فریدون مشیری شاعر و روزنامه نگار معاصر ایرانی
فریدون مشیری شاعر و روزنامه نگار معاصر ایرانی در 30 شهریور 1305 در خیابان عینالدولهی تهران متولد شد.
فریدون مشیری شاعر و روزنامه نگار معاصر ایرانی در 30 شهریور 1305 در خیابان عینالدولهی تهران متولد شد.
پدرش، ابراهیم مشیری افشار که گویا از نوادگان نادر شاه بوده است کارمند وزرات پست و تلگراف بود.
مادرش خورشید ملقب به اعظمالسلطنه، نوهی امینالامرا و از خاندان ظهیرالدوله کرمانی بود. زنی بود علاقهمند به ادبیات که گاه شعر هم میگفت.
مشیری در خانوادهای بهرهمند از دانش و ادب دوست متولد شد. پدر و مادرش، هر دو اهل کتاب و شعر بودند و او همواره از محیطی مطلوب برای پرورش استعدادش بهرهمند بود. همین شرایط خانوادگی خوب موجب بروز زودهنگام توانمندی ذاتی او در شعر شد.
او پیش از آغاز تحصیل در مدرسه، خواندن میدانست و در همان سالها صدها بیت از حافظ را در حافظه داشت.
خودش در این باره میگوید:
من پیش از آنکه به دبستان بروم، یعنی در همان چهار پنج سالگی همه چیز را میخواندم، وقتی در خیابان میرفتیم یا سوار درشکه بودیم، تمام تابلوهای مغازهها را با صدای بلند میخواندم. پدر و مادرم تعجب میکردند که من چگونه خواندن را به این شکل یاد گرفتهام. یادم هست آن زمان به جای شناسنامه، سهجل احوال میدادند، یک کاغذهایی بود، درست اندازهی برگ آب و برق و تلفن که آن روزها میآورند در خانهها. در آن سجل اسم مرا نوشته بودند "آقای میرزا فریدون مشیری". من از پدرم پرسیدم: «میرزا یعنی چه؟» گفت: یعنی کسی که قلم در دست دارد و مینویسد.
مشیری تا هفت سالگی ساکن تهران بود و کلاس اول دبستان را در دبستان ادب سپری کرد.
در سال 1313 به دلیل شغل پدر، به مشهد کوچ کردند و در 1320 مجدد به تهران بازگشتند.
مشیری سال اول دبیرستان را در مدرسهی مشهد گذراند.
در بازگشت به تهران، دو سال در دارالفنون تحصیل کرد و در سال پایانی به مدرسه ادیب رفت.
مشیری از نوجوانی _پانزده تا هجدهسالگی_ فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز کرد و شعرهایش در مجلات به چاپ رساند.
او در نوجوانی در سال 1324 توسط پدرش وارد وزارت پست شد. شغلی که تا همیشه برای مشیری با خاطرهای تلخ همراه بود.
او این خاطره را این طور روایت میکند:
سال 1324 استخدام شدم؛ با مدرک سیکل اول دبیرستان. اولین حقوقی که به یک کارمند دونپایه مثل من میدادند، صد و یازده تومان و سه ریال و ده شاهی بود. تا سه ماه اول حقوق مرا ندادند. پس از سه ماه، سیصد و سی و چهار تومان و ده شاهی گرفتم و با ذوق و شوق آمدم خانه تا مژدهی گرفتن اولین حقوق را به مادرم بدهم و خوشحالش کنم. مادرم مدتی بود بیماری قلبی داشت و من آن روز خیلی خوشحال بودم که میتوانم از این پس به او کمک کنم؛ ولی او همان روز درگذشته بود و این امر تاثیر عجیبی بر من گذاشت. مادرم را خیلی دوست داشتم و هنوز هم پس از این همه سال، غمانگیزترین حادثهی زندگی شخصیام همین بیماری قلبی مادر و درگذشت اوست.
چندی بعد در رشتهی ادبیات فارسی دانشگاه تهران پذیرفته شد و پس از دو سال تحصیل، این رشته را رها کرد و روزنامهنگاری خواند.
