ موقعیتهای انسانی عجیب و غریب است. طبعا آنجا که پای مهمترین داشته آدمی (جان) در میان باشد، تمام حسهای بشری تعریفشده در حداکثرترین حالت ممکن نمودار میشود. همه اینها در رد اهمیت افشای ناگفتهها یا کمگفتهها نبود، بلکه برای امتیازدهی صحیح به پتانسیلهای موجود در جذابیت پرداخت به دفاع مقدس برای آثار تولیدی است.
درباره تفاوت نسخه سریال و فیلم «موقعیت مهدی» صحبت کردید که البته سریال با نام دیگری نمایش داده خواهد شد. به این موضوع اشاره کردید که برخی صحنههای سریال با نگاه به اینکه در مدیوم دیگر نمایش داده خواهد شد، فیلمبرداری شده است. کمی درباره تجربه ساخت سریال و فیلم همزمان صحبت میکنید و اینکه چه تفاوتهایی در نسخه سریال خواهیم دید و چه زمانی پخش خواهد شد؟
یکی از سختیهای نانوشته اینگونه کارها، متقاعدکردن افراد متصل به چنین موضوعهایی است. با انبوه تولیدات جهانی که بهراحتی در دسترس ماست، باید حواسمان به جذابیت آثارمان باشد. اینکه آیا میشود در هفت قسمت ابعاد وجودی و عملکرد خیرهکننده مهدی باکری در جنگ را کامل به تصویر کشید یا نه؟ خب جواب معلوم است. اما به نظرم باید به سازندگان اعتماد کرد؛ چراکه آنها حلقه وصل مخاطب و موضوع هستند. من تلاش کردم طیف وسیعی از مخاطبان را مدنظر داشته باشم و برای همین بخشهایی را که به هر دلیل میتوانست جذاب یا مؤثر در روزگار فعلی باشد، انتخاب کردم. مدیوم تلویزیون با سینما و تنوع و سلیقه مخاطبانش متفاوت است و هرکدام طراحی خود را میطلبد. طبعا سریال به جغرافیای عملکرد لشکر عاشورا بیشتر خواهد پرداخت، به شخصیتهای دیگر و حتی گمنام؛ اما سینمایی مختص حمید، مهدی، خانواده و موقعیتهای برگزیده زندگی آنها بود. تمییزدادن اینها از میان بیشمار خاطره و گفتوگوی ثبتشده، سختترین مرحله نگارش بود. حتی در شکل اجرا هم متفاوت هستند و من فکر میکنم جذابیتهای سینمایی و سریال مستقل از هم عمل میکنند و در عین حال همسو هم هستند.
قطعا در مدت اکران جشنوارهای فیلم، بازخوردهایی از چهرههای سیاسی گرفتهاید. درباره واکنشهایی که به فیلم از سیاسیون گرفتهاید صحبت میکنید؟
هر اثری برای مخاطب ساخته میشود، حتی در انتزاعیترین حالتها و به نظرم بخش بزرگ لذت کارگردانی، دیدن واکنش تماشاگران در سالنهای سینماست. موقعیت عجیبوغریب است؛ همه به پرده نگاه میکنند و تو به همه. آیا ارتباط برقرار است؟ آیا تأثیری که از فلان نما یا دیالوگ و حتی لحظه مدنظرم بود، اتفاق افتاد؟
مهمترین تفاوت تئاتر با سینما به نظر من در بین بیشمار جوابها، امکان اصلاح و بازگشت است که اینجا ممکن نیست و تو تجربه را باید بگذاری برای کار بعدیات؛ اما در تئاتر اجرای بعدی دوباره تغییرش میدهی و اثرش را میبینی و الی آخر... . خوشحالم روح کار با طیف گستردهای از مردم و سلایق سیاسی ارتباط برقرار کرده است. خوشحالم بخشی از اثری بودم که چنین اجماع کمنظیری اتفاق افتاده است. دوستی به شوخی میگفت «موقعیت مهدی» از عبای هاشمی متنوعتر عمل کرده است و توانسته نظر واحد کلی سلیقه را ذیل خود جمع کند. حالا فارغ از شوخی مگر میشود به باکری پرداخت و آنچه بود و آنچه کرد و ارتباط نگرفت؟ هر جان آزادهای در برابر آنچه به معنای واقعی فداکاری و ایمان باشد، تسلیم خواهد بود.