آن روزها، در کنار شغل اجباری در وزارت پست، با مجلاتی چون تماشا، تهران مصور، سخن، سپید و سیاه هم همکاری داشت.
در سال 1332 وقتی 27 ساله بود مجید دوامی، مدیر مجلهی روشنفکر، از مشیری دعوت به همکاری کرد. یک صفحه از این مجله به شعر اختصاص داشت که مسئولیت آن به مشیری سپرده شد. او با تلاش و عشقی مداوم، به گسترش آن صفحه همت گماشت چنانکه ظرف چند سال بخش قابل توجهی از صفحات روشنفکر به مطالب ادبی، فرهنگی، هنری و حتی موسیقی و سینما و تئاتر زیر نظر مشیری اختصاص داده شد. بسیاری از شاعران نامآشنای معاصر مانند فروغ فرخزاد و منوچهر آتشی نخستین اشعارشان را در این مجله منتشر کردند.
مشیری در سال 1333 با اقبال الزمان اخوان زنجانی که دانشجوی دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود ازدواج کرد. آن دو به واسطهی یک دوست مشترک به یکدیگر معرفی شدند و پس از مدت کوتاهی این آشنایی به ازدواج و 46 سال زندگی مشترک ختم شد. حاصل ازدواج آنان، دو فرزند با نامهای بهار و بابک است.
وی اولین مجموعه شعرش با نام تشنه توفان را در ۲۸ سالگی و با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی درسال ۱۳۳۴ به چاپ رساند.
فریدون مشیری در دوران شاعری خود، در هیچ عصری متوقف نشد، شعرش بازتابی است از همه مظاهر زندگی و حوادثی که پیرامون او در جهان گذشته و همواره، ستایشگر خوبی و پاکی و زیبایی، و بیانگر همه احساسات و عواطف انسانی بوده و بیش از همه خدمتگذار انسانیت است.
شهر مشهور کوچه که که اغلب ایرانیان مشیری را با آن به خاطر میآورند نیز اولین بار در اردیبهشت 1339 در همان مجله روشنفکر چاپ و با استقبالی کمنظیر مواجه شد.
فعالیت او در این مجله تا سال 1351 ادامه داشت. در کنار این فعالیتها، مشیری شعر را نیز ادامه داد و چندین دفتر شعر در سالهای قبل و بعد از انقلاب منتشر کرد.
او همچنین توجه جدی و ویژهای به موسیقی داشت و از سال 1350 تا 1357 در شورای موسیقی و شعر رادیو کار میکرد؛ همچنین بسیاری از اشعار او توسط خوانندگان بزرگ و طراز اول موسیقی ایرانی، نظیر استاد محمدرضا شجریان اجرا میشد.
مشیری با موسیقی کلاسیک ایرانی و فرنگی و ظرایف و جزئیات آنها آشنایی کامل داشت و خود ساز ماندولین مینواخت. علاقهی او به موسیقی فارغ از گرایش فردی و طبعِ ذاتی، ریشه در محیط خانوادگی و رفتوآمد او با بزرگان این هنر داشت.
فریدون مشیری در سال ۱۳۷۷ به آلمان و آمریکا سفر کرد و مراسم شعرخوانی او در شهرهای کلن، لیمبورگ و فرانکفورت و همچنین در ۲۴ ایالت آمریکا از جمله در دانشگاه های برکلی و نیوجرسی به طور بی سابقه ای مورد توجه دوستداران ادبیات ایران قرار گرفت.
در سال ۱۳۷۸ طی سفری به سوئد در مراسم شعر خوانی در چندین شهر از جمله استکهلم و مالمو و گوتبرگ شرکت کرد.
فریدون مشیری سال ها بود که گرفتار بیماری سرطان شده بود و از آن رنج می برد.
او چندین بار برای درمان راهی آمریکا شد. در نهایت این بیماری بر مرد شاعر چیره شد و در سوم آبام ماه 1379 در بیمارستان «تهران کلینیک» قلب او را متوقف کرد.
پیکر او ششم آبان در قطعهی هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.